English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
instrumental conditioning U شرطی شدن وسیلهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
conditioning U شرطی کردن شرطی سازی
apodosis U مکمل جملهء شرطی نتیجه جملهء شرطی
provisional U شرطی
provisory U شرطی
conditional U شرطی
eventual U شرطی
conditioned U شرطی
protatic U شرطی
conditional transfer U انتقال شرطی
unconditioning U شرطی زدایی
conditionality U صورت شرطی
conditioned stimulus U محرک شرطی
conditioned response U پاسخ شرطی
conditonal branching U انشعاب شرطی
conditional branch U انشعاب شرطی
case branch U انشعاب شرطی
conditioned suppression U منع شرطی
conditioned reflex U بازتاب شرطی
conditioned inhibition U بازداری شرطی
soft hyphen U خط تیره شرطی
the subjunctive mood U وجه شرطی
conditional statement U دستور شرطی
on no condition U به هیچ شرطی
conditional instruction U دستورالعمل شرطی
conditional jump U جهش شرطی
provisional U شرطی مشروط
condeitional branch U انشعاب شرطی
proviso U جمله شرطی
conditioning U شرطی شدن
subjunctive U وجه شرطی
unconditioned U غیر شرطی
conditioned response U واکنش شرطی
conditional statement U حکم شرطی
provisos U جمله شرطی
conditional operator U عملگر شرطی
classical conditioning U شرطی سازی کلاسیک
reconditioning U شرطی کردن مجدد
conditioned avoidance response U پاسخ اجتنابی شرطی
differential conditioning U شرطی سازی افتراقی
conditionability U قابلیت شرطی شدن
backward conditioning U شرطی کردن وارونه
conditional breakpoint U نقطه انفصال شرطی
eventual U موکول بانجام شرطی
operant conditioning U شرطی شدن عامل
cer U پاسخ هیجانی شرطی
unconditional U غیر شرطی بی شرط
conditional jump instruction U دستورالعمل پرش شرطی
modal auxiliary U فعل معین شرطی
pavlovian conditioning U شرطی شدن پاولفی
preconditioning U پیش شرطی کردن
subjunctive U وابسته بوجه شرطی
conditioned emotional response U پاسخ هیجانی شرطی
provisorily U بطور شرطی یا موقت
operant conditioning U شرطی شدن کنش گر
delayed conditioning U شرطی سازی درنگیده
unconditional branch U انشعاب غیر شرطی
ucr U پاسخ غیر شرطی
unconditioned response U پاسخ غیر شرطی
ucs U محرک غیر شرطی
unconditioned stimulus U محرک غیر شرطی
To win (lose ) a bet . U شرطی رابردن (باختن )
vicarious conditioning U شرطی شدن مشاهدهای
condition U عارضه شرطی کردن
unconditional transfer U انتقال غیر شرطی
vicarious conditioning U شرطی شدن جانشینی
unconditioned inhibition U بازداری غیر شرطی
type s conditioning U شرطی شدن نوع اس
type r conditioning U شرطی شدن نوع ار
avoidance conditioning U شرطی کردن اجتنابی
cross conditioning U شرطی شدن ضمنی
trace conditioning U شرطی کردن ردی
conditioned escape response U پاسخ گریز شرطی
unconditioned reflex U بازتاب غیر شرطی
unconditional jump U جهش غیر شرطی
counterconditioning U شرطی سازی تقابلی
eyelid conditioning U شرطی کردن پلک چشم
higher order conditioning U شرطی سازی سطح بالا
To purchase on approval . U بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
policy U سند معلق به انجام شرطی
policies U سند معلق به انجام شرطی
unconditional U آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
iterative process U فرآیندی که تکرار میشود تا به شرطی برسد
deferred dividened U سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
She will only date you if you ... U او [زن] فقط به شرطی با تو میرود بیرون اگر تو...
estate in fee U مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
esorow U سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
jump instruction U پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
zero U پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
zeroes U پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
branches U یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
branch U یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
zeros U پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
This must not happen in future at any cost. U در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
jump instruction U دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
while loop U دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
universal legacy U وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
PID U وسیلهای
instrumental U وسیلهای
personal U وسیلهای
outputs U وسیلهای که
implemental U وسیلهای
output U وسیلهای که
smoker U وسیلهای که تولیددودکند
isolator U وسیلهای که قط ع میکند
smokers U وسیلهای که تولیددودکند
magnetic tape U وسیلهای با نوک مغناطیسی
idlest U ماشین یا خط تلفن یا وسیلهای
idles U ماشین یا خط تلفن یا وسیلهای
idled U ماشین یا خط تلفن یا وسیلهای
magnetic tapes U وسیلهای با نوک مغناطیسی
idle U ماشین یا خط تلفن یا وسیلهای
decision U دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
decisions U دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
conditional U دستور برنامه سازی که جهش به بخشی از برنامه میکند در صورت برقراری شرطی
cushion U وسیلهای که شبیه تشک باشد
cushioned U وسیلهای که شبیه تشک باشد
cushioning U وسیلهای که شبیه تشک باشد
cushions U وسیلهای که شبیه تشک باشد
fire lit U وسیلهای که با اتش روشن شود
detector U وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
boomeranging U وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
boomeranged U وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
boomerang U وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
readout U وسیلهای که امکان نمایش اطلاعات
waterspout U لوله یا وسیلهای که از ان اب فوران میکند
waterspouts U لوله یا وسیلهای که از ان اب فوران میکند
synthesizers U وسیلهای که چیزی تولید میکند
steering wheel puller U وسیلهای که غربالک رابیرون میکشد
suppressor U وسیلهای که مانع را حذف میکند
synthesisers U وسیلهای که چیزی تولید میکند
detectors U وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
boomerangs U وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
synthesizer U وسیلهای که چیزی تولید میکند
compensator U وسیلهای برای کاستن لگداسلحه
enclosures U پوشش محافظ برای وسیلهای
enclosure U پوشش محافظ برای وسیلهای
covenant real U شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
luring U وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
eraser U وسیلهای محتوای چیزی را پاک میکند.
telescopes U وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
telescope U وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
stabilisers U وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
carriers U وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
carrier U وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
lure U وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
lured U وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
meanest U متوسط زمان که وسیلهای عمل میکند
meaner U متوسط زمان که وسیلهای عمل میکند
lures U وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
stabilizer U وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
transient U وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
displaying U وسیلهای که اطلاعات و تصاویر را نمایش میدهد
adder U وسیلهای که میتواند جمع و تفریق کند
adders U وسیلهای که میتواند جمع و تفریق کند
viscosimeter U وسیلهای برای اندازه گیری ویسکوزیته
mean U متوسط زمان که وسیلهای عمل میکند
display U وسیلهای که اطلاعات و تصاویر را نمایش میدهد
omr U وسیلهای که علامتها و خط وط خاص را تشخیص میدهد
logger U وسیلهای که تماسهای تلفنی را ضبط میکند
logger U وسیلهای که مجموعه عملیات را ضبط میکند
loggers U وسیلهای که تماسهای تلفنی را ضبط میکند
loggers U وسیلهای که مجموعه عملیات را ضبط میکند
erasers U وسیلهای محتوای چیزی را پاک میکند.
continuous U وسیلهای که مرتب به چاپگر کار می فرستد
burners U وسیلهای که برنامه ها را در قطعه PROM می سوزاند
displays U وسیلهای که اطلاعات و تصاویر را نمایش میدهد
burner U وسیلهای که برنامه ها را در قطعه PROM می سوزاند
barcropper U وسیلهای که میل گرد را قطع میکند
transients U وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
chips U وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
coder U وسیلهای که یک سیگنال را رمز گذاری میکند
chip U وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
displayed U وسیلهای که اطلاعات و تصاویر را نمایش میدهد
aerodynamic blockage thrust reverser U وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
changer U وسیلهای که چیزی را با چیز دیگر جابجا میکند
transmitter U وسیلهای که سیگنال ورودی را می گیرد , پردازش میکند
transmitters U وسیلهای که سیگنال ورودی را می گیرد , پردازش میکند
bottoming tap U وسیلهای برای دراوردن دندانه در یک سوراخ کور
multi disk U وسیلهای که از اندازههای مختلف و قالبهای دیسک می خواند
simulator U وسیلهای که سیستم دیگر را شبیه سازی میکند
simulators U وسیلهای که سیستم دیگر را شبیه سازی میکند
gyro U وسیلهای که از اندازه حرکت زاویهای یک جرم دوار
demagnetizer U وسیلهای که چیزی را از حالت مغناطیسی خارج میکند
densitometer U وسیلهای برای اندازه گیری دانسیته اپتیکی
paralleled U وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
encoder U وسیلهای که داده را از یک فرمت به دیگری تبدیل میکند
feeds U وسیلهای که در هر لحظه یک ورق وارد چاپگر میکند
dte U وسیلهای که از آن مسیر ارتباط آغاز یا به آن ختم میشود
parallels U وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
feeds U وسیلهای که ایستگاههای مختلف را وارد کامپیوتر میکند
feed U وسیلهای که در هر لحظه یک ورق وارد چاپگر میکند
attachment U وسیلهای که به دلیل خاصی به ماشین وصل است
burners U وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
compliant U وسیلهای که به مجموعهای از استانداردهای مشخص تط بیق میشود
burner U وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
parallel U وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
paralleling U وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
parallelled U وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
parallelling U وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
feed U وسیلهای که ایستگاههای مختلف را وارد کامپیوتر میکند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com