English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cullender U صافی- ابکش- پالودن-ابکش کردن- صاف کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hydrants U لوله ابکش
adits U کوره ابکش
leaching pit U چاه ابکش
hydrant U لوله ابکش
soakwell U چاه ابکش
soakaway U چاه ابکش
air lift U دستگاه ابکش با هوای فشرده
strain U کج کردن پالودن
strains U کج کردن پالودن
refine U تصفیه کردن پالودن
depurate U صاف کردن پالودن
refines U تصفیه کردن پالودن
puriform U پالودن تطهیر کردن
filter U پالودن صاف کردن
filters U پالودن صاف کردن
purifying U تصفیه کردن پالودن
purify U تصفیه کردن پالودن
purifies U تصفیه کردن پالودن
leach U صافی کردن
serene U صافی صاف کردن
lawn U مرغزار باپارچه صافی کردن
lawns U مرغزار باپارچه صافی کردن
absolute filter U صافی میکرونی صافی میکروسکپی
antivignetting filter U صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
filter U پالودن
filters U پالودن
edulcorate U پالودن
refines U پالودن
refine U پالودن
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
smoothness U صافی
colander U صافی
colanders U صافی
strainer U صافی
filter U صافی
limpidity or limpidness U صافی
filter bed U صافی اب
filters U صافی
leach U صافی
scumble U صافی
sleekness U صافی
oaleaceous U صافی
planeness U صافی
defecator U صافی
limpidity U صافی
water filter U صافی اب
strainers U صافی
line filter U صافی خط
pureness U صافی
absolute filter U صافی صد در صد
nominal filter U صافی میکرونی
petrol filter U صافی بنزین
oil filter U صافی روغن
porous filter U صافی متخلخل
fuel filter U صافی سوخت
frequency filter U صافی فرکانس
scratch filter U صافی پیکاپ
polarizing filter U صافی قطبی
purity U صافی پاکدامنی
noise filter U صافی همهمه
interference filter U صافی پارازیت
leach U از صافی گذراندن
interference filter U صافی تداخل
interference eliminator U صافی تداخل
gravel filter U صافی شنی
glassiness U صافی زلالی
suction filter U صافی مکنده
gas mask canister U صافی گاز
light filter U صافی نور
filters U فیلتر صافی
fuel filter U صافی بنزین
filter flask U بالن صافی
filters U صافی پالایه
line filter U صافی همهمه
line filter U صافی شبکه
filter U فیلتر صافی
band screen U صافی مخازن
absorbent filter U صافی جذب
filter network U شبکه ی صافی
filter packing U پوشش صافی
filter packing U لایی صافی
filter paper U کاغذ صافی
filter press U صافی فشاری
filterable U صافی کردنی
accelofilter U صافی سریع
electric filter U صافی الکتریکی
edge fillter U صافی چاکدار
gloss U صافی براقی
color killer U صافی رنگ
killer stage U صافی رنگ
break even U صافی درامدن
serenity U بی سر وصدایی صافی
filtering U از صافی گذراندن
crystal filter U صافی بلورین
differentiating filter U صافی ممیز
acoustic filter U صافی صوتی
filtrable U صافی کردنی
filter characteristic U مشخصه صافی
filter capacitor U خازن صافی
filter circuit U مدار صافی
filter U صافی پالایه
filter disk U قرص صافی
filter chock U چوک صافی
filter disc U قرص صافی
filter curve U منحنی صافی
filter crystal U کریستال صافی
filter condenser U خازن صافی
filter layer U لایه صافی
filter bed U صافی شنی
filrate U از صافی گذراندن
filrate U از صافی گذشتن
filtration U از صافی گذراندن
fineness U موشکافی صافی
filter add U کمک صافی
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
power line filter U صافی جریان برق
band pass U صافی میان گذر
flexible oil filter line U لوله صافی روغن
narrow band filter U صافی فلزات باریک
strainer well U چاه صافی دار
low frequency filter U صافی فرکانس پایین
low pass filter U صافی پایین گذر
band stop U صافی میان نگذر
filter insert U دریچه یا مدخل صافی
integrating filter U صافی جمع کننده
infltrate U از سوراخهای صافی گذراندن
filtrate U مایع زیر صافی
impedance transforming filter U صافی تبدیل امپدانس
high pass filter U صافی بالا گذر
filter stick U لوله صافی دار
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
fluted filter paper U کاغذ صافی چین دار
intermediate frequency band filter U صافی باند فرکانس میانی
low pass acoustical filter U صافی پایین گذر صوتی
diesel fuel oil filter U صافی سوخت موتور دیزل
band pass filter circuit U مدار صافی باند پاس
nominal filter U صافی به اندازه عبور معین
high pass acoustical filter U صافی صوتی بالا گذر
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
leach [liquid formed by leaching] U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
leachate U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com