English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (4056 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
range U عبور کردن مسطح کردن
ranged U عبور کردن مسطح کردن
ranges U عبور کردن مسطح کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
flatten U مسطح کردن بیمزه کردن
flattens U مسطح کردن بیمزه کردن
leveled U مسطح کردن
rase U مسطح کردن
levelled U مسطح کردن
levels U مسطح کردن
tabulate U مسطح کردن
tabulated U مسطح کردن
tabulates U مسطح کردن
level U مسطح کردن
garnishes U علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnished U علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnish U علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
traversing U عبور کردن قطع کردن
traversed U عبور کردن قطع کردن
traverse U عبور کردن قطع کردن
traverses U عبور کردن قطع کردن
passes U عبور کردن
cross U عبور کردن
crossest U عبور کردن
crosser U عبور کردن
traversing U عبور کردن
crosses U عبور کردن
overfly U عبور کردن
traverse U عبور کردن
transit U عبور کردن
pass U عبور کردن
passed U عبور کردن
traverses U عبور کردن
cruising U عبور کردن
cruises U عبور کردن
cruised U عبور کردن
cruise U عبور کردن
traversed U عبور کردن
goes U گذشتن عبور کردن
go U گذشتن عبور کردن
traject U از محلی عبور کردن
cuts U عبور کردن گذاشتن
cut U عبور کردن گذاشتن
throttling U پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttles U پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttled U پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttle U پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
passage of lines U عبور کردن ازخط یک یکان دیگر
evolute U بسط منحنی مسطح وابسته به منحنی مسطح بعقب برگشته
to pound the filed U غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
bloop U عبور دادن مغناطیس از روی نوار برای پاک کردن سیگنالهایی که نیازی به آنها نیست
shed stick U چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
wading crossing U عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
energy transition U عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
taximan U متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
pad U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
plain U مسطح
plane U مسطح
leveled U مسطح
tabulated U مسطح
planed U مسطح
plainer U مسطح
planar U مسطح
levelled U مسطح
planes U مسطح
flat U مسطح
planing U مسطح
tabulate U مسطح
level U مسطح
plains U مسطح
flattened U مسطح
tabulates U مسطح
levels U مسطح
plainest U مسطح
flattest U مسطح
even U مسطح
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
planes U صاف مسطح
level U مسطح شدن
planing U صاف مسطح
levels U مسطح شدن
campaigning U زمین مسطح
leveled U مسطح شدن
campaigns U زمین مسطح
campaigned U زمین مسطح
plane U صاف مسطح
campaign U زمین مسطح
planed U صاف مسطح
levelled U مسطح شدن
plane figure شکل مسطح
flat roof U بام مسطح
arch flat U طاق مسطح
flat weld U جوش مسطح
plateaux U زمین مسطح
flatbed plotter U رسام مسطح
clearing U مکان مسطح
flatly U بطور مسطح
plateaus U زمین مسطح
plateau U زمین مسطح
level land U زمین مسطح
clearings U مکان مسطح
area weight balance U ترازوی مسطح
level point U نقطه مسطح
flatbed scanner U پویشگر مسطح
flatfoot U مسطح شدن کف پا
piggybacks U واگن مسطح
flat pass U رخده مسطح
map chart U نقشه مسطح
plane wave U موج مسطح
planar configuration U پیکربندی مسطح
portfolios U کانتینر مسطح
square planar U مسطح مربعی
piggyback U واگن مسطح
flatware U فروف مسطح
flat ground U زمین مسطح
portfolio U کانتینر مسطح
flat pack U بسته مسطح
planar complex U کمپلکس مسطح
flat arch U قوس مسطح
flat panel display U صفحه نمایش مسطح
planisphere U جهان نمای مسطح
plano convex lens U عدسی مسطح- محدب
tableland U زمین هموار و مسطح
to level off U مسطح شدن [ناحیه ای]
door panel U بخش مسطح درب
plano concave lens U عدسی مسطح- مقعر
planed U سطح تراز مسطح
plane U سطح تراز مسطح
planes U سطح تراز مسطح
tringular planar molecule U مولکول سه گوش مسطح
linear polarized light U نور قطبیده مسطح
trigonal planar molcule U مولکول مسطح مثلثی
plane polarized light U نور قطبیده مسطح
plain gypsum lath [توفان سنگ و گچ مسطح]
planing U سطح تراز مسطح
terraced roof U پشت بام مسطح
rafts U دگل قایق مسطح الواری
sinusoidal projection U نقشه جهان نمای مسطح
boarded U تخته یا مقوا ویاهرچیز مسطح
raft U دگل قایق مسطح الواری
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
flat bed plotter U رسام با بستر تخت مسطح
traffic post U پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
planation U مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
holm U زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
platelet U جسم مسطح و کوچک بویژه پلاکتهای خونی
plasma panel display U وسیله نمایش مسطح باحبابهای کوچک نئون
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
diaper U [نقش های تزئینی روی سطح صاف و مسطح]
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com