English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
flop U صدای چلپ باصدای تلپ افتادن
flopped U صدای چلپ باصدای تلپ افتادن
flopping U صدای چلپ باصدای تلپ افتادن
flops U صدای چلپ باصدای تلپ افتادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
stump U بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stumped U بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stumping U بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stumps U بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
Other Matches
slammed U صدای بستن دروامثال ان باصدای بلند دررا با شدت بهم زدن بهم کوفتن
slams U صدای بستن دروامثال ان باصدای بلند دررا با شدت بهم زدن بهم کوفتن
slam U صدای بستن دروامثال ان باصدای بلند دررا با شدت بهم زدن بهم کوفتن
slamming U صدای بستن دروامثال ان باصدای بلند دررا با شدت بهم زدن بهم کوفتن
plump U صدای تلپ تلپ محکم افتادن یا افکندن
plumpest U صدای تلپ تلپ محکم افتادن یا افکندن
to fall on ones knees U بیرون افتادن بلابه افتادن
honking U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honk U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honked U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
acrophony U صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
ping U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voice U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pinging U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinged U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voices U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pings U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesizers U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voicing U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesisers U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
contralto U زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contraltos U زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
loudest U باصدای بلند
swishing U باصدای فش فش زدن
highs U باصدای بلند
highest U باصدای بلند
louder U باصدای بلند
plop U باصدای تلپ
loud U باصدای بلند
high U باصدای بلند
boisterously U باصدای زیاد
aloud U باصدای بلند
swishes U باصدای فش فش زدن
plopped U باصدای تلپ
audibly U باصدای رسا
plopping U باصدای تلپ
swished U باصدای فش فش زدن
swish U باصدای فش فش زدن
plunk U باصدای تلپ
plops U باصدای تلپ
chortle U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortled U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortles U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortling U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
phut U تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
monophthong U صدای ساده وتنها صدای بسیط
dirdum U توبیخ باصدای بلند
flip flop U باصدای چلپ چلوپ
to laugh boisterously U باصدای بلند خندیدن
rasped U باصدای سوهان گوش راازردن
harangues U باصدای بلند نطق کردن
gaff U باصدای بلندخندیدن قلابدار کردن
highest U تند زیاد باصدای زیر
haranguing U باصدای بلند نطق کردن
rasping U باصدای سوهان گوش راازردن
rasp U باصدای سوهان گوش راازردن
high U تند زیاد باصدای زیر
whish U باصدای هیس حرکت کردن
whiff U باصدای پف حرکت دادن وزیدن
sound off U باصدای بلند صحبت کردن
rasps U باصدای سوهان گوش راازردن
harangue U باصدای بلند نطق کردن
harangued U باصدای بلند نطق کردن
highs U تند زیاد باصدای زیر
ululate U باصدای بلند ناله وزاری کردن
declamatory U مربوط به قرائت مطلبی باصدای بلند وغرا
to ring the curtain up or down U پرده نمایش را باصدای زنگ بالاوپائین بردن
skirl U صدای زیر صدای نی انبان
tolling U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolls U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
toll U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
twang U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanged U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanging U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twangs U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
Susurrus U صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
tu-whit tu-whoo U صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
tu whit tu whoo U صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
thundered U اسمان غرش کردن باصدای رعد اسا ادا کردن
thunder U اسمان غرش کردن باصدای رعد اسا ادا کردن
thunders U اسمان غرش کردن باصدای رعد اسا ادا کردن
tout U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
tinkling U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkles U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkle U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
thump U صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumped U صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumping U صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumps U صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
tinkled U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
snuffle U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
thready U رشته رشته باصدای باریک
retards U پس افتادن
out of breath <idiom> U به هن هن افتادن
To go out o fashion . U از مد افتادن
To do something in a pique . U سر لج افتادن
tumble U افتادن
fall U افتادن
retard U پس افتادن
lapse vi U افتادن
clear itself U لا افتادن
plonk U افتادن
plonked U افتادن
plonking U افتادن
plonks U افتادن
retarding U پس افتادن
founders U از پا افتادن
foundering U از پا افتادن
foundered U از پا افتادن
founder U از پا افتادن
tumbled U افتادن
score U خط افتادن
to be off ones feed U افتادن
toppled U از سر افتادن
opposes U در افتادن
tumbles U افتادن
to shank off U افتادن
to come a mucker U افتادن
to be thrown U افتادن
topple U از سر افتادن
lags U پس افتادن
scores U خط افتادن
lagged U پس افتادن
topples U از سر افتادن
lag U پس افتادن
toppling U از سر افتادن
prostrating U افتادن
scored U خط افتادن
prostrated U افتادن
drop back U افتادن
to come a cropper U افتادن
to fall off U افتادن
oppose U در افتادن
to be deferred U پس افتادن
to fall down U افتادن
prostrate U افتادن
prostrates U افتادن
to bite the dust U افتادن
lies U افتادن
lied U افتادن
lie U افتادن
to get out of breath U ازنفس افتادن
To be the talk of the town. U سرزبانها افتادن
fall out U اتفاق افتادن
To have it in for someone . U با کسی کج افتادن
to cast oneself down prostrate U بخاک افتادن
to be reduced to poverty U بگدائی افتادن
to get oneself into trouble U بزحمت افتادن
To pick on someone . To have it in for someone . U با کسی لج افتادن
loll U بیرون افتادن
to get ahead of U پیش افتادن از
dry up U خشک افتادن
to come into operation U بکار افتادن
to draw the c. forth U پرده افتادن
to dry up U خشک افتادن
to fall crash U افتادن وباصداخردشدن
occurring U اتفاق افتادن
to fall into error U دراشتباه افتادن
occurs U اتفاق افتادن
break down <idiom> U ازکار افتادن
occurred U اتفاق افتادن
occur U اتفاق افتادن
to gain a over U پیش افتادن از
lolled U بیرون افتادن
to fall out U بیرون افتادن
take the rap <idiom> U به تله افتادن
lolling U بیرون افتادن
lolls U بیرون افتادن
To be lost . To disappear . U ازمیان بر افتادن
take place <idiom> U انفاق افتادن
coaptation U بهم افتادن
surpass U پیش افتادن از
to be derailed U از خط بیرون افتادن
drop behind U عقب افتادن از
sinks U گود افتادن
sink U گود افتادن
to sinister in U گود افتادن
to sank in one's estimation U ازنظرکسی افتادن
postponing U بتعویق افتادن
surpassed U پیش افتادن از
to take to U افتادن یاپرداختن به
desexualize U از مردی افتادن
whop U پیش افتادن از
come about U اتفاق افتادن
come to pass U اتفاق افتادن
get ahead U جلو افتادن
to be deferred U عقب افتادن
surpasses U پیش افتادن از
use up U ازنفس افتادن
desex U از مردی افتادن
postpones U بتعویق افتادن
to run dry U خشک افتادن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com