Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to i. obedience intoa child
U
فرمان برداری را کم کم به بچه ایی فهماندن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
subordination
U
فرمان برداری
obediently
U
از روی فرمان برداری
xerography
U
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
xerographic
U
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
ctrl break
U
در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna carta
U
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna charta
U
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
stencilling
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciling
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciled
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencils
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencil
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
sound off
U
فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
controlled stick steering
U
دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
hectograph
U
ماشین کپیه برداری یارونوشت برداری
stand fast
U
فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering
U
فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
forward march
U
فرمان قدم رو فرمان پیش
instill
U
کم کم فهماندن
purporst
U
فهماندن
clear
U
فهماندن
get across to
U
فهماندن
purports
U
فهماندن
purporting
U
فهماندن
purported
U
فهماندن
purport
U
فهماندن
get across
U
فهماندن
instil
U
کم کم فهماندن
put across
U
فهماندن
instilling
U
کم کم فهماندن
shows
U
فهماندن
clears
U
فهماندن
clearest
U
فهماندن
to give to understand
U
فهماندن
show
U
فهماندن
showed
U
فهماندن
instilled
U
کم کم فهماندن
clearer
U
فهماندن
instils
U
کم کم فهماندن
instills
U
کم کم فهماندن
gesticulates
U
باژست فهماندن
gesticulated
U
باژست فهماندن
gesticulating
U
باژست فهماندن
represents
U
نمایاندن فهماندن
represented
U
نمایاندن فهماندن
represent
U
نمایاندن فهماندن
inspeak
U
با سخن فهماندن
expessible
U
قابل فهماندن
insinuates
U
به اشاره فهماندن
insinuate
U
به اشاره فهماندن
insinuated
U
به اشاره فهماندن
gesticulate
U
باژست فهماندن
guide on me
U
فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
inexpessive
U
فاقد قوه فهماندن
to express one self
U
مقاصد خودرا فهماندن
insinuate
U
بطور ضمنی فهماندن
insinuates
U
بطور ضمنی فهماندن
insinuated
U
بطور ضمنی فهماندن
geodesy
U
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
signify
U
حاکی بودن از باشاره فهماندن
to smack of something
<idiom>
U
ضمنا فهماندن
[اصطلاح مجازی]
signifies
U
حاکی بودن از باشاره فهماندن
signifying
U
حاکی بودن از باشاره فهماندن
expressed
U
دلالت کردن بر فهماندن صریح
express
U
دلالت کردن بر فهماندن صریح
expressing
U
دلالت کردن بر فهماندن صریح
expresses
U
دلالت کردن بر فهماندن صریح
to draw a moral
U
معنی یا نتیجه اخلاقی داستانی را فهماندن
shrug
U
بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
shrugged
U
بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
shrugging
U
بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
common control
U
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
bring home the importance of something to someone
<idiom>
U
شیرفهم کردن -کاملا فهماندن چیزی به کسی
geodetic datum
U
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
close ranks
U
فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
close interval
U
فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
computer controlled machine
U
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
bench mark
U
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
guide left
U
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
trig list
U
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
cancel check firing
U
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
survey station
U
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
field control
U
نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
decerebration
U
مخ برداری
vectors
U
برداری
embodiment
U
در برداری
vector
U
برداری
mark time
U
فرمان در جا
control
U
فرمان
handle bar
U
فرمان
commandment
U
فرمان
drives
U
فرمان
decree
U
فرمان
drive
U
فرمان
controls
U
فرمان
decreed
U
فرمان
decrees
U
فرمان
commandments
U
فرمان
assize
U
فرمان
at my command
U
به فرمان من
mkdir
U
فرمان D
MDs
U
فرمان D
controlling
U
فرمان
precepts
U
فرمان
precept
U
فرمان
by order of
U
فرمان
for
U
فرمان FOR
sanction
U
فرمان
hest
U
فرمان
sanctions
U
فرمان
sanctioning
U
فرمان
pipes
U
فرمان
insubordinate
U
نا فرمان
indocile
U
نا فرمان
sanctioned
U
فرمان
if
U
فرمان IF
ordinace
U
فرمان
ship will adjust
U
فرمان
chartered
U
فرمان
charter
U
فرمان
edict
U
فرمان
command
U
فرمان
rescript
U
فرمان
commanded
U
فرمان
chartering
U
فرمان
commission
U
فرمان
decreeing
U
فرمان
word
U
فرمان
institute
U
فرمان
instituted
U
فرمان
institutes
U
فرمان
instituting
U
فرمان
edicts
U
فرمان
worded
U
فرمان
charters
U
فرمان
commands
U
فرمان
rudder bar
U
فرمان
Rd
U
فرمان RD
chdir
U
فرمان CD
firman
U
فرمان
handlebar
U
فرمان
ordinances
U
فرمان
MD
U
فرمان D
commissions
U
فرمان
commissioning
U
فرمان
bugle call
U
فرمان
ordinance
U
فرمان
steering
U
فرمان
mapping
U
نقشه برداری
vector analysis
U
تحلیل برداری
vector processor
U
پردازنده برداری
vector power
U
توان برداری
gaud
U
کلاه برداری
vector product
U
حاصلضرب برداری
metal cutting
U
براده برداری
vector quantity
U
کمیت برداری
vector quantities
U
اندازههای برداری
samplery
U
نمونه برداری
duplication
U
نسخه برداری
operation
U
بهره برداری
topography
U
نقشه برداری
utilization
U
بهره برداری
swindles
U
کلاه برداری
swindled
U
کلاه برداری
swindle
U
کلاه برداری
machining
U
براده برداری
metal cutting work
U
براده برداری
surveyor's level
U
ترازنقشه برداری
fraudulence
U
کلاه برداری
tread
U
گام برداری
treading
U
گام برداری
treads
U
گام برداری
photogeny
U
عکس برداری
ovariectomy
U
تخمدان برداری
sampling
U
نمونه برداری
duplicate
U
نسخه برداری
vector pair
U
زوج برداری
removal of chips
U
براده برداری
vector field
U
میدان برداری
footstep
U
گام برداری
footsteps
U
گام برداری
vector display
U
نمایش برداری
vector diagram
U
نمودار برداری
stripping
U
قالب برداری
duplicating
U
نسخه برداری
duplicates
U
نسخه برداری
duplicated
U
نسخه برداری
exploitation
U
بهره برداری
topectomy
U
تکه برداری
survey
U
نقشه برداری
extirpation
U
اندام برداری
enervation
U
عصب برداری
hemispherectomy
U
نیمکره برداری
copying
U
کپی برداری
copying
U
نسخه برداری
surveyed
U
نقشه برداری
listings
U
سیاهه برداری
listing
U
سیاهه برداری
surveys
U
نقشه برداری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com