Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
air sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rescue operation
U
عملیات نجات
rescue and assistance
U
عملیات نجات و مددکاری
search and rescue
U
عملیات تجسس و نجات
fire and rescue
U
عملیات نجات و اطفای حریق
escape line
U
مسیر نجات پرسنل درگیر در عملیات پنهانی وچریکی
code panel
U
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
farmgate type operations
U
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
counter air operations
U
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air
U
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
airhead operations
U
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
lifebuoy
U
کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
lifebuoys
U
کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
lifeguards
U
گارد نجات دریایی
lifeguard
U
گارد نجات دریایی
aerospace projection operations
U
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
air policing
U
عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
air interdiction
U
عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
air operations
U
عملیات هوایی
chief of naval operations
U
فرمانده عملیات دریایی
maritime operations
U
عملیات دریایی یا ناوگانی
naval district
U
ناحیه عملیات دریایی
air area operations
U
عملیات منطقه هوایی
air offensive
U
عملیات افندی هوایی
air transport operation
U
عملیات ترابری هوایی
airmobile operations
U
عملیات متحرک هوایی
tactical air operation
U
عملیات تاکتیکی هوایی
buffered computer
U
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
aerial port squadron
U
گردان عملیات بارانداز هوایی
pathfinders
U
راهنمای مسیر پرواز یا عملیات دریایی
assault shipping
U
ترابری دریایی در عملیات هجومی اب خاکی
control ship
U
ناو کنترل کننده عملیات دریایی
pathfinder
U
راهنمای مسیر پرواز یا عملیات دریایی
anticrop operations
U
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
air ground system
U
سیستم عملیات مشترک زمینی و هوایی
air ground section
U
قسمت عملیات مشترک زمینی و هوایی
air facility
U
تاسیسات مخصوص هدایت عملیات هوایی
air force component
U
نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
aerospace
U
فضای هوایی بالای منطقه عملیات
air inst alations
U
تاسیسات مخصوص هدایت عملیات هوایی
intracoastal sealift
U
سیستم حمل و نقل دریایی ساحلی در عملیات
underway
U
در جریان در راه عملیات لجستیکی سیال دریایی
air defense artillery controller
U
مسئول کنترل عملیات توپخانه پدافند هوایی
break off
U
فرمان قطع تک در عملیات پشتیبانی نزدیک هوایی
tactical air controler
U
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
intruder operation
U
تک هوایی و عملیات تخریب هواپیماهای دشمن در روی پایگاه
navy component
U
نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
air force component
U
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
air frieghting
U
بار غیر تاکتیکی هوایی عملیات مشترک زمینی وهوایی
statement
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagating
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation
U
عملیات کنترل زمین عملیات
housekeeping
U
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m
U
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
counterflak
U
اتش خنثی کننده توپخانه پدافندهوایی ضد پدافند هوایی عملیات ممانعت از پدافندهوایی
way point
U
ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
harassing
U
عملیان ایذایی عملیات ایذایی هوایی
time resolution
U
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit
U
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
naval landing party
U
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
rescued
U
نجات
life vest
U
کت نجات
rescuing
U
نجات
rescue
U
نجات
escape line
U
خط نجات
salvation
U
نجات
liveries
U
نجات
safety
U
نجات
livery
U
نجات
rescues
U
نجات
life jacket
U
کت نجات
liberation
U
نجات
unit emplaning
U
در عملیات حمل و نقل هوایی به طرح ریزی و سازمان دادن یکان برای حمل و نقل اطلاق میشود
safety boat
U
قایق نجات
deep submergence
U
زیردریایی نجات
rescue basket
U
زنبیل نجات
parachuting
U
چتر نجات
savior
U
نجات دهنده
salvageable
U
قابل نجات
parachutes
U
چتر نجات
life float
U
قایق نجات
crash boat
U
قایق نجات
breeches buoy
U
بویه نجات
lifebelt
U
کمربند نجات
fire escape
U
نردبان نجات
fire escapes
U
نردبان نجات
stole
U
جلیقه نجات
lifeboats
U
قایق نجات
life vest
جلیقه نجات
lifeboat
U
قایق نجات
survival suit
U
لباس نجات
survival pack
U
بسته نجات
salvable
U
نجات یافتنی
life belt
U
کمربند نجات
life boat
U
کرجی نجات
lifeguard submarine
U
زیردریایی نجات
liferaft
U
شناوه نجات
lifesaving
U
نجات غریق
resuscitation
U
نجات غریق
lifeguard
U
نجات غریق
safety belts
U
کمربند نجات
life raft
U
قایق نجات
life net
U
تور نجات
life line
U
بند نجات
life buoy
U
حلقه نجات
life buoy
U
بویه نجات
life jacket
U
جلیقه نجات
life line
U
طناب نجات
safety belt
U
کمربند نجات
saviours
U
نجات دهنده
delivers
U
نجات دادن
deliver
U
نجات دادن
plane guard
U
ناوگارد نجات
plane guard
U
ناو نجات
survivors
U
نجات یافتگان
surviving
U
نجات دادن
redeliver
U
از نو نجات دادن
survive
U
نجات دادن
survived
U
نجات دادن
survives
U
نجات دادن
saviour
U
نجات دهنده
salvation
U
سبب نجات
lifeguards
U
نجات غریق
parachute
U
چتر نجات
recovering
U
نجات دادن
recover
U
نجات دادن
parachuted
U
چتر نجات
parachut
U
چتر نجات
refugee relief
U
نجات پناهندگان
save
U
نجات دروازه
lifebelts
U
کمربند نجات
recovers
U
نجات دادن
life boad
U
قایق نجات
saves
U
نجات دروازه
saved
U
نجات دروازه
soteriology
U
مبحث نجات رستگاری
lifeguard
U
مامور نجات غریق
life buoy
U
حلقه نجات غریق
life belt
U
لاستیک نجات غریق
salvaged
U
از خطرنابودی نجات دادن
liferaft
U
قایق نجات لاستیکی
fire and rescue
U
نجات و اطفای حریق
salvaging
U
از خطرنابودی نجات دادن
salvages
U
از خطرنابودی نجات دادن
life vest
U
لباس نجات غریق
salvage
U
از خطرنابودی نجات دادن
life belt
U
کمربند نجات غریق
survivors
U
نجات یافتگان از مرگ
lifesaving
U
وسیله نجات غریق
lifeguards
U
مامور نجات غریق
pararescue team
U
تیم تجسس و نجات
lifesaver
U
نجات دهنده زندگانی
rescue chamber
U
اطاقک نجات زیردریایی
helicopter rescue strop
U
کمربند نجات هلیکوپتر
paradrop
U
بارریزی باچتر نجات
helicopter rescue net
U
تور نجات هلیکوپتر
pararaft
U
وسایل نجات چتربازی
lifesaving
U
نجات دهنده زندگی
mae west
U
جلیقه نجات فشاری
saves
U
نجات دادن پس انداز کردن
unsaved
U
محفوظ نشده نجات نیافته
lifeguards
U
نجات غریق محافظ شخصی
save one's neck/skin
<idiom>
U
نجات خوداز خطر ومشکل
salvaging
U
اموال نجات یافته از خطر
saved
U
نجات دادن پس انداز کردن
lifeline
U
طناب یارسن نجات غواص
lifeguard
U
نجات غریق محافظ شخصی
salvages
U
اموال نجات یافته از خطر
life line
U
طناب وصل به حلقه نجات
save
U
نجات دادن پس انداز کردن
helicopter double rescue harness
U
کمربند نجات دو نفره هلیکوپتر
redeemer
U
رهایی بخش نجات دهنده
salvage money
U
جایزه نجات کشتی یا محموله
salvage
U
اموال نجات یافته از خطر
lifesaver
U
عضودسته نجات غریق وامثال ان
salvaged
U
اموال نجات یافته از خطر
lifelines
U
طناب یارسن نجات غواص
redeemers
U
رهایی بخش نجات دهنده
operation
U
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
escaped
U
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escapes
U
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
survive
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
ski patrolman
U
عضو گروه نجات در پیست اسکی
survived
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
make a run for it
<idiom>
U
برای نجات جان فرار کردن
survives
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
escape
U
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escaping
U
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
surviving
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
to rescue somebody from drowning
U
کسی را از غرق شدن نجات دادن
life raft
قایق چوبی
[برای نجات غریق]
to rescue people from the water
U
مردم را
[از غرق شدن ]
در آب نجات دادن
deep submergence
U
زیردریایی نجات کشتیهای غرق شده
life jacket
U
سینه بند نجات جلیقه ضد گلوله
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com