Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Susurrus
U
صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
throw a monkey wrench into
<idiom>
U
آرام آرام متوقف کردن چیزی
work into
<idiom>
U
آرام آرام مجبور شدن
restrained
U
آرام
laid-back
U
آرام
even-tempered
U
آرام
honked
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honking
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honk
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
acrophony
U
صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
downer
U
آرام بخش
Relax!
U
آرام باش!
downers
U
آرام بخش
blue in the face
<idiom>
U
آرام گرفتن
Be quiet !
U
آرام باش !
tone down
<idiom>
U
آرام ساختن
mild-mannered
U
آرام ومودب
simmer down
<idiom>
U
آرام شدن
hushed
U
آرام وصلحآمیز
go-slow
U
آرام کارکردنکارگرانبهنشانهاعتراض
acquiesce
آرام کردن
voicing
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voices
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
ping
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voice
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pinged
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinging
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesisers
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pings
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesizers
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
He is calm and composed.
U
آرام وخونسرد است
to keep one's feet on the ground
<idiom>
U
آرام و استوار ماندن
contralto
U
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contraltos
U
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
It must be quiet.
باید ساکت و آرام باشد.
a quiet backwater
U
محل آرام و عقب افتاده
He is on edge. He is restive.
U
آرام ندارد (ناراحت است )
To simmer down .
U
آرام شدن (پس از خشم وعصبانیت )
monophthong
U
صدای ساده وتنها صدای بسیط
chortling
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortles
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortle
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
phut
U
تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
chortled
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
aliasing
U
افزودن سیگنالهای صوتی بین الگوهای صوتی برای ایجاد صدای ملایم تر
tie up
<idiom>
U
آرام یا متوقف کردن حرکت یا عملی
The evening was very pleasant, albeit a little quiet.
U
شب بسیار خوشایندی بود، البته کمی آرام.
skirl
U
صدای زیر صدای نی انبان
twangs
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twang
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanged
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanging
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
He is restless. He cant keep stI'll.
U
آرام نمی گیرد (یک جابد نمی شود )
tu-whit tu-whoo
U
صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
tu whit tu whoo
U
صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
Easy does it .
U
یواش یواش ( آرام وبدون عجله )
At a leisrely pace.
U
خوش خوشک ( آرام سلانه سلانه )
tinkled
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
thumps
U
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
tinkle
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
thump
U
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumping
U
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumped
U
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
tinkles
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkling
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
Brontide
U
نوعی صدا
[صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
crepitation
U
صدای خش خش
knocked
U
صدای تغ تغ
step
U
صدای پا
there is a knock at the door
U
صدای در
stepping
U
صدای پا
knock
U
صدای تغ تغ
tramp
U
صدای پا
pinging
U
صدای غژ
tramped
U
صدای پا
hissing
U
صدای خش خش
knocks
U
صدای تغ تغ
fizz
U
صدای فش فش
burbling
U
صدای قل قل
fizzes
U
صدای فش فش
fizzing
U
صدای فش فش
whiz
U
صدای غژ
burbled
U
صدای قل قل
burble
U
صدای قل قل
grave accent
صدای بم
fizzed
U
صدای فش فش
burbles
U
صدای قل قل
tramps
U
صدای پا
hissed
U
صدای خش خش
pings
U
صدای غژ
ping
U
صدای غژ
pinged
U
صدای غژ
hisses
U
صدای خش خش
pad
U
صدای پا
hiss
U
صدای خش خش
rale
U
صدای خس خس
pads
U
صدای پا
knoit
U
صدای در
smacking
U
صدای ماچ
flap
U
صدای چلپ
splashing
U
صدای ریزش
splashing
U
صدای ترشح
splashes
U
صدای ریزش
aduacent sound
U
صدای مجاور
flapped
U
صدای چلپ
flaps
U
صدای چلپ
diphthongs
U
صدای ترکیبی
trebled
U
صدای زیر
diphthong
U
صدای ترکیبی
squib
U
دارای صدای فش فش
mooed
U
صدای گاو
mooed
U
صدای گاوکردن
moo
U
صدای گاوکردن
POW
U
صدای انفجار
moo
U
صدای گاو
POW
U
صدای ضربه
POWs
U
صدای انفجار
POWs
U
صدای ضربه
dripping
U
صدای چکیده
splash
U
صدای ترشح
splash
U
صدای ریزش
splashes
U
صدای ترشح
associated sound
U
صدای همراه
accompanying sound
U
صدای همراه
squibs
U
دارای صدای فش فش
mooing
U
صدای گاوکردن
falsettos
U
صدای تیز
falsetto
U
صدای تیز
booms
U
صدای غرش
mewing
U
صدای گربه
swish
U
صدای فش فش کردن
mewed
U
صدای گربه
trebling
U
صدای زیر
chirr
U
صدای زنجره
mew
U
صدای گربه
poop
U
صدای کوتاه
swished
U
صدای فش فش کردن
trump
U
صدای شیپور
trumps
U
صدای شیپور
swishes
U
صدای فش فش کردن
poops
U
صدای قلپ
poops
U
صدای کوتاه
birr
U
صدای چرخیدن
audible
U
صدای رسا
boom
U
صدای غرش
low
U
صدای گاو
boomed
U
صدای غرش
poop
U
صدای قلپ
booming
U
صدای غرش
reports
U
صدای شلیک
reported
U
صدای شلیک
allophone
U
صدای دورگه
trebles
U
صدای زیر
ambient noise
U
صدای اطراف
background noise
U
صدای پس زمینه
report
U
صدای شلیک
birdcall
U
صدای پرنده
chuffing
U
صدای خش خش موتورموشک
swishing
U
صدای فش فش کردن
quacking
U
صدای اردک
screeches
U
صدای بلند
screeches
U
صدای گوشخراش
screeched
U
صدای گوشخراش
pealed
U
صدای پیوسته
screeching
U
صدای بلند
screeching
U
صدای گوشخراش
peal
U
صدای پیوسته
whoosh
U
صدای صفیر
flops
U
صدای تلپ
screeched
U
صدای بلند
quacked
U
صدای اردک
quack
U
صدای اردک
raps
U
صدای دق الباب
rap
U
صدای دق الباب
peals
U
صدای پیوسته
pealing
U
صدای پیوسته
screech
U
صدای بلند
screech
U
صدای گوشخراش
whooshed
U
صدای صفیر
whooshes
U
صدای صفیر
whooshing
U
صدای صفیر
hisses
U
صدای هیس
hissing
U
صدای هیس
rote
U
صدای موج
whacks
U
صدای اصطکاک
dictate
U
با صدای بلندخواندن
dictated
U
با صدای بلندخواندن
dictates
U
با صدای بلندخواندن
dictating
U
با صدای بلندخواندن
hissed
U
صدای هیس
hiss
U
صدای هیس
bumbles
U
صدای زنبورکردن
bumbled
U
صدای زنبورکردن
bumble
U
صدای زنبورکردن
croaks
U
صدای کلاغ
croaking
U
صدای کلاغ
croaked
U
صدای کلاغ
croak
U
صدای کلاغ
wham
U
صدای تصادم
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com