English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cup of coffeen U شرکت کوتاه بازیگر کم تجربه در مسابقه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
veteran U بازیگر با تجربه
veterans U بازیگر با تجربه
seniors U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
mismatch U دفاع بازیگر کوتاه قد در برابرحریف بلند
three ball U مسابقه گلف بین سه بازیگر باسه گوی
stroke play U مسابقه گلف با محاسبه مجموع ضربههای یک بازیگر
handicaps U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
ice time U مجموع مدت بازی بازیگر دریک مسابقه یا در یک فصل
ladder tournament U مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
scurries U مسابقه کوتاه
scurried U مسابقه کوتاه
scurry U مسابقه کوتاه
scurrying U مسابقه کوتاه
hurdling U شرکت در مسابقه دو بامانع
high hurdles U مسابقه کوتاه دو بامانع
walkers U شرکت کننده در مسابقه راهپیمایی
walker U شرکت کننده در مسابقه راهپیمایی
campaing U شرکت دادن اسب در یک دوره مسابقه
deathlete U شرکت کننده در مسابقه دهگانه دو و میدانی
pentathlete U شرکت کننده در مسابقه پنجگانه دو و میدانی
hurdler U شرکت کننده در مسابقه پرش از مانع
quarterfinalist U کسیکه در مسابقه یک چهارم نهایی شرکت میکند
to bar somebody from a competition U شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
off roader U شرکت کننده در مسابقه مخصوص در مسیر طولانی در زمینهای ناهموار
starting fee U مبلغی که صاحب اسب برای کسب اجازه شرکت در مسابقه شرطبندی می پردازد
green U چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
greenest U چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
play off U درمسابقه حذفی شرکت کردن وابسته به مسابقات حذفی مسابقه حدفی
send in U وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
stack U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
double footed U بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
letterheads U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterhead U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation U شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
skull practice U کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligans U مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligan U مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
tug of war U مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
sack race U مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
short lunge U نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blast U منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blasts U منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
constituent company U شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
limited company U شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
selling plater U اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
opener U مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
buckets U جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
bucket U جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company U شرکت مادر شرکت مرکزی
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
match play U مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
pantywaist U شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn U جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless U شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
house U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
experiments U تجربه
raw U بی تجربه
experience U تجربه
backgrounds U تجربه
unskilled <adj.> U کم تجربه
background U تجربه
the tule of thumb U تجربه
naive U بی تجربه
unskilled U بی تجربه
immature U بی تجربه
experienced U با تجربه
inexperienced U بی تجربه
experimenting U تجربه
experimented U تجربه
experiment U تجربه
beardless U بی تجربه
experiencing U تجربه
greenest U بی تجربه
unskillful U بی تجربه
green U بی تجربه
naif U بی تجربه
experiences U تجربه
half baked U بی تجربه
practice U تجربه
inexpert U بی تجربه
short quard U سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
scientific experiment U تجربه علمی
seat of the pants U استفاده از تجربه
empiricism U تجربه گرائی
shorthorn U ادم بی تجربه
empiricism U اصالت تجربه
ah ah ecperience U تجربه اهان
have been around <idiom> U تجربه داشتن
immediate experience U تجربه بیواسطه
sour dough U [مکتشف با تجربه]
without experience U بی تجربه ناازموده
traumatic experience U تجربه اسیب زا
to put to proof U به تجربه رساندن
apriori U مقدم بر تجربه
aposteriori U موخر بر تجربه
to bring to the proof U به تجربه رساندن
aha experience U تجربه اهان
as green as grass <idiom> U کم تجربه و ناشی
reenactment U بازافرینی تجربه
experimentalist U اهل تجربه
gremie U بی تجربه و ناشی
gunshy U ترسو بی تجربه
empircism U تجربه گرایی
experiences U تجربه ازمایش
driving experience U تجربه رانندگی
he knows a thing or two U بی تجربه نیست
experience U تجربه ازمایش
empiric U مبنی بر تجربه
experiencing U تجربه ازمایش
experientially U ازروی تجربه
body corporate U شرکت شرکت سهامی
business group U شرکت سهامی [شرکت]
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
school of hard knocks <idiom> U تجربه عادی از زندگی
His failure was a bitter experience. U شکستن تجربه تلخی شد
a posteriori U مبنی بر تجربه و مشاهده
stumblebum U مشت زن بی تجربه وناشی
reliving U دوباره تجربه کردن
day residues U ماندههای تجربه روز
callow U شخص بی تجربه وناشی
relive U دوباره تجربه کردن
empirically U از روی مشاهده و تجربه
relives U دوباره تجربه کردن
experience U تجربه کردن کشیدن
experiences U تجربه کردن کشیدن
relived U دوباره تجربه کردن
I wasn't born yesterday. <idiom> U من بی تجربه نیستم ! [اصطلاح]
She is experienced nurse. U پرستار پر تجربه ای است
verdant U پوشیده از سبزه بی تجربه
through the mill <idiom> U تجربه شرایط مشکل
experiencing U تجربه کردن کشیدن
To apply ones experience. U تجربه خود رابکار گرفتن
Experience has shown (proved) that … U تجربه نشان داده است که …
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
tike U ادم خام دست وبی تجربه
Hypnagogia U تجربه حالت انتقالی از بیداری تا خواب
We all learn by experience. U ما همه از روی تجربه ( کردن ) می آموزیم
He has not enough experience for the position. U برای اینکار تجربه کافی ندارد
Scientic experiments show that … U تجربه های علمی نشان می دهد که
advanced U برنامهای با الگوهای پیچیده برای کاربر با تجربه
To experience great hardships. U سختیها ومشقات بسیاری را تجربه کردن (متحمل شدن )
dragstrip U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
quadrangular meet U مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
fielder U بازیگر
player U بازیگر
mummer U بازیگر
actors U بازیگر
booter U بازیگر
actor U بازیگر
puppeteers U بازیگر
performing U بازیگر
puppeteer U بازیگر
stager U بازیگر
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
backman U بازیگر مدافع
backup U جانشین بازیگر
ball player U بازیگر با توپ
dubbed U بازیگر ضعیف
body checker U بازیگر تنه زن
dubs U بازیگر ضعیف
laxman U بازیگر لاکراس
duffers U بازیگر متوسط
walk-on U بازیگر فرعی
leading lady or man U بازیگر عمده
dub U بازیگر ضعیف
homeling U بازیگر خودی
ride the bench U بازیگر ذخیره
out- U اخراج بازیگر
outed U اخراج بازیگر
homebred U بازیگر محلی
extra cover U بازیگر بل گیر
homebrew U بازیگر محلی
uncovered U بازیگر مهانشده
send off U اخراج بازیگر
tennist U بازیگر تنیس
out U اخراج بازیگر
headhunter U بازیگر خشن
oddsmaker U بازیگر شاخص
second string U بازیگر ذخیره
wingers U بازیگر گوش
hattrick U بازیگر سه گله
winger U بازیگر گوش
outside forward U بازیگر گوش
sand bagger U بازیگر گول زن
hatchetman U بازیگر خشن
halfback U بازیگر میانی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com