Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
intermediate layer
U
لایه میانی
medial layer
U
لایه میانی
[پزشکی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
insulated intermediate layer
U
لایه میانی عایق
mesoblast
U
لایه جرثومه میانی جنین
Other Matches
services
U
توابعی که در یک لایه DSI برای استفاده در لایه بالاتر به کار می روند
blanket course
U
لایه ضد میک لایه در برابر کشش موئی روکش پادرس
underlays
U
در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
collapse pressure
U
حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
underlay
U
در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
media
U
زیر لایه در لایه اتصال داده از مدل شبکه OSI که دستیابی به رسانه ارسال را ممکن می سازد
die
U
قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
blanket course
U
لایه محافظ در مقابل رس لایه پادرس
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
delaminate
U
لایه لایه شدن
delamination
U
لایه لایه کردن
lamination
U
لایه لایه سازی
delamination
U
لایه لایه شدن
delamination
U
لایه لایه شدگی
interlayer
U
لایه بین دو لایه
argillite
U
خاک رس لایه لایه
gas discharge display
U
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas plasma display
U
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
mesne
U
میانی
innermost
U
میانی
median
U
میانی
mesial
U
میانی
center land
U
خط میانی
centrical
U
میانی
centric
U
میانی
middle deck
U
پل میانی
mediates
U
میانی
center back
U
بک میانی
medial
U
میانی
medium
U
میانی
mediating
U
میانی
mesal
U
میانی
mesail
U
میانی
midline
U
خط میانی
inmost
U
میانی
mediums
U
میانی
mediate
U
میانی
mediated
U
میانی
middle fraction
U
پاره میانی
middle ear
U
گوش میانی
ridge rope
U
سیم میانی
mid flap
U
فلپ میانی
middle fraction
U
جزء میانی
middle insomnia
U
بیخوابی میانی
meddles
U
میانی وسطی
middle
U
میانی وسطی
middles
U
میانی وسطی
intermediate office
U
مرکز میانی
neutral wire
U
سیم میانی
neutral conductor
U
سیم میانی
midsection
U
قطعه میانی
middle part
U
قسمت میانی
mid-
U
میانی وسطی
hogging
U
تنش میانی
median
U
سکوی میانی
midpoint
U
نقطه میانی
mid
U
میانی وسطی
midpoints
U
نقطه میانی
meddle
U
میانی وسطی
central strip
U
نوار میانی
intermediate plate
U
صفحه میانی
interphase
U
فاز میانی
intermediate phase
U
فاز میانی
intermediate oscillation
U
نوسان میانی
intermediate link
U
حلقه میانی
intermediate fuse
U
فیوز میانی
intermediate frequency tank circuit
U
فرکانس میانی
intermediate frequency
U
فرکانس میانی
intermediate distribution frame
U
مقسم میانی
intermediate contact
U
کنتاکت میانی
halfback
U
بازیگر میانی
halfback
U
بازیگرخط میانی
intermediate anneal
U
التهاب میانی
i.f.
U
فرکانس میانی
interconnection
U
اتصال میانی
intermediate band
U
باند میانی
interband
U
باند میانی
drop keel
U
تیغه میانی
intermediate points
U
جهات میانی
intermediate image
U
تصویر میانی
mesencephalon
U
مغز میانی
median income
U
درامد میانی
lower boom
U
تیرک میانی
lower boom
U
بوم میانی
intermediate field
U
میدان میانی
center circle
U
دایره میانی
center line
U
خط میانی زمین
center wing
U
بال میانی
center stripe
U
خط میانی زمین
midfield line
U
خط میانی زمین
central reserve
U
سکوی میانی
intermediate zone
U
ناحیه ی میانی
cut splice
U
پیوند میانی
intermediate transmitter
U
فرستنده میانی
intermediate terminal
U
ترمینال میانی
dorsomedial
U
پشتی- میانی
center section
U
بال میانی
middle layer
U
قشر میانی
tun dish throught
U
پاتیل میانی
buffer
U
حافظه میانی
tympanum
U
گوش میانی
intermediate
U
طبقه میانی
meddled
U
میانی وسطی
intermediate
U
عضو میانی
center ice circle
U
داره میانی زمین
deepest
U
نقطه میانی سر پیچ
media
U
پوشش میانی سرخرگ
central concrete membrane
U
پرده میانی بتنی
cif
U
فرمت میانی معروف
intermediate transformer
U
مبدل یا ترانسفورماتور میانی
middles
U
منطقه میانی زمین
middle
U
منطقه میانی زمین
looms
U
قسمت میانی پارو
looming
U
قسمت میانی پارو
midpoint rule
U
قاعده نقطه میانی
center back
U
بازیگر میانی خط عقب
deeper
U
نقطه میانی سر پیچ
deep
U
نقطه میانی سر پیچ
amidship
U
قسمت میانی قایق
medice
U
قسمت میانی زمین
third ventricle
U
بطن میانی مغز
medium frequency motor
U
موتور با فرکانس میانی
bilge board
U
تخته میانی قایق
centered
U
نقط ه میانی چیزی
centers
U
نقط ه میانی چیزی
centre
U
نقط ه میانی چیزی
centred
U
نقط ه میانی چیزی
middle lintel in window
U
وادار میانی پنجره
rail
U
الت میانی در و پنجره
center
U
نقط ه میانی چیزی
vermis
U
قطعه میانی مخچه
loomed
U
قسمت میانی پارو
steering wheel hub
U
قسمت میانی غربالک
intermediate amplifier
U
تقویت کننده میانی
intercede
U
پادر میانی کردن
flankerback
U
بازیگر میانی جناح
grounded neutral
U
سیم میانی زمین
intermediate aperiodic circuit
U
مدار میانی اپریودیک
half length illusion
U
خطای ادراکی میانی
intercedes
U
پادر میانی کردن
intermediate repeater
U
تقویت کننده میانی
interjacent
U
میانی در میان افتاده
interband telegraphy
U
تلگراف باند میانی
Somewhere in the darkness
U
جایی در میانی تاریکی
intermediate temperature
U
درجه حرارت میانی
interceded
U
پادر میانی کردن
interceding
U
پادر میانی کردن
intermediate frequency stage
U
طبقه ی فرکانس میانی
intermediate roll stand
U
مقام نورد میانی
intermediate frequency sensitivity
U
حساسیت فرکانس میانی
intermediate frequency section
U
مقطع فرکانس میانی
intermediate frequency breakdown
U
شکست فرکانس میانی
intermediate frequency amplification
U
تقویت فرکانس میانی
dorsomedial thalamus
U
تالاموس پشتی- میانی
dermis
U
غشاء میانی پوست
loom
U
قسمت میانی پارو
intermediate frequency transformer
U
مبدل فرکانس میانی
midpoints
U
نقطه میانی یا نزدیک مرکز
inflammation of the middle ear
U
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
image camera tube
U
لامپ تصویر میانی دوربین
mesocarp
U
قشر میانی غلاف میوه
interband recombination
U
ترکیب مجدد باند میانی
seat
U
قسمت میانی زین اسب
middle ear inflammation
[MEI]
U
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
seated
U
قسمت میانی زین اسب
seats
U
قسمت میانی زین اسب
big man
U
بازیگر میانی بیس بال
midpoint
U
نقطه میانی یا نزدیک مرکز
intermediate frequency amplifier
U
تقویت کننده فرکانس میانی
intermediate frequency band filter
U
صافی باند فرکانس میانی
midgut
U
قسمت میانی مجرای هاضمه
otitis media
[OM]
U
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
proxinal
U
نزدیک به تنه یا خط میانی بدن
king-pendant
U
[تیر عمودی در خرپای میانی]
infection of the middle ear
U
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
drawman
U
مرد میانی برای رویارویی
thalamic
U
ماده خاکستری مغز میانی
atrium
U
اطاق میانی خانههای روم قدیم
center face off spot
U
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center piece
U
قسمت میانی اسباب روی میز
center ice spot
U
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
Midwestern
U
وابسته به ایالتهای میانی ایالت متحده
thalamus
U
تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
trombone
U
شیپور دارای قسمت میانی متحرک
set back
U
مهاجمی که پشت سر مدافع میانی است
midcourt
U
منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
interpage
U
در روی صفحههای میانی چاپ کردن یا نوشتن
Biedermeier
U
[سبک معماری، دکوراسیون و نقاشی اروپای میانی]
stapedial
U
وابسته به عضله واستخوان رکابی گوش میانی
ES IS
U
امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
standoff half
U
بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
center forward
U
نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
layers
U
لایه
leaf
U
لایه
shell
U
لایه
lamellose
U
لایه لایه
lamellar
U
لایه لایه
yard
U
لایه
yards
U
لایه
coated
U
لایه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com