English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 224 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
amphibious operation U عملیات اب خاکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
earthworks U عملیات خاکی
marshalling U تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
amphibious command ship U ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
amphibious demonstration U عملیات نمایشی اب خاکی
amphibious demonstration U عملیات اب خاکی نمایشی
amphibious squadron U گردان عملیات اب خاکی
assault area diagram U نمودار مشخصات منطقه هجوم عملیات اب خاکی
assault shipping U ترابری دریایی در عملیات هجومی اب خاکی
beach master U افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
boat group U ناو گروه قایقها در عملیات اب خاکی
boat team U تیم سوارشونده در یک قایق در عملیات اب خاکی
earth work U عملیات خاکی
initiating directive U دستورالعمل شروع عملیات اب خاکی
joint amphibious operations U عملیات مشترک اب خاکی
landing schedule U برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
landing threshold U نقطه شروع عملیات اب خاکی
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
numbered wave U امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
range markers U علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
scraper U یکی از ماشینهای عملیات خاکی
sea echelon U بخشی از ناوهای هجومی که در عملیات اب خاکی در دریاباقی می ماند
transfer area U در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
Other Matches
tractor group U گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
assault craft U ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
antiamphibious minefield U میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
amphibious task group U گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
terrestrial U خاکی
amphibious pack U تک اب خاکی
edaphic U خاکی
earth dam U سد خاکی
embankments U سد خاکی
earth-bound U خاکی
embankment U سد خاکی
earthborn U خاکی
earthly U خاکی
worldly U خاکی
mundane U خاکی
terrene U خاکی
wood louse U خر خاکی
earthy U خاکی
embankment dam U سد خاکی
dust colour U خاکی
amphibious U اب خاکی
tellurian U خاکی
earthen U خاکی
earth fill dam U سد خاکی
geophyte U گیاه خاکی
ground ivy U پاپیتال خاکی
amphibious tank U تانک اب خاکی
homogeneous earth dam U سد خاکی همگن
bordered U پشته خاکی
bordering U پشته خاکی
amphibious reconnaissance U شناسایی اب خاکی
zoned earth dam U سد خاکی ناهمگن
amphibious pack U بارهای اب خاکی
fuse plug U سرریز خاکی
pulverulence U حالت خاکی
border U پشته خاکی
embankments U دیوار خاکی
earethliness U خاکی بودن
dew worm U کرم خاکی
khaki U خاکی رنگ
dust color U رنگ خاکی
vallation U دیوار خاکی
soils U خاکی کردن
soil U خاکی کردن
earth born U خاکی فانی
earth dam U بند خاکی
amphibious transport ship U ترابر اب خاکی
amphibious vehicle U خودروی اب خاکی
angleworm U کرم خاکی
earthiness U خاکی بودن
earthiness U طبیعت خاکی
earth work U کارهای خاکی
earth road U راه خاکی
soiling U خاکی کردن
earthwork U ختل خاکی
landing forces U قوای اب خاکی
adaphic organism U زیستمند خاکی
amphibious force U نیروی اب خاکی
earthworm U کرم خاکی
vault formed in the earth U طاق خاکی
semiterrestrial U نیمه خاکی
terrestrial U زمین خاکی
dun U سمند خاکی
terricolous U خاکزی خاکی
rain worm U کرم خاکی
amphibian U وسیله اب و خاکی
amphibian U هواپیمای اب و خاکی
earthworms U کرم خاکی
amphibian U ابی خاکی
alkaline earth U قلیایی خاکی
mold etc U خاکی کردن
embankment U دیوار خاکی
staging U تمرین اب خاکی
warping tug U یدک کش اب خاکی
lobworm U کرم خاکی
amphibious U خاکی و ابی
landing party U گروه اب خاکی
amphibious lift U ترابری اب و خاکی
milliped U جنس خر خاکی
milleped U جنس خر خاکی
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
verge U شانه خاکی جاده
boat team U تیم قایق اب خاکی
verges U شانه خاکی جاده
borrow area U محل قرضه سد خاکی
brandling U یکجور کرم خاکی
shoulder U دو طرف خاکی جاده
navvy U کارگر کارهای خاکی
beach party U گروه پیشرو اب خاکی
vales U زمین جهان خاکی
assault ships U ناوهای هجومی اب خاکی
benching U جان پناه خاکی
vale U زمین جهان خاکی
alkaline earth oxide U فلز قلیایی خاکی
shouldered U دو طرف خاکی جاده
shouldering U دو طرف خاکی جاده
shoulders U دو طرف خاکی جاده
man of mould U انسان خاکی یا فانی
amphibious assault ship U ناو هجومی اب و خاکی
amphibious assault ship U ناومخصوص هجوم اب و خاکی
advance force U نیروی جلودار اب خاکی
amphibious transport dock U ناومخصوص ترابری اب خاکی
amphibious control group U گروه کنترل اب خاکی
amphibious striking forces U نیروهای ضربتی اب خاکی
amphibious task force U گروه رزمی اب خاکی
amphibious lift U حمل ونقل اب خاکی
amphibious tractor U خودروشنی دار اب خاکی
navvies U کارگر کارهای خاکی
landing ship dock U اسکله فرود اب خاکی
alkaline earth metal U فلز قلیایی خاکی
amphibian floats U شناورهای ابی خاکی
landing threshold U استانه فرود اب خاکی
establishing authority U فرماندهی نیروهای اب خاکی
What on earth shall I do now? U حالاچه خاکی بسرم بریزم ؟
landing vehicle U خود روشنی دار اب خاکی
earthworks U خاک کاری کارهای خاکی
good U مسیر خاکی مرطوب و محکم
barbette U تپههای خاکی که توپها را بر ان قرارمیدهند
benching U تختک خاکی پله بندی
tractor U قایق اب خاکی شنی دار
non cohesive soil U خاکی که فاقد چسبندگی باشد
pay dirt <idiom> U زیر خاکی پیدا کردن
establishing authority U مقام مسئول نیروهای اب خاکی
curf U خاکی که اجر از ان تهیه میشود
khaki U لباس کار خاکی رنگ
tractors U قایق اب خاکی شنی دار
amphibious transport dock U ناو حمل و نقل اب خاکی
agc U ناو فرماندهی نیروی اب خاکی
amphibious vehicle availability table U جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
apotheoses U رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
serials U سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
fuller's earth U خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
apotheosis رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
causeway U راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
causeways U راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
shore party U گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
serial U سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
boat diagram U دیاگرام محل قایقها درعملیات هجومی اب خاکی
extraterrestrials U بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
extraterrestrial U بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
attack transport U ناوحمل و نقل شرکت کننده درنیروی اب خاکی
tine U دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
strength group U گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
mounting area U منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
jahemmy U جراثقال چرخدار مخصوص اخراجات ناوچههای اب خاکی
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
molehills U توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
molehill U توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
aeolian soil خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
combined operations U عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
transfer berth U دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
windrow U تل خاکی که هنگام کارماشینهای راه سازی در کنارجاده تشکیل میشود
neutral soil U خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
touchdown U درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
touchdowns U درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
tac log group U گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
mole hill U توده خاکی که کوش کور زیرزمینی هنگام کندن زمین درست میکند
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
y site U نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
moto cross U مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
aerospace projection operations U عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
boat lanes U خط سریال هجوم قایقها درعملیات اب خاکی ستون قایقهای هجوم کننده
scheduled wave U امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
assault U مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
assaulted U مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
short clay U خاکی که خاک رسش کم باشد خاک رس کم مایه
assaults U مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
treatments U عملیات
op U عملیات
operation U عملیات
treatment U عملیات
operations U عملیات
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
subversive U عملیات براندازی
over the beach operations U عملیات کرانهای
operations personal U پرسنل عملیات
counter military U ضد عملیات نظامی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com