English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
install U سوار کردن جادادن
installing U سوار کردن جادادن
installs U سوار کردن جادادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
staging U سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
to fix up U مرتب کردن جادادن
intromit U جادادن منصوب کردن
incorporating U جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates U جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporate U جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
to lay down wine U شراب را انبار کردن یا جادادن
to put up U زنانه درست کردن جادادن
to ride and tie U اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
cavalry U سوار نظامی سوار اسبی
transit area U منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
overhauled U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
fabricate U سوار کردن
fabricating U سوار کردن
assembled U سوار کردن
fabricated U سوار کردن
mount U سوار کردن
assembles U سوار کردن
mounts U سوار کردن
modulate U سوار کردن
modulates U سوار کردن
fabricates U سوار کردن
modulating U سوار کردن
take up U سوار کردن
rig U سوار کردن
rigs U سوار کردن
enchase U سوار کردن
assemble U سوار کردن
rigged U سوار کردن
horse guards U گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
jig U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
to give somebody a lift U کسی را سوار کردن
assembles U سوار کردن قطعات
embarking U درکشتی سوار کردن
embarked U درکشتی سوار کردن
assembled U سوار کردن قطعات
to take ship U در کشتی سوار کردن
mounting U سوار کردن وسایل
setting up apparatus U دستگاه سوار کردن
embark U درکشتی سوار کردن
sets U سوار کردن جاانداختن
imbark U در کشتی سوار کردن
rodeos U سوار کاری کردن
modulate U سوار کردن موج
assemble U سوار کردن قطعات
pick up U سوار کردن مسافر
to give somebody a ride U کسی را سوار کردن
take on U مسافر سوار کردن
staging U سوار کردن جا دادن
set U سوار کردن جاانداختن
embarks U درکشتی سوار کردن
setting up U سوار کردن جاانداختن
modulating U سوار کردن موج
entrain U سوار کردن کشیدن
rodeo U سوار کاری کردن
modulates U سوار کردن موج
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
assemblages U انجمن عمل سوار کردن
erected U بناکردن سوار یا نصب کردن
erect U بناکردن سوار یا نصب کردن
erects U بناکردن سوار یا نصب کردن
assemblage U انجمن عمل سوار کردن
erecting U بناکردن سوار یا نصب کردن
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
juryrig U سوار کردن موقت وسایل
removable U قابل سوار و پیاده کردن
mounting U اسباب سوار شدن یا کردن
remounts U برگشتن دوباره سوار کردن
remounting U برگشتن دوباره سوار کردن
To pick up a passenger. U مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
placement U جادادن
embed U جادادن
intercalate U جادادن
insert U جادادن
embeds U جادادن
to work in U جادادن
inserting U جادادن
placements U جادادن
inserts U جادادن
infix U جادادن
housed U جادادن
embedment U جادادن
house U جادادن
houses U جادادن
receives U جادادن
accommodates U جادادن
accomodate U جادادن
accommodated U جادادن
receive U جادادن
piggyback U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
piggybacks U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
ramp U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
ramps U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
port of embarkation U بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
the setting of a gem U سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
cavalry man U سوار در سوار نظام
inn U درمسافرخانه جادادن
spatchcock U با شتاب جادادن
engraft U نشاندن جادادن
barrack U درسربازخانه جادادن
inns U درمسافرخانه جادادن
barracked U درسربازخانه جادادن
barracking U درسربازخانه جادادن
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
stages U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
piggyback <idiom> U روی کتف نشاندن ،پشت خود سوار کردن
mounts U قنداق سوار کردن بر پا کردن
assembles U سوار کردن گردهمایی کردن
assembled U سوار کردن گردهمایی کردن
assemble U سوار کردن گردهمایی کردن
mount U قنداق سوار کردن بر پا کردن
pavilion U درکلاه فرنگی جادادن
pavilions U درکلاه فرنگی جادادن
fix U جادادن چشم دوختن به
interleave U در میان چیزی جادادن
fixes U جادادن چشم دوختن به
roll on roll off U روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
to give one a lift U کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
rail loading U سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
embower U درداربست جادادن در سایبان نشاندن
to insert a letter in a word U حرفی را در میان واژهای جادادن
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
roll on roll off U سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
ensconces U پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconcing U پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconce U پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconced U پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
carrot and stick <idiom> U قول تنببیه وتشویق رایک جادادن
floppy disk U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy discs U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disks U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppies U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
wine cooper U کسیکه کارش جادادن یافروختن باده است
modulation U سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
horse U اسب دار کردن سوار اسب کردن
reassembled U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassemble U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembling U بستن قطعات سوار کردن قطعات
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
troopers U سوار
boarded U سوار
outside ofa horse U سوار
pieces U سوار
trooper U سوار
piece U سوار
horsewoman U سوار
horseback U سوار
in the saddle U سوار
horsewomen U سوار
board U سوار
up U سوار براسب سر پا
boot and saddle U سوار شوید
get in U سوار شدن
reinsman U اسب سوار
bicyclist U دوچرخه سوار
horsemen U اسب سوار
equitant U سوار بر اسب
tobogganer U سورتمه سوار
equestrienne U زن اسب سوار
boaters U زورق سوار
ride U سوار شدن
rides U سوار شدن
jockey U چابک سوار
equestrian U چابک سوار
equestrian U اسب سوار
washine U موج سوار زن
jockeys U چابک سوار
cavalier U سرباز سوار
acheval U سوار بر اسب
rider U سوار کار
riders U سوار کار
on shipboard U سوار کشتی
on board a ship U سوار کشتی
mounted U سوار شده
tobogganist U سورتمه سوار
cavalry U سوار زرهی
biker U موتورسیکلت سوار
on stilts U سوار چوب پا
get on U سوار شدن
board surfer U موج سوار
cavalier U اسب سوار
upped U سوار براسب سر پا
horseback U سوار براسب
horseman U سوار کار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com