English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pressure device U عامل فشاری مین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
compound compression U فشار مرکب حالت فشاری که دران لنگرپیچشی صفربوده وتمام تنشهای عمودی فشاری میباشند
cyanogen agent U عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character U حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator U محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
capital intensive goods U کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shelling U نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shells U نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell U نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
piggyback U سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
blood agent U عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
class a agent officer U افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
piggybacks U سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
compressive U فشاری
komi U فشاری
EXE file U در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
thrust bolt U پیچ فشاری
pushes U ضربه فشاری
pressure welding U جوشکاری فشاری
push U ضربه فشاری
pushed U ضربه فشاری
duplex pressure proportioner U مخلوط کن دو فشاری
push shot U ضربه فشاری
filter press U صافی فشاری
thumbs U دگمه فشاری
head pressure U ارتفاع فشاری
hard board U تخته فشاری
thumbing U دگمه فشاری
thumb U دگمه فشاری
push button U کلید فشاری
push button U دکمه فشاری
force pump U تلمبه فشاری
force feed oiler U روغندان فشاری
achi komi U دفاع فشاری
snap fastener U دکمه فشاری
push button switch U تکمه فشاری
filterpress U پالونه فشاری
pressure welding U جوش فشاری
compressive stress U خستگی فشاری
pressboard U تخته فشاری
push key تکمه فشاری
compression spring U فنر فشاری
compression strength U مقاومت فشاری
compression strength U توان فشاری
compression strength U تاب فشاری
compression strength U استحکام فشاری
compression stress U تنش فشاری
press key تکمه فشاری
compression wave U موج فشاری
compressive load application U بار فشاری
compressive stress U تنش فشاری
pression pipe U لوله فشاری
thumbed U دگمه فشاری
compression molding U قالبگیری فشاری
head U ارتفاع فشاری
die cast U ریختن فشاری
pressure sweeping U روبیدن فشاری
pressure fraction U کسر فشاری
pressure device U ماسوره فشاری
data compaction U داده فشاری
constrictor knot U گره فشاری
pressure butt welding U جوشکاری لب به لب فشاری
compressive yield point U حدجهمندگی فشاری
compression flange U سپر فشاری
compression flange U عضو فشاری
mae west U جلیقه نجات فشاری
press casting U ریخته گری فشاری
resistance pressure welding U جوشکاری فشاری مقاومتی
compression molding U ریخته گری فشاری
pressure weld U جوش دادن فشاری
pressure lubrication U دستگاه روغنکاری فشاری
net push U ضربه فشاری از لب تور
pressure weldable U قابل جوشکاری فشاری
cold pressure welding U جوشکاری فشاری سرد
fumikumi U لگد فشاری به پایین
brass pressure casting U برنج ریختگی فشاری
barometric altimeter U ارتفاع سنج فشاری
thrust hardness U درجه سختی فشاری
press cutting برش دهنده فشاری
standard size whole brick U اجر فشاری معمولی
compressive yield point U نقطه لهیدگی فشاری
compression riveter U دستگاه پرچ فشاری
compression specimen U نمونه ازمایش فشاری
compression test specimen U نمونه ازمون فشاری
centralized oil shot system U روغنکاری متمرکز فشاری
cold pressed forging U اهنگری فشاری سرد
firing pressure device U ماسوره فشاری مین
MS DOS U سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
tobi komi U ضربه فشاری پا در حال پرش
alumino thermit pressure welding U جوشکاری فشاری الومینو-ترمیتی
pitometer log U سرعت سنج فشاری پیتومتری
thermit pressure welding U روش جوشکاری فشاری الومینوترمیتی
thermit pressure welding U روش جوشکاری فشاری حرارتی
pieze U واحد فشاری در سیستم غیرمتریک
molten metal pressure welding U روش جوشکاری ذوبی-فشاری
superincumbent U دارای فشار زیاد فشاری
pressure die casting U ریخته گری حدیدهای فشاری
drag in <idiom> U پا فشاری روی موضوع دیگری
pressure casting U قطعه ریخته گری فشاری
press cast process U فرایند ریخته گری فشاری
pressure die casting process U فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
bend U خمش فشاری انحنای لوله زانویی
pressure die casting machine U دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
rolling press U الت فشاری برای دراوردن نمونههای چاپی
banging U صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
bangs U صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
bang U صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
banged U صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
drill press U متهای که با فشار دست یاماشین چیزی را حفر میکند مته فشاری
braced U گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند
brace U گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند
constant temperature pressure U welding combustion جوشکاری فشاری در دمای ثابت جوشکاری گازی
dial up U استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
pascal's law U هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
compressive strength U قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
devices U عامل
device U عامل
attorney U عامل
doer U عامل
attorneys U عامل
operating U عامل
acting U عامل
propellant U عامل
functionery U عامل
propellants U عامل
elements U عامل
coagent U هم عامل
doers U عامل
agent representative U عامل
agent U عامل
principal U عامل
principals U عامل
parameters U عامل
element U عامل
actions U عامل
procurator U عامل
procurators U عامل
action U عامل
agents U عامل
operant U عامل
assignee U عامل
parameter U عامل
v factor U عامل وی
factors U عامل
operative U عامل
operatives U عامل
agency U عامل
agencies U عامل
factor U عامل
propellent U عامل
active U عامل
operator U عامل
operators U عامل
accountable disbursing officer U افسر عامل
active material U مواد عامل
coefficient U عامل مشترک
coefficients U عامل مشترک
potential <adj.> U عامل بالقوه
air entraining agent U عامل هوادهنده
addition agent U عامل افزودنی
adhesion agent U عامل چسبندگی
effective U عامل موثر
factorization U عامل بندی
active element U عنصر عامل
firing device U عامل منفجرکننده
active defense U دفاع عامل
galactogogue U عامل شیرزایاشیرافزا
fusing agent U عامل ذوب
prime mover U عامل محرک کل
prime movers U عامل محرک کل
presses U عامل موثر
absorbent U عامل جذب
sense organ U عامل احساس
reactor U عامل واکنش
reactors U عامل واکنش
aborticide U عامل سقط
structure factor U عامل ساختار
absorbing agent U عامل جذب
foaming agent U عامل کف زای
acid function U عامل اسیدی
acting company U شرکت عامل
fixing agent U عامل تثبیت
general factor U عامل عمومی
factoring agent U عامل تنزیل
biological agent U عامل زیستی
distractor U عامل حواسپرتی
bleaching agent U عامل رنگبر
blister agent U عامل تاول زا
be-all and end-all U عامل عمده
distilled mustard U عامل خردلی
cyanogen agent U عامل سیانید
working fluid U سیال عامل
developer agent U عامل فهور
potential U عامل بالقوه
dispersing agent U عامل پاشنده
characteristic action U عامل مشخصه
active defense U پدافند عامل
chemical agent U عامل شیمیایی
disbursing officer U افسر عامل
biological agent U عامل میکربی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com