English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bill of fare U صورت اغذیه مهمانخانه
bills of fare U صورت اغذیه مهمانخانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inventory U از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
vivers U اغذیه
fueled U اغذیه
fuels U اغذیه
fuelling U اغذیه
fuelled U اغذیه
boarded U اغذیه
board U اغذیه
fuel U اغذیه
ambry U کمدمخصوص اغذیه
delicatessen U اغذیه حاضر
delicatessens U اغذیه حاضر
armoire U جای اغذیه
delicatessen U مغازه اغذیه فروشی
cate U سورسات اغذیه لذیذ
delicatessens U مغازه اغذیه فروشی
vivandiere U اغذیه فروش ارتش
gastronomy U علم اغذیه لذیذه
locker paper U کاغذ بسته بندی اغذیه
dietetics U فن پرهیز یا رژیم غذایی مبحث اغذیه
hors d'oeuvre U اغذیه اشتهااوری که قبل از غذا صرف میشود
hors d'oeuvres U اغذیه اشتهااوری که قبل از غذا صرف میشود
hotels U مهمانخانه
hotel U مهمانخانه
public house U مهمانخانه
public houses U مهمانخانه
lodging house U مهمانخانه
guest houses U مهمانخانه
guest house U مهمانخانه
landladies U زن مهمانخانه دار
boots U شاگرد مهمانخانه
garcon U پیشخدمت مهمانخانه
inn U مهمانخانه کاروانسرا
hostler U مهمانخانه دار
bellboys U پادو مهمانخانه
inns U مهمانخانه کاروانسرا
landlady U زن مهمانخانه دار
restauranteur U مهمانخانه دار
innholder U مهمانخانه دارinnervate
bellboy U پادو مهمانخانه
restaurateurs U مهمانخانه دار
restaurateur U مهمانخانه دار
lobbies U سالن هتل و مهمانخانه
lobbied U سالن هتل و مهمانخانه
housemother U زن صاحب پانسیون یا مهمانخانه
lobby U سالن هتل و مهمانخانه
boniface U صاحب مهمانخانه ورستوران
goodman U سالار مهمانخانه دار
innholder U صاحب مهمانخانه یا مسافرخانه
maitred'hotel U سرپیشخدمت مدیر مهمانخانه
housemothers U زن صاحب پانسیون یا مهمانخانه
service charge U سرویس مهمانخانه وغیره
plank U تخته میز وپیشخوان مهمانخانه
boarding U مهمانخانه شبانه روزی پانسیون
cookshop U دکان خوراک پزی مهمانخانه
table d'hote U خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
to a at a hoted U به مهمانخانه واردشدند واردمهمانخانه شدن
cover charges U مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
cover charge U مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
bellhop U مخفف bopper bell پیشخدمت و پادو مهمانخانه
bellhops U مخفف bopper bell پیشخدمت و پادو مهمانخانه
licensed victualler U مهمانخانه داری که پروانه نوشابه فروشی دارد
reservation U رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
reservations U رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
barmen U مردی که در پیشخوان یا پشت بار مهمانخانه یا رستوران کار میکند
barman U مردی که در پیشخوان یا پشت بار مهمانخانه یا رستوران کار میکند
local U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printers U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
plastic bubble keyboard U صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packet U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric U که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
barrage jamming U تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watts U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary U آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
malthusian theory of population U فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
bistro U اغذیه فروشی و مشروب فروشی
bistros U اغذیه فروشی و مشروب فروشی
rom U دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
chargeable accessions U استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
line astern U صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
dat U سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
basics U بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basic U بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
approach formation U صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
automatic programming U روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
facies U صورت
hue U صورت
freckle U لک صورت
statements U صورت
providing U در صورت
constellation U صورت
constellations U صورت
medals U صورت
listings U صورت
medal U صورت
kalendar U صورت
mazard U صورت
hues U صورت
image U صورت
roster U صورت
images U صورت
rosters U صورت
rolls U صورت
visage U رو صورت
circumstantially U در صورت
coat card U صورت
filed U صورت
file U صورت
forms U صورت
version U صورت
rolled U صورت
invoicing U صورت
figuring U صورت
invoices U صورت
listing U صورت
shape U صورت
shapes U صورت
phase U صورت
phased U صورت
figures U صورت
visages U رو صورت
roll U صورت
phases U صورت
form U صورت
list U صورت
figure U صورت
conformer U هم صورت
invoiced U صورت
formed U صورت
effigies U صورت
statement U صورت
invoice U صورت
physiognomies U صورت
physiognomy U صورت
effigy U صورت
face U صورت
faces U صورت
versions U صورت
slip U صورت
slipped U صورت
conformational isomers U هم صورت
slips U صورت
roster U صورت نگهبانی
archetype U صورت ازلی
nomenelature U صورت اسامی
nominal list U صورت اسامی
normalized form U صورت هنجار
formed U صورت دیس
normal form U صورت هنجار
normal form U صورت عادی
greasepaint U صورت گرتماشاخانه
forms U صورت دیس
archetypes U صورت ازلی
numerator U صورت کسر
on foot U به صورت پیاده
outside appearance U صورت فاهر
similitude U شباهت صورت
powders U پودر صورت
powdering U پودر صورت
to take an inventory of U صورت دارایی
powder U پودر صورت
standard form U صورت متعارف
stop list U صورت متخلفین
anyhow U در هر صورت بهرجهت
plural U صورت جمع
facets U صورت کوچک
burbling U جوش صورت
the brush U صورت گری
facet U صورت کوچک
serials U و به صورت سری
serial U و به صورت سری
sick list U صورت بیماران
pictography U صورت نگاری
sentential form U صورت جملهای
outward show U صورت فاهر
pictogram U صورت نگاشت
pictograph U صورت نگاره
primordial image U صورت ازلی
proces verbal U صورت مجلس
processionize U صورت مجلس
programme of work U صورت کارها
inventory U صورت کالا
formation U صورت بندی
at that rate U در این صورت
at any rate U درهر صورت
sales check U صورت فروش
asterism U صورت فلکی
crackling U صورت نمکی
to put in to shape U سر و صورت دادن
decrepitation U صورت نمکی
if necessary U در صورت لزوم
if need be U در صورت بایست
if possible U در صورت امکان
if possible U در صورت توانایی
if so U در صورت مثبت
transformation U تبدیل صورت
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com