English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
parricide U قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
parricides U قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
matricide U قاتل مادر مادرکش
maternal relations U خویشان مادری
kinsfolk U قوم و خویشان
the system of U رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
silver cord U محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
foremother U مادر مادر بزرگ
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
deadliest U قاتل
slayer U قاتل
bane U قاتل
deadlier U قاتل
murderous U قاتل
manslayer U قاتل
killers U قاتل
assassin U قاتل
homicides U قاتل
cutthroat U قاتل
deadly U قاتل
murderess U قاتل
killer U قاتل
homicide U قاتل
assassins U قاتل
murderer U قاتل
murderers U قاتل
parricides U قاتل والدین
wolfsbane U قاتل الذئب
tyrannicide U قاتل ستمگران
parenticide U قاتل والدین
hue and cry U تعقیب قاتل
parricide U قاتل والدین
murderous U قاتل وار
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
internecine U کشتار متقابل قاتل
thug U قاتل گردن کلفت
thugs U قاتل گردن کلفت
infanticide U قاتل بچه جدید الولاده
ratsbane U گیاهان سمی قاتل موش
aegisthus U فرزند Thyestes قاتل Atreus و عاشق کلیتمنسترا
The court condemned the murderer to life imprisonment . U دادگاه قاتل را ره حبس ابد محکوم کرد
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
mum U مادر
mothering U مادر
mums U مادر
mothers U مادر
mothered U مادر
mamas U مادر
mammas U مادر
mother U مادر
mama U مادر
parenticide U مادر کش
mother-in-law U مادر زن
mother liquid U مادر اب
mamma U مادر
mothers-in-law U مادر زن
moms U مادر
matriarchs U مادر
motherless U بی مادر
mom U مادر
mater U مادر
matricidal U مادر کش
matricide U مادر کش
matriarch U مادر
mother in low U مادر زن
mother liquor U مادر اب
stepmothers U مادر
mother in law U مادر زن
stepmother U مادر
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
mothering U مادر ننه
uniparental U از یک پدر و مادر
parricides U مادر کشی
mothered U مادر ننه
thetis U مادر اشیل
mother-in-law U مادر شوهر
mother U مادر ننه
metropolis U مادر شهر
parricide U مادر کشی
mothers-in-law U مادر شوهر
grandame U مادر بزرگ
metropolises U مادر شهر
collecting tank U مخزن مادر
grannie U مادر بزرگ
head well U مادر چاه
home port U پایگاه مادر
godmothers U مادر تعمیدی
godmother U مادر تعمیدی
main lines U نهر مادر
main line U نهر مادر
matronymic U مادر نامی
matricide U مادر کشی
grand uncle U عموی مادر
grand uncle U دایی مادر
congenitally U ازشکم مادر
control map U نقشه مادر
dame fortune U مادر روزگار
chart base U چارت مادر
by birth U ازشکم مادر
bed rock U سنگ مادر
foster mother U مادر رضاعی
base map U نقشه مادر
grand mother U مادر بزرگ
metropolitan U مادر شهری
moon calf U خل مادر زاد
mother in low U مادر شوهر
grandmothers U مادر بزرگ
grandmother U مادر بزرگ
parant body U جسم مادر
parent chain U زنجیر مادر
parent company U شرکت مادر
parent ship U کشتی مادر
paternal grandmother U مادر بزرگ
sultaness U زن یا مادر یا دخترسلطان
sultanas U زن یا مادر یا دخترسلطان
original map U نقشه مادر
trunk U مادر سیم
stepfathers U شوهر مادر
stepfather U شوهر مادر
congenital U مادر زادی
mother liquer U باز مادر
mother substitute U جانشین مادر
mother surrogate U جانشین مادر
motherlike U مادر وار
motherlands U مادر میهن
motherland U مادر میهن
trunks U مادر سیم
mothers U مادر ننه
tenderest U کشتی مادر
mother figures U مادر- نماد
tendering U کشتی مادر
mother figure U مادر- نماد
orphan U بی پدر و مادر
orphaned U بی پدر و مادر
grannies U مادر بزرگ
granny U مادر بزرگ
tendered U کشتی مادر
sultana U زن یا مادر یا دخترسلطان
grandmas U مادر بزرگ
Mother's Day U روز مادر
grandma U مادر بزرگ
parent U پدر یا مادر
orphans U بی پدر و مادر
tender U کشتی مادر
virgin mary U مادر عسیی
alcmene U نام مادر هرکول
home U سرزمین پدر و مادر
godparents U پدر یا مادر تعمیدی
homeland U سرزمین پدر و مادر
godparent U پدر یا مادر تعمیدی
matriarchies U مادر سالاری شه مادری
sponsoring U پدر یا مادر تعمیدی
sponsor U پدر یا مادر تعمیدی
birthmarks U خال مادر زادی
birthmark U خال مادر زادی
materfamilas U مادر خانواده کدبانو
jujitsu U مادر ورزشهای رزمی
virgin birth U از مادر باکره بدنیاامدن
mother in law U مادر شوهر نامادری
matriarchy U مادر سالاری شه مادری
sponsors U پدر یا مادر تعمیدی
grans U مخفف مادر بزرگ
half-caste U فرنگی پدروهندی مادر
sponor U پد ریا مادر تعمیدی
A nany who has more sympathy than the real mother. <adj.> U داءیه دلسوز تر از مادر
gran U مخفف مادر بزرگ
mariolatry U پرستش مریم مادر عیسی
matrolinous U پارهای ازصفات و مشخصات از مادر
motherfuckers U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
fuckers U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
motherfuckers U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
matronymic U اسم مشتق ازطرف مادر
dipshits U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
A mothers love for her children. U عشق مادر نسبت به فرزندانش
twats U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
fuckers U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
arseholes U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
twats U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
assholes U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
dipshits U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
arseholes U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
assholes U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
grandurncle U عمو یا دایی پدر و مادر
electra complex U حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
Grandmother is a dear old thing . U مادر بزرگ خیلی نازومامانی است
pieta U نقاشی یامجسمه مریم مادر عیسی
He is of noble birth. U آدم پدر و مادر داری است
grandmothers U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
Want is the mother of industry. <proverb> U خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family . U مادر بزرگمان مرد خانواده است
fosterage U گرفتن مادر رضاعی دایه گیری
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com