English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7305 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lively description U شرح روشن یا واقع نما شرحی که حالت واقعی یااصلی رانشان دهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
real mode U حالت واقعی
employment gap U مقدار کمبوداشتغال در حالت تعادل تولیدملی نسبت به اشتغال درفرفیت واقعی تولید
explanatory U شرحی
interpretative U تفسیری شرحی
interpretive U تفسیری شرحی
exploded view U شرحی از یک ساختمان جامد
cambridge equation U نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter U ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
intercostal U واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
to a. the ball U توپ رانشان دادن
keep time <idiom> U زمان صحیح رانشان دادن
to show round the premises U دورتادورعمارت رانشان کسی دادن
rich text format U روش ذخیره سازی متن که حاوی توضیحات اضافی است و شرحی بر صفحات , نوع و نوشتار و فرمت آنها دارد
illumination by diffusion U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
To come into the open. U آفتابی شدن (خود رانشان دادن )
gee whiz <idiom> U بافریاد شادی خود رانشان دادن
kinemacolour U سینماتوگرافی که رنگهای اصلی رانشان دهد
draught line U خطی که اب نشین کشتی رانشان میدهد
gyrostat U التی که جنبش وضعی جسمی رانشان میدهد
What films are they showing at this cinema ( theatra house ) ? U این سینما چه فیلم هائی رانشان می دهد ؟
planimetric U نقشهای که فقط فواصل افقی نقاط رانشان میدهد
z axis U محوری که روی یک صفحه مختصات عمق رانشان میدهد
isotherm U خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
architecture proper U معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
isallobaric U خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
isallobar U خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
lubber line U خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
cable rigging tension chart U جدولی که ارتباط بین تنش کابل کنترل و درجه حرارت رانشان میدهد
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
flashed U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
fingerpost U راهنمای جاده تیر راهنماییکه پیکان مخصوص هدایت داردومسیرجاده رانشان میدهد راهنما
daylit U روز روشن روشن کردن
illuminati U روشن ضمیران روشن فکران
daylight U روز روشن روشن کردن
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
finder U عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
to lie east and west U واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
The real problem is not whether machines think but whether men do. U مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
vortex breakdown/brust U جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
illuminate U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminates U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flares U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminating U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flare U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
explained U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
factual U واقعی
actual U واقعی
concrete U : واقعی
factually U واقعی
true life U واقعی
positive U واقعی
unfeigned U واقعی
veridical U واقعی
very U واقعی
veritable U واقعی
card-carrying U واقعی
veracious U واقعی
virtual U واقعی
objectives U واقعی
righting U واقعی
objective U واقعی
real U واقعی
literal U واقعی
actuals U واقعی
essentials U واقعی
essential U واقعی
McCoy U واقعی
right U واقعی
lifelike U واقعی
righted U واقعی
ex post saving U واقعی
ex post U واقعی
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
truer U واقعی حقیقی
true U واقعی حقیقی
life-size U اندازه واقعی
genuine U واقعی حقیقی
life size U اندازه واقعی
actual saving U پس انداز واقعی
actual velocity U سرعت واقعی
actual price U قیمت واقعی
unreal U غیر واقعی
true north U شمال واقعی
actual self U خود واقعی
realizing U واقعی کردن
actualize واقعی کردن
actual parameter U پارامتر واقعی
real score U نمره واقعی
truest U واقعی حقیقی
actual loss U زیان واقعی
actual load U بار واقعی
real fluid U سیال واقعی
real U واقعی موجود
actual income U درامد واقعی
real income U درامد واقعی
real memory U حافظه واقعی
objective data U دادههای واقعی
objective value U ارزش واقعی
real numbers U اعداد واقعی
actual address U نشانی واقعی
actual argument U نشانوند واقعی
actual cost U هزینه واقعی
actual damage U خسارت واقعی
actual expenses U مخارج واقعی
real earnings U درامدهای واقعی
real capital U سرمایه واقعی
matter of fact U بطور واقعی
real costs U هزینههای واقعی
actual key U کلید واقعی
real sector U بخش واقعی
real storage U انباره واقعی
historical costs U هزینه واقعی
real value U ارزش واقعی
practical U واقعی کارازموده
practicals U واقعی کارازموده
matter-of-fact U بطور واقعی
real wage U مزد واقعی
real address آدرس واقعی
real anxiety U اضطراب واقعی
real assets U دارائیهای واقعی
out of pocket expenses U هزینه واقعی
down to earth U حقیقی واقعی
bring inbeing U واقعی کردن
carry out U واقعی کردن
very U واقعی فعلی
execute U واقعی کردن
fulfill [American] U واقعی کردن
make a reality U واقعی کردن
realised U واقعی کردن
put into practice U واقعی کردن
realises U واقعی کردن
realising U واقعی کردن
realize U واقعی کردن
accomplish U واقعی کردن
unrealistically U غیر واقعی
down-to-earth U حقیقی واقعی
never-never land U غیر واقعی
never-never U غیر واقعی
airy-fairy U غیر واقعی
incidental expenses U هزینههای واقعی
put into effect U واقعی کردن
unrealistic U غیر واقعی
nominal U غیر واقعی
realized U واقعی کردن
make something happen U واقعی کردن
actualize U واقعی کردن
carry ineffect U واقعی کردن
implement U واقعی کردن
insubstantial U غیر واقعی
put ineffect U واقعی کردن
put inpractice U واقعی کردن
carry into effect U واقعی کردن
jisen U مبارزه واقعی
true power U توان واقعی
true complement U مکمل واقعی
true form U فرم واقعی
true slump U نشست واقعی
true vertical U قائم واقعی
actualise [British] U واقعی کردن
bring into being U واقعی کردن
true complement U متمم واقعی
realizes U واقعی کردن
Recent search history Forum search
1 if there's any justice
1incentive
1affixation
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1The present situation in Afghanistan is quite problematic. The country has very little in the way of existing infrastructure, and no real prospects for economic growth aside from the illegal drug trad
1skirts
2مفعول
1حالت خوبه
1'no'said oliver,with an"ask me,ask me!"look on his face
1 facing man power issue if some day my rigger will be free I provide you, project in on going and I send rigger to Jalalabad and Kundoz I am also
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com