Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
innards
U
قسمتهای داخلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
station list
U
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
incretion
U
ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
squawked
U
مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal defense
U
پدافند داخلی پایداری داخلی
squawk
U
مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawks
U
مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal structure
U
ساختمان داخلی سازه داخلی
field commands
U
قسمتهای رزمی
weapon troops
U
قسمتهای ادوات
military services
U
قسمتهای نظامی
administrative services
U
قسمتهای اداری
sang banshin
U
قسمتهای دست
signal services
U
قسمتهای مخابراتی
reserve components
U
قسمتهای احتیاط ارتش
alate
U
دارای قسمتهای جناحی
modular
U
دارای قسمتهای کوچک
syntax
U
هم اهنگی قسمتهای مختلف
lobar
U
واقع در قسمتهای ریه
in other sectors
U
در قسمتهای دیگر جبهه
services
U
قسمتهای اداری ادارات نظامی
weed
U
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
anisometric
U
دارای قسمتهای غیر متقارن
adnexa
U
قسمتهای متصل بهم زائده
chemosphere
U
ناحیهای در قسمتهای فوقانی اتمسفر
comparmentalize
U
به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
pare
U
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
pared
U
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
pares
U
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
bowdlerization
U
حذف قسمتهای خارج از اخلاق
weeded
U
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
weeding
U
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
exchanged stabilization fund
U
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
bowdlerize
U
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
reconditioned
U
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
recondition
U
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
gambusia
U
ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر
check off list
U
برگ بازدید قسمتهای یک ناویا هواپیما
reconditions
U
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
bilge blocks
U
قسمتهای تولید کننده فشار دریایی
hop stop and jump
U
قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
storage
U
1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
reddendo singula singulis
U
الفاظ در قسمتهای مختلف سندباید متناسب با هم تعبیرشوند
principal parts
U
قسمتهای اصلی زمانهای فعل که سایرزمانها را از ان میسازند
adhesion
آمیزش و بهم آمیختگی طبیعی قسمتهای مختلف
mullion
U
جرز یا الت عمودی میان قسمتهای پنجره
munnion
U
جرز الت عمودی در میان قسمتهای پنجره
upgrading
U
به روز رسانی
[معاوضه قسمتهای قدیمی]
[مهندسی]
threads
U
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
lymphmatosis
U
ایجاد غدد مرکب از بافتهای لنفی در قسمتهای بدن
thread
U
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
cannibalizes
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
bow string truss
U
خرپاهائیکه قسمتهای فوقانی و تحتانی ان نسبت به افق خمیده باشد
FDISK
U
امکانی در سیستم که قسمتهای روی دیسک سخت را تشخیص میدهد
cannibalising
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
degradation
U
اجازه داده به برخی قسمتهای سیستم به کارکردن پس از از بین رفتن یک قسمت
cumulo nimbus
U
ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد
montages
U
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montage
U
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
offsets
U
برامدگی یا فرورفتگی هائی که برای دربرگرفتن قسمتهای دیگر ساختمان پیش بینی میشود
information hiding
U
یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
design heuristics
U
راهنمایی هایی که به هنگام تقسیم یک مسئله یا برنامه بزرگ به قسمتهای کوچک وکنترل شدنی می توان از انهااستفاده کرد
component forces
U
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
cryptoparts
U
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
professional service
U
تیمهای متخصص پزشکی قسمتهای تخصصی پزشکی
reset key
کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود
field services
U
قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
health services
U
خدمات بهداری قسمتهای بهداری
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
partite
U
منقسم به قسمتهای جدا جدا
innate
U
داخلی
interiors
U
داخلی
domestic
U
داخلی
interior
U
داخلی
municipal
U
داخلی
indoor
U
داخلی
internal medicine
U
طب داخلی
internal door
U
در داخلی
anie
U
داخلی
territorial
U
داخلی
esoteric
U
داخلی
internal
U
داخلی
intramural
U
داخلی
endogenous
U
داخلی
in
U
داخلی
in-
U
داخلی
inside
U
داخلی
inner
U
داخلی
ben
U
داخلی
insides
U
داخلی
operating slide
U
دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
rules of procedure
U
نظامنامه داخلی
imside dimension
U
اندازه داخلی
internal bus
U
مسیر داخلی
internal brake
U
ترمز داخلی
interior wall
U
دیوار داخلی
internal clock
U
ساعت داخلی
internal combustion
U
احتراق داخلی
internal attack
U
تک داخلی یا تک از داخل
internal boffles
U
تیغههای داخلی
home consumption
U
مصرف داخلی
home market
U
بازار داخلی
home product
U
محصولات داخلی
home rule
U
حکومت داخلی
internal circuit
U
مدار داخلی
home trade
U
تجارت داخلی
home made
U
ساخت داخلی
home currency
U
پول داخلی
internal circuit
U
حلقه داخلی
inner harbor
U
بندر داخلی
internal bus
U
گذرگاه داخلی
internal armature
U
ارمیچر داخلی
internal angle
U
زاویه ی داخلی
intercommunication
U
ارتباط داخلی
inner bottom
U
جدار داخلی
inside wing
U
بال داخلی
inside thread
U
مارپیچ داخلی
inside micrometer
U
میکرومتر داخلی
inside hinge
U
لولای داخلی
inside caliper
U
کولیس داخلی
inner liner
U
روکش داخلی
inside draft
U
شیب داخلی
inner loop
U
حلقه داخلی
inner planets
U
سیارات داخلی
inner product
U
ضرب داخلی
inner zone
U
منطقه داخلی
interconnection
U
اتصالی داخلی
inland waterway
U
ابراه داخلی
inland rules
U
قوانین داخلی
intermediate structure
U
ساختمان داخلی
interior span
U
دهانه داخلی
interior guard
U
نگهبان داخلی
interior ballistics
U
بالیستیک داخلی
inboard aileron
U
شهپر داخلی
indoor antenna
U
انتن داخلی
interior architecture
U
معماری داخلی
interior affairs
U
امور داخلی
inferior conjunction
U
مقارنه داخلی
inferior planets
U
سیارههای داخلی
inland duty
U
گمرک داخلی
interference drag
U
پسای داخلی
inside diameter
U
قطر داخلی
internal conductance
U
اندوکتانس داخلی
internal security
U
امنیت داخلی
internal voltage
U
ولتاژ داخلی
internal window sill
U
کف پنجره داخلی
internality
U
داخلی بودن
interphone
U
مخابرات داخلی
intrados
U
قوس داخلی
inward light
U
نور داخلی
local currency
U
پول داخلی
local subscriber
U
مشترک داخلی
internal transactions
U
معاملات داخلی
internal trade
U
تجارت داخلی
internal trade
U
بازرگانی داخلی
internal shield
U
غلاف داخلی
internal short circuit
U
کوتهمداری داخلی
internal storage
U
حافظه ی داخلی
internal storage
U
حافظه داخلی
internal storage
U
انباره داخلی
internal stress
U
تنش داخلی
internal structure
U
ساختار داخلی
internal supercharger
U
سوپرشارژر داخلی
marketing audit
U
کنترل داخلی
in-fighting
U
جنگ داخلی
municipal court
U
دادگاه داخلی
domestic tariff
U
تعرفه داخلی
internal structure
U
سازه داخلی
interlan angle
U
زاویه داخلی
municipal law
U
حقوق داخلی
territorial sea
U
دریای داخلی
incoming message cassette
U
نوارپیغام داخلی
interion architecture
U
معماری داخلی
internal security
U
تامین داخلی
internal conductance
U
اندوکتیویته ی داخلی
internal diseconomies
U
زیانهای داخلی
internal ear
U
گوش داخلی
internal efficiency
U
راندمان داخلی
internal electrode
U
الکترود داخلی
internal electrolysis
U
الکترولیز داخلی
internal energy
U
انرژی داخلی
internal discharge
U
تخلیه داخلی
internal development
U
توسعه داخلی
internal development
U
رشد داخلی
internal conductor
U
سیم داخلی
internal connection
U
اتصال داخلی
internal consistency
U
سازگاری داخلی
internal consumption
U
مصرف داخلی
internal crack
U
ترک داخلی
internal current
U
جریان داخلی
internal damping
U
میرایی داخلی
internal defense
U
دفاع داخلی
internal erosion
U
فرسایش داخلی
internal force
U
نیروی داخلی
internal modem
U
مدم داخلی
internal modulation
U
مدولاسیون داخلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com