Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ease of entry
U
سهولت ورود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
facileness
U
سهولت
ease of movement
U
سهولت
eases
U
سهولت
ease
U
سهولت
facility
U
سهولت
easing
U
سهولت
eased
U
سهولت
euphony
U
سهولت ادا
production facility
U
سهولت تولید
lay out facility
U
سهولت طرح
ease
U
سهولت استراحت رسایی
eased
U
سهولت استراحت رسایی
eases
U
سهولت استراحت رسایی
associative facilitation
U
سهولت ناشی از تداعی
ease of entry
U
سهولت ورودبه یک صنعت
euphonically
U
برای سهولت ادا
easing
U
سهولت استراحت رسایی
availability
U
سهولت و امکان تحصیل اعتبار
ease of movement
U
سهولت حرکت راحتی مانور
cinch
U
کاری که با سهولت انجام شود
batting order
U
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
facing distance
U
مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
pc file iii
U
یک سیستم ارزان و همه منظوره برای مدیریت پایگاه داده که برای سهولت بکارگیری طراحی شده است
ingression
U
ورود
importation
U
ورود
entrancing
U
ورود
introgression
U
ورود
entranced
U
ورود
import
U
ورود
air inclusion
U
ورود هوا
imported
U
ورود
inductions
U
ورود
arr
U
ورود
induction
U
ورود
ingress
U
ورود
inning
U
ورود
entrances
U
ورود
accession
U
ورود
re entry
U
ورود
introit
U
ورود
infare
U
ورود
entrance
U
ورود
right of entry
U
حق ورود
re-entry
U
ورود
admitance
U
ورود
arrivals
U
ورود
arrival
U
ورود
entrance fees
U
حق ورود
entrance fee
U
حق ورود
entree
U
ورود
entry
U
ورود
importing
U
ورود
appulse
U
ورود
inlet
U
ورود دخول
inlet time
U
زمان ورود
landings
U
ورود به خشکی
intrant
U
ورود رسمی
landings
U
ورود بخشکی
data insertion
U
ورود داده ها
landing
U
ورود به خشکی
inlets
U
ورود دخول
input of current
U
ورود جریان
intervance of third party
U
ورود ثالث
initation
U
ورود بعضویت
energy intake
U
ورود انرژی
cost to entry
U
هزینه ورود
acetylation
U
ورود ریشهء
entering angle
U
زاویه ورود
approach ramp
U
فرازای ورود
arrival rate
U
نرخ ورود
entree
U
اجازهء ورود
entry side
U
جهت ورود
capital inflow
U
ورود سرمایه
house-warming
U
جشن ورود
house warming
U
جشن ورود
fifo
U
به ترتیب ورود
due in
U
در شرف ورود
house-warmings
U
جشن ورود
data import
U
ورود داده
landfall
U
ورود بخشکی
landfalls
U
ورود بخشکی
free entrance
U
ورود مجانی
forcible entry
U
ورود عدوانی
first in first out
U
به ترتیب ورود
first in first out
U
بترتیب ورود
entry point
U
نقطه ورود
landing
U
ورود بخشکی
influxes
U
ورود هجوم
tokens
U
اجازه ورود
token
U
بلیط ورود
arrival hall
U
سالن ورود
token
U
اجازه ورود
influx
U
ورود هجوم
reebtry
U
ورود مجدد
tokens
U
بلیط ورود
advent
ظهور و ورود
admission
U
اجازهء ورود
admissions
U
اجازهء ورود
entry
U
ورود راهرو
when entering
U
هنگام ورود
on arrival
U
هنگام ورود
receipt statement
U
اعلامیه ورود
tardiness
U
تاخیر ورود
imported
U
مفهوم ورود
importing
U
مفهوم ورود
homecomings
U
ورود بخانه
homecoming
U
ورود بخانه
admittance
U
ورود دخول
landfall n
U
ورود بخشکی
log in sequrity
U
ایمنی ورود
landding
U
ورود بخشکی
arrival hall
U
سالن ورود
port of entry
U
بندرمحل ورود
import
U
مفهوم ورود
inflow of foreign funds
U
ورود وجوه خارجی
last in first out
U
به ترتیب عکس ورود
entry plan
U
طرح ورود به بندر
police raid
U
ورود ناگهانی پلیس
bust
[colloquial]
U
ورود ناگهانی پلیس
round-up
U
ورود ناگهانی پلیس
estimated time of arrival
U
زمان تقریبی ورود
law of prior entry
U
قانون تقدم ورود
lifo
U
به ترتیب عکس ورود
ingress
U
حق دخول اجازه ورود
inflow of labor
U
جریان ورود کارگر
nonjoinder
U
عدم ورود در دعوا
infare
U
مهمانی بمناسبت ورود
school readiness
U
امادگی ورود به مدرسه
gold import point
U
نقطه ورود طلا
exhaust gas admission
اگزوز ورود گاز
fifo
U
خروج به ترتیب ورود
freedom of entry and exit
U
ازادی ورود و خروج
let someone through
U
اجازه ورود دادن
last in first out
U
بترتیب عکس ورود
raided
U
ورود ناگهانی پلیس
raid
U
ورود ناگهانی پلیس
entrancing
U
ورودیه اجازه ورود
entrances
U
ورودیه اجازه ورود
entrances
U
حق ورود دروازهء دخول
hailed
U
اعلام ورود کردن
hail
U
اعلام ورود کردن
search warrant
U
حکم بازرسی و ورود
search warrants
U
حکم بازرسی و ورود
entrancing
U
حق ورود دروازهء دخول
visas
U
اجازه ورود به کشوربیگانه
gangplanks
U
تخته ورود به ناو
visa
U
اجازه ورود به کشوربیگانه
gates
U
وسایل ورود ورودیه
entranced
U
حق ورود دروازهء دخول
hails
U
اعلام ورود کردن
raiding
U
ورود ناگهانی پلیس
subroutine reentry
U
ورود جمله به زیرروال
gangplank
U
تخته ورود به ناو
hailing
U
اعلام ورود کردن
raids
U
ورود ناگهانی پلیس
entrance
U
ورودیه اجازه ورود
coast in point
U
نقطه ورود به ساحل
gate
U
وسایل ورود ورودیه
barrier to entry
U
منع ورود به صنعت
entranced
U
ورودیه اجازه ورود
entrance
U
حق ورود دروازهء دخول
clearance inwards
U
مجوز ورود کشتی
geometric design
U
طرح هندسی
[این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
to announce one's arrival
U
ورود خود را اعلام کردن
sign-on
U
ورود به سیستم
[رایانه شناسی]
gangways
U
محل ورود و خروج از ناو
gangway
U
محل ورود و خروج از ناو
rje
U
ورود برنامه ازراه دورEntry ob
time table
U
جدول زمانی ورود و عزیمت
we watched for his arrival
U
منتظر ورود او شدیم یا بودیم
street inlet
U
دریچه ورود فاضلاب سطحی
free entry
U
ورود ازاد بنگاهها به صنعت
clearance inwards
U
ورود کشتی به محوطه گمرک
clearance inwards
U
اعلامیه ورود کشتی به گمرک
customs entry
U
افهار یا اعلام ورود به گمرک
house-warmings
U
جشن ورود بخانه تازه
house warming
U
جشن ورود بخانه تازه
house-warming
U
جشن ورود بخانه تازه
docl pass
U
گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
check-in
U
نام نویسی کردن مراسم ورود
Open to the publice.
U
ورود برای عموم آزاد است
check in
U
نام نویسی کردن مراسم ورود
pound breach
U
هتک حرز یا ورود غیرقانونی به چراگاه
port of entry
U
مرز ورود کالا یا فرد به کشور
prep schools
U
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
demurs
U
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
prep school
U
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
demurring
U
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurred
U
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demur
U
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
snug down
U
امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
burglary
U
ورود بخانهای درشب بقصدارتکاب جرم
velocity stacks
U
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
Upon his arrival , he delinered a speech .
U
به محض ورود نطقی ایراد کرد
postulancy
U
تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
check-ins
U
نام نویسی کردن مراسم ورود
single sign-on
U
ورود یگانه به سیستم
[رایانه شناسی]
to refuse somebody entry
[admission]
U
اجازه ندادن ورود کسی
[به کشوری]
immediate
U
روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com