English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
evade U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evaded U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evades U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evading U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
evasions U اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasion U اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasion and scape U تاکتیک فرار از اسارت واجتناب از دستگیری مجدد به وسیله دشمن
evasive steering U اجتناب از زیردریایی دشمن حرکت اجتناب امیز ناو
letter of marque U پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
catches U ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
disengagement U جدا شدن ازدشمن عقب نشینی اختیاری قطع تماس با دشمن
escaping U فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escapes U فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escape U فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escaped U فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
scape U وسیله فرار
escape mechanism U وسیله فرار
deserts U کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
desert U کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
deserting U کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
espionage U جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
to triumph over the enemy U برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
hits U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
rejecting U عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejected U عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
reject U عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejects U عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
vor U وسیله تعیین جهت ارسال امواج فرستنده دشمن
lam U فرار کردن گریختن فرار
lams U فرار کردن گریختن فرار
lamming U فرار کردن گریختن فرار
breached U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
radar locating U تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
nabs U دستگیر کردن
nabbing U دستگیر کردن
apprehend U دستگیر کردن
nabbed U دستگیر کردن
nailed U دستگیر کردن
nab U دستگیر کردن
run-in U دستگیر کردن
nail U دستگیر کردن
apprehending U دستگیر کردن
apprehended U دستگیر کردن
nails U دستگیر کردن
to take prisoner U دستگیر کردن
arrested U دستگیر کردن
arrests U دستگیر کردن
run in U دستگیر کردن
apprehends U دستگیر کردن
run-ins U دستگیر کردن
pinch U دستگیر کردن
pinches U دستگیر کردن
distrain U دستگیر کردن
arrest U دستگیر کردن
captive U دستگیر کردن
take captive U دستگیر کردن
captives U دستگیر کردن
capturing U دستگیر کردن دستگیری
to take somebody in custody U کسی را دستگیر کردن
captures U دستگیر کردن دستگیری
capture U دستگیر کردن دستگیری
pick up <idiom> U دستگیر کردن شخص
seizes U اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seized U اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seize U اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
elude U اجتناب کردن از
aviod U اجتناب کردن از
eludes U اجتناب کردن از
forbears U اجتناب کردن از
steer clear U اجتناب کردن
stay away from <idiom> U اجتناب کردن
steer clear of someone <idiom> U اجتناب کردن
eluded U اجتناب کردن از
forbear U اجتناب کردن از
to shuffle throuch shun U اجتناب کردن از
passes U اجتناب کردن
passed U اجتناب کردن
eschewed U اجتناب کردن
eschew U اجتناب کردن
eluding U اجتناب کردن از
eschewing U اجتناب کردن
pass U اجتناب کردن
eschews U اجتناب کردن
run (someone) in <idiom> U به زندان بردن ،دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
out flank U دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
to stay away from something U اجتناب کردن از چیزی یا جایی
denials U ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
denial U ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
totake U شخص بست نشسته یاپناهنده را دستگیر یا ازاد کردن
galls U حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
gall U حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
radio countermeasures U اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
radio deception U گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
enemy alien U طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
detain U بازداشت کردن دستگیر کردن
detains U بازداشت کردن دستگیر کردن
detaining U بازداشت کردن دستگیر کردن
detained U بازداشت کردن دستگیر کردن
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
close-up U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-ups U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with U اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
close up U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
avoiding U احتراز کردن اجتناب کردن
avoided U احتراز کردن اجتناب کردن
avoid U احتراز کردن اجتناب کردن
shunning U پرهیز کردن اجتناب کردن از
avoids U احتراز کردن اجتناب کردن
shuns U پرهیز کردن اجتناب کردن از
shunned U پرهیز کردن اجتناب کردن از
shun U پرهیز کردن اجتناب کردن از
chop U کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
chopped U کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
penetration U نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
skedaddle U فرار کردن
fleeing U فرار کردن
to run away U فرار کردن
escapes U فرار کردن
get away <idiom> U فرار کردن
escaped U فرار کردن
scarpers U فرار کردن
scarpering U فرار کردن
scarpered U فرار کردن
scarper U فرار کردن
escape U فرار کردن
escaping U فرار کردن
abscond U فرار کردن
to elope U فرار کردن
to run away U فرار کردن
to run off U فرار کردن
flee U فرار کردن
flees U فرار کردن
absconds U فرار کردن
absconding U فرار کردن
absconded U فرار کردن
scape U فرار کردن
loup U فرار کردن
roll back U به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
breaching U رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
elope U گریختن فرار کردن
eloped U گریختن فرار کردن
To beak jail . U از زندان فرار کردن
elopes U گریختن فرار کردن
bleeds U فرار کردن یک سیال
eloping U فرار کردن با معشوق
bleed U فرار کردن یک سیال
eloping U گریختن فرار کردن
elope U فرار کردن با معشوق
elopes U فرار کردن با معشوق
skulking U از زیرمسئولیت فرار کردن
skulks U از زیرمسئولیت فرار کردن
skulked U از زیرمسئولیت فرار کردن
skulk U از زیرمسئولیت فرار کردن
eloped U فرار کردن با معشوق
give someone the slip <idiom> U از کسی فرار کردن
fly U گریختن از فرار کردن از
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
skirl U بسرعت باد فرار کردن
to overrun one's creditors U از دست بستانکاران فرار کردن
To block the escape routes. U راههای فرار را مسدود کردن
neutralises U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
gain ground U خاک دشمن راتصرف کردن تجاوز و تعدی کردن
enemy U دشمن کردن
antagonizes U دشمن کردن
antagonised U دشمن کردن
antagonises U دشمن کردن
antagonising U دشمن کردن
antagonize U دشمن کردن
antagonized U دشمن کردن
enemies U دشمن کردن
antagonizing U دشمن کردن
shadower U یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
close in security U برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
make a run for it <idiom> U برای نجات جان فرار کردن
distract U گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
distracts U گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
sensor U وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
betraying U تسلیم دشمن کردن
betrays U تسلیم دشمن کردن
betray U تسلیم دشمن کردن
to roll up the enemy line U بخط دشمن کردن
to pierce the enemy's line U دشمن رخنه کردن
harass U ایذا کردن دشمن
harasses U ناراحت کردن دشمن
harasses U ایذا کردن دشمن
betrayed U تسلیم دشمن کردن
harass U ناراحت کردن دشمن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com