English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
actual price U قیمت واقعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bear U سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
bears U سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
underrate U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrated U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrates U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrating U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
nominal value U قیمت واقعی سهم که روی ان نوشته شده
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
quantity theory of money U حاصلضرب حجم در سرعت گردش پول برابر است باحاصلضرب سطح عمومی قیمت و تولید واقعی نظریه مقداری پول که درحقیقت عقیده اقتصاددانان کلاسیک را درباره پول نشان میدهد را میتوان بصورت زیرنوشت : یعنی PQ = V
Other Matches
kinked demand curve U و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
cambridge equation U نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
absolute altimeter U ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
current standard cost U مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
cost plus pricing U تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
unbundled software U نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
underprice U قیمت پایین تراز قیمت بازار
architecture proper U معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering U سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
list price U فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
last price U اخرین قیمت حداقل قیمت
normal price U قیمت عادی قیمت معمولی
shadow price U شبه قیمت قیمت ضمنی
quantum valebat U در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
The real problem is not whether machines think but whether men do. U مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
spiral of wages and prices U حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
trover U دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
actuals U واقعی
veritable U واقعی
ex post U واقعی
ex post saving U واقعی
essentials U واقعی
veridical U واقعی
real U واقعی
lifelike U واقعی
true life U واقعی
very U واقعی
righting U واقعی
righted U واقعی
right U واقعی
unfeigned U واقعی
objectives U واقعی
essential U واقعی
virtual U واقعی
literal U واقعی
concrete U : واقعی
card-carrying U واقعی
factual U واقعی
positive U واقعی
actual U واقعی
veracious U واقعی
McCoy U واقعی
objective U واقعی
factually U واقعی
down-to-earth U حقیقی واقعی
insubstantial U غیر واقعی
nominal U غیر واقعی
true power U توان واقعی
down to earth U حقیقی واقعی
true north U شمال واقعی
true vertical U قائم واقعی
unreal U غیر واقعی
true slump U نشست واقعی
very U واقعی فعلی
true form U فرم واقعی
true complement U مکمل واقعی
true complement U متمم واقعی
life size U اندازه واقعی
life-size U اندازه واقعی
actual argument U نشانوند واقعی
actual saving U پس انداز واقعی
actual cost U هزینه واقعی
actual parameter U پارامتر واقعی
actual damage U خسارت واقعی
actual expenses U مخارج واقعی
actual loss U زیان واقعی
actual load U بار واقعی
actual key U کلید واقعی
actual income U درامد واقعی
actual address U نشانی واقعی
actual self U خود واقعی
never-never land U غیر واقعی
never-never U غیر واقعی
practical U واقعی کارازموده
unrealistically U غیر واقعی
practicals U واقعی کارازموده
airy-fairy U غیر واقعی
actualize واقعی کردن
actual velocity U سرعت واقعی
unrealistic U غیر واقعی
out of pocket expenses U هزینه واقعی
bring into being U واقعی کردن
true U واقعی حقیقی
truer U واقعی حقیقی
truest U واقعی حقیقی
genuine U واقعی حقیقی
put into effect U واقعی کردن
make a reality U واقعی کردن
fulfill [American] U واقعی کردن
jisen U مبارزه واقعی
incidental expenses U هزینههای واقعی
historical costs U هزینه واقعی
put into practice U واقعی کردن
real score U نمره واقعی
real sector U بخش واقعی
actualise [British] U واقعی کردن
actualize U واقعی کردن
objective value U ارزش واقعی
objective data U دادههای واقعی
make something happen U واقعی کردن
carry into effect U واقعی کردن
put inpractice U واقعی کردن
put ineffect U واقعی کردن
implement U واقعی کردن
carry ineffect U واقعی کردن
realised U واقعی کردن
realises U واقعی کردن
realising U واقعی کردن
realize U واقعی کردن
realized U واقعی کردن
realizes U واقعی کردن
realizing U واقعی کردن
real storage U انباره واقعی
real value U ارزش واقعی
matter-of-fact U بطور واقعی
real anxiety U اضطراب واقعی
real assets U دارائیهای واقعی
real U واقعی موجود
real income U درامد واقعی
real capital U سرمایه واقعی
real costs U هزینههای واقعی
real earnings U درامدهای واقعی
real fluid U سیال واقعی
real memory U حافظه واقعی
real mode U حالت واقعی
real numbers U اعداد واقعی
matter of fact U بطور واقعی
real address آدرس واقعی
execute U واقعی کردن
bring inbeing U واقعی کردن
carry out U واقعی کردن
accomplish U واقعی کردن
real wage U مزد واقعی
real money supply U عرضه واقعی پول
real investment U سرمایه گذاری واقعی
real national income U درامد ملی واقعی
true meridian U نصف النهار واقعی
real purchasing power U قدرت خرید واقعی
conductance U مقدار هدایت واقعی
real McCoy <idiom> U چیز واقعی واصیل
no par U بدون ارزش واقعی
in the clouds <idiom> U دور از زندگی واقعی
real will U نظریه اراده واقعی
pepper corn rent U اجاره غیر واقعی
actual investment U سرمایه گذاری واقعی
actual instruction U دستور العمل واقعی
pragmatize U واقعی نشان دادن
actual velocity of ground water U سرعت واقعی اب زیرزمینی
real rate of interest U نرخ بهره واقعی
inesse U دارای هستی واقعی
ideals U مطابق نمونه واقعی
index of real wages U شاخص دستمزدهای واقعی
actual neurosis U روان رنجوری واقعی
in the p sense of the word U بمعنی واقعی کلمه
home whistle U امتیاز واقعی یا فرضی
unreal U غیر واقعی خیالی
real balance effect U اثر مانده واقعی
real interest rate U نرخ بهره واقعی
ideal U مطابق نمونه واقعی
objectively U بطور واقعی یا خارجی
false U ساختگی غیر واقعی
abstracts U جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
abstract جوهرگرفتن از عاری از کیفیات واقعی
entitative U واقعی مربوط بوجودخارجی چیزی
incidence U تعلق واقعی مالیات مشمولیت
abstracting U جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
actual decimal point U نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
sterling U فاهر وباطن یکی واقعی
actual carrier U موسسه حمل و نقل واقعی
substantive U دارای ماهیت واقعی حقیقی
to look like the real thing U مانند چیزی واقعی بودن
real gross national product U تولید ناخالص ملی واقعی
to put it on U پیش از اندازه واقعی نشان دادن
see things <idiom> U چیزهای غیر واقعی راتصور کردن
undervaluation U تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
psych out <idiom> U پیی بردن به انگیزه واقعی (شخص)
over estimate U بیش ازاندازه واقعی بها گذاشتن بر
overcapitalize U بیش ازاندازه واقعی براورد کردن
undervaluing U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervalues U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervalue U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
abstraction U ربایش بیخبری از کیفیات واقعی وفاهری
abstractions U ربایش بیخبری از کیفیات واقعی وفاهری
abstractionism U مکتبی که از کیفیات واقعی هنر دوراست
underlet U کمتر از ارزش واقعی اجاره دادن
that was a quasi war U جنگ واقعی نبود- چیزی مانندجنگ بود
It was filmed on location. U صحنه فیلم درمحل واقعی فیلمبرداری شده
foreshortening U نمایش خطوط واقعی شکلی بصورت کوچک تر
declination U مقدار تفاوت بین شمال واقعی و مغناطیسی
rectification U تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
to overcapitalize a company U سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
characteristic strength U مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
virtual U شبیه سازی محیط دنیای واقعی توسط کامپیوتر
overrated U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
tolerance U بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com