English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
seat U قسمت میانی زین اسب
seated U قسمت میانی زین اسب
seats U قسمت میانی زین اسب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
trombone U شیپور دارای قسمت میانی متحرک
loom U قسمت میانی پارو
loomed U قسمت میانی پارو
looming U قسمت میانی پارو
looms U قسمت میانی پارو
amidship U قسمت میانی قایق
center piece U قسمت میانی اسباب روی میز
medice U قسمت میانی زمین
middle part U قسمت میانی
midgut U قسمت میانی مجرای هاضمه
steering wheel hub U قسمت میانی غربالک
Other Matches
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
median U میانی
medial U میانی
mesial U میانی
center back U بک میانی
mesail U میانی
mesal U میانی
mesne U میانی
midline U خط میانی
middle deck U پل میانی
center land U خط میانی
medium U میانی
mediums U میانی
mediates U میانی
mediate U میانی
inmost U میانی
centric U میانی
centrical U میانی
innermost U میانی
mediating U میانی
mediated U میانی
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
intermediate band U باند میانی
intermediate image U تصویر میانی
cut splice U پیوند میانی
intermediate terminal U ترمینال میانی
dorsomedial U پشتی- میانی
intermediate layer U لایه میانی
intermediate points U جهات میانی
intermediate plate U صفحه میانی
interphase U فاز میانی
intermediate phase U فاز میانی
intermediate oscillation U نوسان میانی
intermediate office U مرکز میانی
drop keel U تیغه میانی
intermediate link U حلقه میانی
i.f. U فرکانس میانی
intermediate fuse U فیوز میانی
center wing U بال میانی
interconnection U اتصال میانی
interband U باند میانی
center stripe U خط میانی زمین
intermediate anneal U التهاب میانی
intermediate contact U کنتاکت میانی
midfield line U خط میانی زمین
intermediate distribution frame U مقسم میانی
intermediate field U میدان میانی
intermediate frequency U فرکانس میانی
central reserve U سکوی میانی
central strip U نوار میانی
halfback U بازیگرخط میانی
halfback U بازیگر میانی
center line U خط میانی زمین
intermediate frequency tank circuit U فرکانس میانی
center section U بال میانی
meddle U میانی وسطی
mid- U میانی وسطی
hogging U تنش میانی
median U سکوی میانی
tun dish throught U پاتیل میانی
neutral conductor U سیم میانی
midsection U قطعه میانی
midpoint U نقطه میانی
midpoints U نقطه میانی
middle insomnia U بیخوابی میانی
mid U میانی وسطی
ridge rope U سیم میانی
meddled U میانی وسطی
buffer U حافظه میانی
middle layer U قشر میانی
middle U میانی وسطی
middles U میانی وسطی
tympanum U گوش میانی
center circle U دایره میانی
mid flap U فلپ میانی
middle fraction U پاره میانی
intermediate U طبقه میانی
intermediate zone U ناحیه ی میانی
intermediate transmitter U فرستنده میانی
meddles U میانی وسطی
lower boom U بوم میانی
lower boom U تیرک میانی
median income U درامد میانی
mesencephalon U مغز میانی
intermediate U عضو میانی
neutral wire U سیم میانی
middle fraction U جزء میانی
middle ear U گوش میانی
centred U نقط ه میانی چیزی
dermis U غشاء میانی پوست
dorsomedial thalamus U تالاموس پشتی- میانی
intercedes U پادر میانی کردن
cif U فرمت میانی معروف
centre U نقط ه میانی چیزی
deeper U نقطه میانی سر پیچ
interceding U پادر میانی کردن
center back U بازیگر میانی خط عقب
middle U منطقه میانی زمین
center U نقط ه میانی چیزی
bilge board U تخته میانی قایق
center ice circle U داره میانی زمین
intercede U پادر میانی کردن
centered U نقط ه میانی چیزی
centers U نقط ه میانی چیزی
rail U الت میانی در و پنجره
deep U نقطه میانی سر پیچ
central concrete membrane U پرده میانی بتنی
middles U منطقه میانی زمین
deepest U نقطه میانی سر پیچ
interceded U پادر میانی کردن
intermediate temperature U درجه حرارت میانی
intermediate frequency amplification U تقویت فرکانس میانی
Somewhere in the darkness U جایی در میانی تاریکی
middle lintel in window U وادار میانی پنجره
midpoint rule U قاعده نقطه میانی
intermediate repeater U تقویت کننده میانی
intermediate amplifier U تقویت کننده میانی
medial layer U لایه میانی [پزشکی]
intermediate frequency breakdown U شکست فرکانس میانی
intermediate roll stand U مقام نورد میانی
media U پوشش میانی سرخرگ
intermediate transformer U مبدل یا ترانسفورماتور میانی
intermediate frequency stage U طبقه ی فرکانس میانی
intermediate frequency sensitivity U حساسیت فرکانس میانی
medium frequency motor U موتور با فرکانس میانی
intermediate frequency section U مقطع فرکانس میانی
intermediate frequency transformer U مبدل فرکانس میانی
interjacent U میانی در میان افتاده
interband telegraphy U تلگراف باند میانی
flankerback U بازیگر میانی جناح
intermediate aperiodic circuit U مدار میانی اپریودیک
vermis U قطعه میانی مخچه
half length illusion U خطای ادراکی میانی
third ventricle U بطن میانی مغز
grounded neutral U سیم میانی زمین
insulated intermediate layer U لایه میانی عایق
shuttled U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled U بمباران قسمت به قسمت
shuttles U راهپیمائی قسمت به قسمت
throttles U عبور قسمت به قسمت
throttle U عبور قسمت به قسمت
throttled U عبور قسمت به قسمت
p.p.m U قسمت در یک میلیون قسمت
shuttles U بمباران قسمت به قسمت
parts per million U قسمت در میلیون قسمت
throttling U عبور قسمت به قسمت
to sell in lots U قسمت قسمت فروختن
shuttle U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle U بمباران قسمت به قسمت
thalamic U ماده خاکستری مغز میانی
mesocarp U قشر میانی غلاف میوه
king-pendant U [تیر عمودی در خرپای میانی]
midpoint U نقطه میانی یا نزدیک مرکز
proxinal U نزدیک به تنه یا خط میانی بدن
midpoints U نقطه میانی یا نزدیک مرکز
otitis media [OM] U عفونت گوش میانی [پزشکی]
middle ear inflammation [MEI] U عفونت گوش میانی [پزشکی]
infection of the middle ear U عفونت گوش میانی [پزشکی]
intermediate frequency band filter U صافی باند فرکانس میانی
mesoblast U لایه جرثومه میانی جنین
intermediate frequency amplifier U تقویت کننده فرکانس میانی
interband recombination U ترکیب مجدد باند میانی
image camera tube U لامپ تصویر میانی دوربین
drawman U مرد میانی برای رویارویی
inflammation of the middle ear U عفونت گوش میانی [پزشکی]
big man U بازیگر میانی بیس بال
thalamus U تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
set back U مهاجمی که پشت سر مدافع میانی است
center ice spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center face off spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
Midwestern U وابسته به ایالتهای میانی ایالت متحده
atrium U اطاق میانی خانههای روم قدیم
forward overlap U پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
interpage U در روی صفحههای میانی چاپ کردن یا نوشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com