English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reversible figures U شکلهای بازگشت پذیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reversible perspective U نمای بازگشت پذیر
gottschaldt's figures U شکلهای گوتشالت
alternate forms U شکلهای جانشین
piderit drawings U شکلهای پیدریت
hidden figures test U ازمون شکلهای نهفته
embedded figures test U ازمون شکلهای نهفته
graphics U که برای ایجاد شکلهای ندیگر به کار می رود
cyclopean U [معماری ترکیب شده با شکلهای نامنظم در بلوک سیمانی]
heteromorphic U جور بجور شونده دارای شکلهای گوناگون جانوران دگردیس
hypercard U نوعی محیط برنامه نویسی که تمام شکلهای گوناگون اطلاعات را به صورت پشته هایی از کارت شاخص دارسازمان میدهد هایپرکارت
reparable U اصلاح پذیر تعمیر پذیر
educable U تربیت پذیر تعلیم پذیر
repairable U اصلاح پذیر تعمیر پذیر
ascendable U تفوق پذیر فراز پذیر
mixable U امیزش پذیر امتزاج پذیر
educatable U تربیت پذیر تعلیم پذیر
ascendible U تفوق پذیر فراز پذیر
characteristic diagram for the steel U دیاگرام مشخصه فولاد دیاگرامی که تغییر شکلهای فولاد را برحسب مقادیرمشخصه تنشهای نظیر انهانشان میدهد
characteristic diagram for the concrete U دیاگرام مشخصه بتن دیاگرامی که تغییر شکلهای بتن را بر حسب مقادیرمشخصه تنشهای نظیر انهانشان میدهد
adaptable organism U موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
adjustable wheel U چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
returned U بازگشت
reversion U بازگشت
return U بازگشت
hark back U بازگشت
returning U بازگشت
recursion U بازگشت
recovery U بازگشت
recoveries U بازگشت
relapsing U بازگشت
relapses U بازگشت
relapsed U بازگشت
relapse U بازگشت
returns U بازگشت
recess U بازگشت
recesses U بازگشت
regression U بازگشت
recession U بازگشت
recessions U بازگشت
flyback U بازگشت
adverence U بازگشت
return key کلید بازگشت
rz U بازگشت به صفر
electron recoil U بازگشت الکترون
return account U حساب بازگشت
retrace period U دوره بازگشت
repatriated U بازگشت به وطن
return address U نشانی بازگشت
return to zero U با بازگشت به صفر
repercussions U بازگشت پسزنی
retrace interval U دوره بازگشت
irreversible U بازگشت ناپذیر
returnee U بازگشت کننده
returnees U بازگشت کننده
carriage return U بازگشت نورد
line of retreat U خط بازگشت یکانها
retrace time U دوره بازگشت
cr U بازگشت نورد
return to zero U بازگشت به صفر
chars U کردن بازگشت
charring U کردن بازگشت
cannot U بازگشت شود به کن
repatriates U بازگشت به وطن
reversibility U بازگشت پذیری
homing pigeon U بازگشت کبوتر
return U اعاده بازگشت
return interval U دوره بازگشت
homing pigeons U بازگشت کبوتر
come back U بازگشت بازیگر
returned U اعاده بازگشت
references U بازگشت مرجع
returning U اعاده بازگشت
char U کردن بازگشت
reentry point U نقطه بازگشت
repatriating U بازگشت به وطن
recursivity U خاصیت بازگشت
regression U بازگشت به گذشته
reference U بازگشت مرجع
returns U اعاده بازگشت
come around U بازگشت کردن به
repatriate U بازگشت به وطن
chare U کردن بازگشت
referred U فرستادن بازگشت دادن
payoff period U دوره بازگشت سرمایه
activating U بازگشت بازیگر به زمین
payout period U دوره بازگشت سرمایه
activate U بازگشت بازیگر به زمین
activates U بازگشت بازیگر به زمین
activated U بازگشت بازیگر به زمین
nrz U بدون بازگشت به صفر
non renewable resource U منبع بازگشت ناپذیر
refer U فرستادن بازگشت دادن
refers U فرستادن بازگشت دادن
recurrent U راجعه بازگشت کننده
ball return U بازگشت گوی بولینگ
regression U بازگشت [به حالت کم توسعه]
reference U کتاب بس خوان بازگشت
step backwards U بازگشت [به حالت کم توسعه]
regress U بازگشت [به حالت کم توسعه]
curtain call U بازگشت هنرپیشگان به صحنه
references U کتاب بس خوان بازگشت
non return to zero U بدون بازگشت به صفر
recidivism U بازگشت به تکرار جنایات
recidivation U بازگشت به تکرار جنایات
kickback power supply U توان اور بازگشت
curtain calls U بازگشت هنرپیشگان به صحنه
flyback power supply U توان اور بازگشت
irretrievable U آنچه قابل بازگشت نیست
ball retour track U مسیر بازگشت گوی بولینگ
repatriating U ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
repatriated U ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
repatriates U ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
repatriate U ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
circulates U چرخش در یک دایره و بازگشت به محل اول
circulate U چرخش در یک دایره و بازگشت به محل اول
circulated U چرخش در یک دایره و بازگشت به محل اول
walkabouts U بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
holdup U بازگشت یا نگهداری یک مقدار یا خط ارتباطی یا بخشی از حافظه
reconversion U هدایت مجدد بدین مسیحی بازگشت از گمراهی
walkabout U بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
return to base U بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
Jehovah's Witnesses U دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
latency U تاخیر بین زمانی که دستور دارد کامپیوتر میشود و اجرای آن یا بازگشت نتیجه .
roll forward U , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back. U بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
Ackerman's function U تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
exits U در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی
denationalization U تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
exit U در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی
postliminum U قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
back haul U بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
cleavable U رخ پذیر
solvable U حل پذیر
pi acceptor U پی پذیر
pliable U خم پذیر
soluble U حل پذیر
programmable read only memory U حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
expansible U گسترش پذیر
fixable U ثبات پذیر
flexible cable U کابل خم پذیر
reducible U تقلیل پذیر
fatig U خستگی پذیر
flxible U خمش پذیر
fusible U گداز پذیر
resolvable U تفکیک پذیر
generable U زایش پذیر
glass jaw U بوکسوراسیب پذیر
healable U درمان پذیر
expandable U بسط پذیر
miscible U امیزش پذیر
refutable U تکذیب پذیر
fathomable U پیمایش پذیر
extensible U توسعه پذیر
fatigable U خستگی پذیر
reflexible U انعکاس پذیر
extendible U کشش پذیر
fatiguable U خستگی پذیر
expiable U کفاره پذیر
figurable U شکل پذیر
colorable U رنگ پذیر
remediable U گزیر پذیر
remediable U چاره پذیر
remediable U درمان پذیر
regulable U تنظیم پذیر
fissile U شکاف پذیر
gaugeable U پیمایش پذیر
fissionable U شکافت پذیر
improvable U بهبود پذیر
irresoluble U تجیزیه نا پذیر
limitable U محدودیت پذیر
liquefiable U گداز پذیر
magnetizable U مغناطیس پذیر
maintainable U نگهداشت پذیر
miscible U امتزاج پذیر
mutable U تغییر پذیر
open cheque U چک انتقال پذیر
pacifiable U تسکین پذیر
placative U تسکین پذیر
placable U دلجویی پذیر
partible U بخش پذیر
pilable U انحنا پذیر
pervious U نفوذ پذیر
passible U فساد پذیر
perturbable U اشوب پذیر
penetrable U رخنه پذیر
irremeable U برگشت نا پذیر
inoculable U تلقیح پذیر
infusible U گداز نا پذیر
improvably U اصلاح پذیر
impressible U تاثیر پذیر
incompressible U تراکم نا پذیر
inflamable U اشتعال پذیر
reclaimable U ادعا پذیر
incondensable U ناچگال پذیر
increasable U افزایش پذیر
indemonstrable U اثبات نا پذیر
indocile U تعلیم نا پذیر
inexpugnable U شکست نا پذیر
protractile U امتداد پذیر
proton acceptor U پرتون پذیر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com