English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6909 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
open market operations U عملیات بازار ازاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
open market operation U عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
Other Matches
competition U بازار ازاد
free markets U بازار ازاد
free market U بازار ازاد
competitions U بازار ازاد
open market U بازار ازاد
open purchase U خرید از بازار ازاد
open market rate U نرخ بازار ازاد
open market price U قیمت بازار ازاد
free market system U نظام بازار ازاد
free market economy U اقتصاد بازار ازاد
black market operations U عملیات بازار سیاه
open market U بازار ازاد بازاری که دارای رقابت کامل میباشد
autonomous operation U عملیات ازاد
free enterprise U اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
walras law U براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
dumping U فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
market research U تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
fairs U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairer U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fair U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairest U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
market failure U شکست بازار نارسائی بازار
glide path U مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
market value U در بازار قیمت بازار
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
market economies U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economy U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
high sea U دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
market places U بازار
market place U بازار
trone U بازار
mart U بازار
the mareet was weak U بازار
bazaars U بازار
shopping center U بازار
market U بازار
bazaar U بازار
marketed U بازار
cloth-hall U بازار
markets U بازار
agora U بازار
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combined operations U عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
slump U کسادی بازار
slumped U کسادی بازار
slumps U کسادی بازار
fair market U بازار مکاره
slumping U کسادی بازار
market structure U بنیان بازار
market structure U ساخت بازار
historical cost U قیمت بازار
market research U بررسی بازار
home market U بازار داخلی
exchange market U بازار اسعار
market economy U اقتصاد بازار
outlet U بازار فروش
outlets U بازار فروش
marketing U بازار یابی
sale U بازار فروش
marketplace U بازار گاه
market value U قیمت بازار
foreign market U بازار خارج
foreign exchange market U بازار ارز
market economies U اقتصاد بازار
market trust U بازار انحصاری
market trends U روندهای بازار
market system U نظام بازار
gold market U بازار طلا
fair market U هفته بازار
market share U سهم بازار
market imperfection U نقص بازار
market functions U وفائف بازار
market freedom U ازادی بازار
market forces U نیروهای بازار
imperfect market U بازار ناقص
labor market U بازار کار
market failure U ناتوانی بازار
tenor U بازار سلف
market equilibrium U تعادل بازار
market demand U تقاضای بازار
market appraisal U سنجش بازار
loan market U بازار وام
market leader U پیشقدم در بازار
market leader U پیشرو بازار
market mechanism U مکانیسم بازار
market segmentation U تجزیه بازار
market risk U خطر بازار
market survey U بررسی بازار
market review U بررسی بازار
market prices U قیمتهای بازار
market price U قیمت بازار
market penetration U نفوذ به بازار
Common Market U بازار مشترک
falling market U بازار رو به زوال
market overt U بازار اشکار
market oriented U در جهت بازار
open market U بازار باز
market opportunity U فرصت بازار
mart U بازار مالی
narrow market U بازار محدود
EEC U بازار مشترک
money market U بازار پول
capital market U بازار سرمایه
carpet market U بازار فرش
spot market U بازار نقدی
tenors U بازار سلف
supermarkets U ابر بازار
supermarket U ابر بازار
black market U بازار سیاه
sharing the market U تقسیم بازار
commodity market U بازار کالا
seller's market U بازار فروشنده
money markets U بازار پول
black markets U بازار سیاه
the market is dull U بازار کساداست
aggregate market supply U عرضه کل بازار
aggregate market demand U تقاضای کل بازار
wage market U بازار دستمزد
bourse U بازار سهام
brand leader U پیشرو در بازار
widening of market U گسترش بازار
bullion market U بازار شمش
bullish market U بازار احتکاری
bullish market U بازار رو به رونق
buyer's market U بازار خرید
buyers market U بازار خرید
sales area U بازار فروش
county fair U بازار مکاره
bearish market U بازار رو به افول
county fair U بازار روز
gluts U پر کردن بازار
credit market U بازار اعتباری
dead market U بازار کم فروش
glut U پر کردن بازار
domestic market U بازار داخلی
oil market U بازار نفت
market segmentation U تقسیم بازار
financial market U بازار مالی
download U بازار کارافتاده
dead market U بازار کساد
emporiums U بازار بزرگ
emporia U بازار بزرگ
emporium U بازار بزرگ
perfect market U بازار کامل
to put on the market U به بازار عرضه کردن
launch U جا انداختن کالا در بازار
market clearing price U قیمت تعادل در بازار
bull the market U بازار را گرم کردن
marketed U به بازار عرضه کردن
market U در بازار دادوستد کردن
initial campaign U معرفی کالا به بازار
home market U بازار داخل کشور
market U به بازار عرضه کردن
marketed U در بازار دادوستد کردن
market U بازار فروش [اقتصاد]
to place on the market U به بازار عرضه کردن
To depress the market . U بازار را کساد کردن
launched U جا انداختن کالا در بازار
marketability U قابلیت عرضه در بازار
exchange intervention U دخالت در بازار ارز
securities market U بازار اوراق بهادار
commodity market U بازار مواد اولیه
organized market U بازار سازمان یافته
market mechanism U طرز کار بازار
market leader U دارای رهبریت بازار
market information U اطلاعات و دادههای بازار
commodity market U بازار کالای مصرفی
cooling period U زمان بازار خراب کن
cornering the market U قبضه نمودن بازار
demand and supply market U بازار عرضه و تقاضا
exchange market U بازار داد و ستد
organize U بازار سازمان یافته
organizes U بازار سازمان یافته
organizing U بازار سازمان یافته
dual labor market U بازار کار دوگانه
product launch U جا انداختن محصول در بازار
Recent search history Forum search
1بازار
1"heads-on" market
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
0مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
0مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com