Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
operations detachment
U
قسمت مسئول عملیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
air defense artillery controller
U
مسئول کنترل عملیات توپخانه پدافند هوایی
courier transfer officer
U
افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
section crew
U
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
beach organization
U
یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
section gang
U
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
housekeeping
U
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
task element
U
قسمت مامور اجرای عملیات
air ground section
U
قسمت عملیات مشترک زمینی و هوایی
operations research
U
تحقیقات از نظر کار و عملیات یک قسمت یا دستگاه
national command
U
یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
almena
U
جان پناه
[در بلندترین قسمت بام در هنگام عملیات جنگی]
drill sergeant
U
گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
railway division
U
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
range section
U
قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار
tactical air controler
U
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
armistise
U
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
clean up party
U
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
rading party
U
قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
action agent
U
مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
combat cargo officer
U
افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
farmgate type operations
U
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer
U
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air operations
U
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air
U
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
anticrop operations
U
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling
U
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
statements
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagated
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation
U
عملیات کنترل زمین عملیات
code panel
U
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
sections
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
air-sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
fanfold
U
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
U
حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency
U
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
m
U
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
accountable
U
مسئول
responsible
U
مسئول
frankpledge
U
مسئول
responsive
U
مسئول
answerable
U
مسئول
warden
U
مسئول
responsible
<adj.>
U
مسئول
in charge
<adj.>
U
مسئول
liable
U
مسئول
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
lineman's plier
U
انبردست مسئول خط
officer on duty
U
افسر مسئول
officer in charge
U
افسر مسئول
custodian
U
مسئول مرموزات
custodian
U
مسئول سرپرست
furnace man
U
مسئول کوره
liable for damages
U
مسئول خسارات
custodians
U
مسئول سرپرست
Not my department.
<idiom>
U
من مسئول نیستم.
issue commissary
U
مسئول توزیع
That's not my province.
U
من مسئول آن نیستم.
custodians
U
مسئول مرموزات
cupola tender
U
مسئول کوره
data administrator
U
مسئول داده ها
wagon master
U
مسئول واگن
to hold responsible
U
مسئول قراردادن
to hold responsible
U
مسئول کردن
account
U
مسئول بودن
authoring system
U
سیستم مسئول
helmsman
U
مسئول سکان
purchasing officer
U
مسئول خرید
helmsmen
U
مسئول سکان
supplies officer
U
مسئول مواد
undertaker
U
جواب گو مسئول
undertakers
U
جواب گو مسئول
undertaking
U
جواب گو مسئول
accountable
U
مسئول حساب
in charge
<idiom>
U
مسئول بودن
furnace attendant
U
مسئول کوره
cryptographer
U
مسئول رمز
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
demolition firing party
U
گروه مسئول تخریب
irresponsible
U
غیر مسئول نامعتبر
captain of the top
U
مسئول گروه کار
demolition firing party
U
گروه مسئول انفجارخرج
data base administrator
U
مسئول پایگاه داده ها
irresponsibly
U
بطور غیر مسئول
corespondent
U
مسئول جواب گویی
cryptoguard
U
مسئول حفافت رمز
anchor detail
U
نفرات مسئول لنگر
courier transfer officer
U
افسر مسئول پیک
tallyman
U
مسئول کنترل محموله
have a hand in
<idiom>
U
مسئول کاری شدن
shipment sponsor
U
مسئول ارسال کالاها
ambulanceman
U
راننده یا مسئول آمبولانس
officer in charge
U
افسر مسئول اجرا
be to blame
<idiom>
U
مسئول کارزشت بودن
time resolution
U
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit
U
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
communication security custodian
U
مسئول وسایل تامین مخابراتی
brakeman
U
مسئول ترمز در تیم لوژسواری
shipment unit
U
یکان مسئول ارسال کالاها
company secretary
U
مسئول مالی و حقوقی شرکت
finger in the pie
<idiom>
U
دست داشتن ،مسئول بودن
detail officer
U
افسر مسئول گروه بیگاری
range officer
U
افسر مسئول میدان تیر
make one's bed and lie in it
<idiom>
U
مسئول انجام کاری بودن
aircraft guide
U
مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
tipstaff
U
مامور مسئول زندانیان دردادگاه
every man is a for his action
U
هرکس مسئول کردارخویش است
blast furnaceman
U
مسئول یا متصدی کوره بلند
harbour master
U
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
establishing authority
U
مقام مسئول نیروهای اب خاکی
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
proponents
U
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
officiant
U
کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
proponent
U
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
coordinated procurement assigness
U
شعبه مسئول خرید کلی اماد
flight sister
U
افسر مسئول بهداشت و تغذیه هواپیما
self service
U
بدون مسئول توزیع سلف سرویس
self-service
U
بدون مسئول توزیع سلف سرویس
burdened
U
مسئول پرهیز از تصادم با کشتی دیگر
beach unit
U
یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
mensch
U
[انسان آراسته، بالغ، درستکار و مسئول]
vouch
U
ضمانت کردن مسئول واقع شدن
ship's serviceman
U
مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
interceptor controller
U
افسر مسئول پست استراق سمع
to blame somebody for something
U
کسی را مسئول کارناقص
[اشتباه ]
کردن
airhead operations
U
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
shuttles
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
U
بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots
U
قسمت قسمت فروختن
p.p.m
U
قسمت در یک میلیون قسمت
parts per million
U
قسمت در میلیون قسمت
shuttled
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttle
U
عبور قسمت به قسمت
shuttle
U
بمباران قسمت به قسمت
throttles
U
عبور قسمت به قسمت
throttling
U
عبور قسمت به قسمت
throttled
U
عبور قسمت به قسمت
test examiner
U
مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
eaves droper
U
مسئول بگوش ایستادن استراق سمع کننده
general delivery
U
بخشی از ادارهی پست که مسئول اینگونهمراسلات است
treasurers
U
مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
accountably
U
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
treasurer
U
مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
security specialist
U
فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
fcc
U
CommunicationCommision Federalسازمان امریکایی مسئول منظم کردن ارتباطات
cryptocustodian
U
مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
dock receipt
U
رسیدی که مسئول لنگرگاه پس ازدریافت کالا صادر میکند
Would you call the head waiter, please?
U
لطفا ممکن است مسئول سرپیشخدمت را صدا کنید؟
guardship
U
ناو یا کشتی نگهبان یا مسئول گشت زنی دریایی
caveat emptor
U
یعنی خریدارخود مسئول بازرسی کالائی که می خرد میباشد
forward overlap
U
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
boatswains
U
افسری که مسئول افراشتن بادبان ولنگر طنابهای کشتی است
caveat venditor
U
یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
boatswain
U
افسری که مسئول افراشتن بادبان ولنگر طنابهای کشتی است
communication security custodian
U
مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
guinea pigs
U
کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
guinea pig
U
کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
operation
U
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
custodians
U
فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
custodian
U
فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
cross refer
U
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
combined operations
U
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
division police petty officer
U
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
necessity
U
درCL به حالاتی اطلاق میشودکه عامل عمل به علت عدم ازادی اراده مسئول اعمال خود نیست
cellular unit
U
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
internal telecommunications unions
U
یک دفتر نمایندگی با 156عضو متخصص از ملل متحدکه مسئول هم اهنگی بین المللی مسائل مربوط به ارتباطات دوربرد میباشد
embarkation officer
U
افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
surrogates
U
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogate
U
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
claims officer
U
افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com