English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 191 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
actuator U عملگر مکانیکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mechanising U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanicalism U عقیده به دخالت عمل مکانیکی در کیفیات فاهر و طبیعی عمل مکانیکی
operators U عملگر
operator U عملگر
logical operator U عملگر منطقی
laplace operator U عملگر لاپلاس
monadic operator U عملگر تکین
n ary operator U عملگر N تایی
nand operator U عملگر نقیض و
relational operator U عملگر رابطهای
unary operator U عملگر یگانی
operator U عملگر [ریاضی]
aggregate operator U عملگر جمعی
annihilation operator U عملگر نابودی
assignment operator U عملگر جایگزینی
dyadic operator U عملگر دوتایی
conditional operator U عملگر شرطی
concatenation operator U عملگر الحاقی
boolean operator U عملگر بول
boolean operator U عملگر بولی
binary operator U عملگر دودوئی
binary operator U عملگر دوتایی
comparison operator U عملگر مقایسه
redirection operator U عملگر تعیین جهت
boolean operation U عملگر منط قی مثل " و" و " یا " و...
differential operator U عملگر دیفرانسیلی [ریاضی]
boolean operator U عملگر جبر بول
Laplacian U عملگر لاپلاس [ریاضی] [فیزیک]
Laplace operator U عملگر لاپلاس [ریاضی] [فیزیک]
notations U که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
arithmetic operator U نشان حسابی عملگر ریاضی
notation U که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
argument U متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
arguments U متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
nor U عملگر بولی که یک جدول صحت تولید میکند نایا
attended operation U فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
logical U تابعی که از چندین عملگر منط قی مثل AND و OR تشکیل شده است
arithmetic U دستورالعمل برنامه که در آن عملگر عمل مورد نظر را برای اجرا مشخص میکند
postfix U عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند به طوری که عملگر پس از عملوند می آید
notation U عملیات ریاضی به صورت منط قی که عملگر قبل از عملوند می آید و دیگر نیاز به کروشه نیست
notations U عملیات ریاضی به صورت منط قی که عملگر قبل از عملوند می آید و دیگر نیاز به کروشه نیست
prefix notation U عملیات ریاضی به صورت منط ق به طوری که عملگر پیش از عملوندها فاهر میشود و نیازی به کروشه نیست
mechanical U مکانیکی
gadget U مکانیکی
mechnical U مکانیکی
gadgets U مکانیکی
grab crane U بیل مکانیکی
grab excavator U بیل مکانیکی
grab bucket U بیل مکانیکی
shovel U بیل مکانیکی
forklift track U بیل مکانیکی
dynamic viscosity U گرانروی مکانیکی
dashpot U خفه کن مکانیکی
crane shovel U بیل مکانیکی
contact sweeping U روبیدن مکانیکی
contact mine U مین مکانیکی
mechanical efficiency U بازده مکانیکی
ultrasonic U نوسانات مکانیکی
mechanisms U اجزاء مکانیکی
mechanic recepter U گیرنده مکانیکی
mechanical advantage U مزیت مکانیکی
power shovel U بیل مکانیکی
mechanotherapy U معالجه مکانیکی
mechanician U هنرور مکانیکی
mechanicalness U خاصیت مکانیکی
mechanism U اجزاء مکانیکی
mechanical stimulation U تحریک مکانیکی
mechanical stabilization U تثبیت مکانیکی
mechanical stabilization U استوارسازی مکانیکی
mechanical resolution U تراکم مکانیکی
mechanical properties U خواص مکانیکی
mechanical equipment U تجهیزات مکانیکی
mechanical energy U انرژی مکانیکی
mechanical efficiency U کارایی مکانیکی
mechanical efficiency U راندمان مکانیکی
mechanical drawing U ترسیم مکانیکی
mechanical de icing U یخ زدایی مکانیکی
mechanical translation U ترجمه مکانیکی
shoveling U بیل مکانیکی
shovels U بیل مکانیکی
shovelled U بیل مکانیکی
automaton U ادم مکانیکی
absolute viscosity U گرانروی مکانیکی
robots U ادم مکانیکی
robot U ادم مکانیکی
mechanically U بطور مکانیکی
shovelling U بیل مکانیکی
automatons U ادم مکانیکی
shoveled U بیل مکانیکی
mechanic U هنرور مکانیکی
bucket U بیل مکانیکی
buckets U بیل مکانیکی
motors U منبع نیروی مکانیکی
fan blower U بادزن مکانیکی یاماشینی
mechanical data processing U پردازش داده مکانیکی
mechanical analysis U تجزیه مکانیکی خاک
grab bucket crane U جرثقیل با بیل مکانیکی
gadgetry U وسایل کوچک مکانیکی
power rammer U زمین کوب مکانیکی
elision U باقوه مکانیکی شکستن
fractional sampling U نمونه گیری مکانیکی
mechanisms U عوامل مکانیکی مکانیزم
mechanism U عوامل مکانیکی مکانیزم
motored U منبع نیروی مکانیکی
motor U منبع نیروی مکانیکی
mechanical equivalent of heat U هم ارز مکانیکی گرما
motor- U منبع نیروی مکانیکی
boom U بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
mechanical move U حرکت مکانیکی یا فاهری شطرنج
shovelful U حجم و اندازه بیل مکانیکی
boomed U بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
booming U بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
booms U بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
electronic U یچ انتخاب شده و نه با روشهای مکانیکی
static equilibrium U تعادل مکانیکی [فیزیک] [مهندسی]
mechanical equilibrium U تعادل مکانیکی [فیزیک] [مهندسی]
docking U ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
mechanical powers U نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
powered U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
powering U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
powers U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
mechanical sweep U مین جمع کنی باوسایل مکانیکی
ascender U وسیله مکانیکی برای فرستادن بار
thermodynamics U مبحث فعالیت مکانیکی ورابطه ان باحرارت
rocker shovel U بیل مکانیکی مناسب تونی کنی
mechanical time fuze U ماسوره زمانی خودکار یا زمان مکانیکی
workbenches U میز کار مکانیکی و نجاری وغیره
materiel U قسمت مادی یا مکانیکی هنر تکنیک
power U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
lever watch U سود مکانیکی اهرم دستگاه اهرمی
workbench U میز کار مکانیکی و نجاری وغیره
coupler U وسیله مکانیکی برای اتصال دو یا چند هادی
electromotion U جریان برق حرکت مکانیکی که ازالکتریک پیداشود
inductive coupling U شفت مکانیکی که توسط اتصالات مغناطیسی میچرخد
break down U توقف انجام کار به علت خطای مکانیکی
thermal shock U تنش مکانیکی شدید ناشی ازافزایش ناگهانی دما
major cycle U کمترین زمان دستیابی به وسیله ذخیره سازی مکانیکی
backplane U مدار و اعضای مکانیکی که بردهای یک سیستم را متصل می کنند
android U نام یک ادم مکانیکی که شبیه انسان مذکر است
stepped motor U دستگاه مکانیکی که بهنگام پالس دادن به ان مقدار ثابتی می چرخد
selectors U وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
burster U یک وسیله مکانیکی که خروجی کامپیوتری چند صفحهای راجدا میکند
selector U وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
actuator U وسیله مکانیکی که توسط سیگنال خارجی قابل کنترل است
retraction lock U وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
end stop [Engineering] U توقف [برخورد] [محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای] [مهندسی]
stop [Engineering] U توقف [برخورد] [محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای] [مهندسی]
ganged U وسایل که به صورت مکانیکی متصل شده اند و با یک عمل انجام می شوند
cab U اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
cabs U اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
switched U وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
peripheral U وسیله جانبی مثل کارت خوان که حرکات مکانیکی سرعت را مشخص میکند
switches U وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
airbrush U یک ابزار نقاشی که الگوهای نامنظم از نقاط را ایجاد میکند مانند اسپری مکانیکی
switch U وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
vibrators U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
vibrator U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
CDs U وسیله مکانیکی که با استفاده از اشعه لیزر باریک اطلاعاتی را از روی سطح دیسک می خواند
CD U وسیله مکانیکی که با استفاده از اشعه لیزر باریک اطلاعاتی را از روی سطح دیسک می خواند
flutter U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
flutters U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
fluttering U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
fluttered U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
ultrasonic inspection U متد تست غیرمخرب که در انهاترکها توسط ناپیوستگی انتشار امواج نوسانات مکانیکی در فلز اشکار میشود
clappers U بخش مکانیکی چاپگر dot matrix که سوزنهای چاپ را می چرخاند به سوی ریبون تا حرفی را روی صفحه بنویسد
clapper U بخش مکانیکی چاپگر dot matrix که سوزنهای چاپ را می چرخاند به سوی ریبون تا حرفی را روی صفحه بنویسد
analytical engine U ماشین محاسب مکانیکی که توسط Babbage Charles ایجاد شد که اصول اولیه کامپیوترهای دیجیتالی چند منظوره ابتدایی را پیاده کرد
gas fitter U فیتر یا مکانیکی که لولههای گاز و لوازم گاز منازل رانصب و تعمیر میکند
lifter U وسیله مکانیکی که نور مغناطیسی را از نوک هنگام برگشت نور جدا میکند
dat U درایو مکانیکی که داده را روی نواز DAT ضبط میکند و ازنوار بازیابی میکند
widget U آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
arm U وسیله مکانیکی در درایو دیسک برای مکان دهی به نوک خواندن / نوشتن روی شیار مناسب از دیسک
carriage U بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
carriages U بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
conservation [darn] U مرمت و رفوگری فرش که بیشتر بصورت عمل مکانیکی بوده و جهت جلوگیری از پیشرفت خرابیو اصلاح نسبی خسارت وارد شده صورت می گیرد
access mechanism U دستگاه مکانیکی در واحدذخیره دیسک که نوکهای مخصوص خواندن و نوشتن را روی شیارهای صحیح دیسک قرار میدهد مکانیزم دستیابی
bionics U مطالعه سیستمهای زنده به منظور ارتباط دادن ویژگی هاو اعمال انها به توسعه سخت افزار مکانیکی و الکترونیکی کاربرد علم بیولوژی درمهندسی الکترونیک و سایرعلوم مهندسی
reed U شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
fasts U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
quadrature encoding U سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
rs c U استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com