Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
active cell
U
سلول فعال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spermatid
U
سلول حاصله از تقسیم سلول منی سازکه تبدیل به سلول منی میشود
spermatogonium
U
سلول اولیه جنس نر سلول بیضه
isogamete
U
سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
gametangium
U
سلول یا عضوسازنده سلول جنسی
active
U
هدف فعال خط مشی فعال
zoogamete
U
سلول
cells
U
سلول
data cell
U
سلول
cell
U
سلول
cell
U
پیل سلول
syncytium
U
سلول چند هسته ایی
odontoblast
U
سلول دندانی
celluloid
U
مانند سلول
phagocytosis
U
سلول خواری
photo cell
U
سلول فتوالکتریک
photoconductive cell
U
سلول فوتورسانا
photoelectric cell
U
سلول فتوالکتریک
cells
U
پیل سلول
photoelectric cell
U
سلول فتوالکتریکی
cell
U
سلول یکنفری
cells
U
سلول یکنفری
nerve cell
U
سلول عصبی
mononuclear
U
سلول یک هستهای
cleave
U
شکافتن سلول
gametangium
U
سلول جنسی
galvanic cell
U
سلول گالوانی
germ cell
U
سلول تخم
data cell
U
سلول داده
cytology
U
سلول شناس
cellulous
U
سلول دار
cellule
U
سلول کوچک
cellulated
U
سلول دار
binary cell
U
سلول دودویی
accumulator cell
U
سلول اکومولاتور
germ cell
U
سلول نطفه
cleaved
U
شکافتن سلول
cleaves
U
شکافتن سلول
memory cell
U
سلول حافظه
lymph cell
U
سلول لنف
locular
U
سلول دار
solar cell
U
سلول خورشیدی
solar cells
U
سلول خورشیدی
gonocyte
U
سلول جنسی
gonium
U
سلول نطفه
pixel
U
سلول تصویر
unit cell
U
سلول واحد
ward
U
سلول زندان
wards
U
سلول زندان
stractural cell
U
سلول ساختاری
storage cell
U
سلول انباره
transformer cell
U
سلول ترانسفورماتور
cellular
U
سلول دار
selenium cell
U
سلول سلنیومی
scarlet sage
U
سلول اتشی
karyoplasm
U
پرتوپلاسم هسته سلول
half cell potential
U
پتانسیل نیم سلول
cellulosic
U
ساخته شده از سلول
half cell reaction
U
واکنش نیم سلول
ideal galvanic cell
U
سلول گالوانیکی ایده ال
interneuron
U
وابسته به سلول عصب
ectoclast
U
پوسته خارجی سلول
gonocyte
U
سلول تولید کننده
endoderm
U
لیف درخت یا سلول
intracellular
U
واقع در درون سلول
interneural
U
وابسته به سلول عصب
phagocyte
U
سلول بیگانه خوار
primitive cell
U
سلول واحد ابتدایی
progamete
U
سلول مولد تخمچه
cataplasia
U
تغییرات قهقهرایی در سلول
barrier layer cell
U
سلول لایه سدی
spermatogonium
U
سلول موجد تخم
engramme
U
تحولات دائمی هسته سلول
loculus
U
سلول یا حفره تخمدان مرکب
light sensitive cell
U
سلول حساس در برابر نور
karyokinesis
U
تقسیم غیرمستقیم هسته سلول
acrosome
U
برجستگی قدامی سلول جنسی نر
microphage
U
سلول میکروب خوار کوچک
engram
U
تحولات دائمی هسته سلول
enclosure
U
سلول تارکان دنیا
[دین]
eletric eye
U
سلول فوتوالکتریک چشم الکتریکی
end centered unit cell
U
سلول واحد دو وجهی متقابل پر
ovum
U
سلول نطفه ماده تخمک
macrogamete
U
سلول جنسی ماده بزرگتر
lysis
U
زوال وفساد سلول وغیره
endosarc
U
قسمت درونی سفیده سلول
guard cell
U
یکی از دو سلول لوبیایی شکلی که منافذ
gonogenesis
U
کمال و بلوغ سلول نطفه یاجرثومه
gametogenesis
U
ایجاد سلول جنسی قابل لقاح
chromatolysis
U
تجزیه وتحلیل مواد رنگی سلول
entry
U
مقدار اطلاعات درون یک سلول مشخص
nucleolus
U
هستک گرد میان هسته سلول
lysate
U
محصول زوال وفساد تدریجی سلول
solar cell
U
سلول خورشیدی
[الکترونیک مهندسی برق]
fibrocyte
U
سلول دوکی شکل بافت همبندی
biont
U
واحد مستقل موجود زنده سلول
photovoltaic cell
U
سلول خورشیدی
[الکترونیک مهندسی برق]
unipotent
U
دارای قدرت رویش در یک جهت یا بصورت یک سلول
histogram
U
نمایش طرز انتشار وفواصل وارتفاع سلول ها از هم
zero condition
U
حالت یک سلول مغناطیسی زمانی که صفر را نمایش میدهد
gamete
U
سلول جنسی بالغ قابل تکثیر انگل مالاریا
meiosis
U
تغییرات متوالی هسته که منتهی به تشکیل سلول جدیدمیگردد
gametophore
U
سلول تغییر یافته و منشعب جنسی قابل لقاح
gametocyte
U
سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
mitosis
U
تقسیم هسته سلول بدوقسمت بدون کم شدن کرموزم ها
haplosis
U
تقلیل تعدادکروموزوم ها درنتیجه تقسیم بدو سلول منفرد
operational
U
فعال
commissioned
<adj.>
U
فعال
strenuous
U
فعال
smacking
U
فعال
go-ahead
U
فعال
sthenic
U
فعال
up
U
فعال
upped
U
فعال
upping
U
فعال
snell
U
فعال
astir
U
فعال
active cell
U
سل فعال
smacker
U
فعال
active
U
فعال
light foot
U
فعال
light footed
U
فعال
energetic
U
فعال
efective
U
فعال
gastrea
U
رویان کیسهای شکل ابتدایی که از دو قشر سلول تشکیل یافته
histochemistry
U
علمی که درباره پدیدههای شیمیایی سلول وبافت بحث میکند
gastraea
U
رویان کیسهای شکل ابتدایی که از دوقشر سلول تشکیل یافته
germ layer
U
یکی از طبقات سلول ابتدایی جنین پس از تکمیل مرحله گاسترولا
bit mapped screen
U
pixel یک صفحه نمایش که در ان هر سلول تصویری میتوانددر ارتباط با مکانی از حافظه
activation
U
فعال سازی
enthalpy
U
حرارت فعال
actinic rays
U
اشعه فعال
activated
U
فعال کردن
activate
U
فعال کردن
activation
U
فعال کردن
cycle stock
U
موجودی فعال
activator
U
فعال ساز
activation barrier
U
سد فعال سازی
active force
U
نیروی فعال
activate
فعال کردن
activate
U
فعال کردن
active analysis
U
تحلیل فعال
activates
U
فعال کردن
whip up
<idiom>
U
فعال کردن
kinetic energy
U
نیروی فعال
semiactive
U
نیمه فعال
passives
U
غیر فعال
operating personnel
U
پرسنل فعال
optically active
U
فعال نوری
passive
U
غیر فعال
spiritous
U
فعال زنده
spirituous
U
فعال سرزنده
come alive
<idiom>
U
فعال ماندن
activating
U
فعال کردن
hot money
U
پول فعال
active
U
فعال کنشی
inactive
U
غیر فعال
acting
U
فعال کاری
trig
U
فعال سرحال
out of action
U
غیر فعال
active program
U
برنامه فعال
active file
U
فایل فعال
active stock
U
موجودی فعال
active file
U
پرونده فعال
active therapy
U
درمان فعال
active vocabulary
U
واژگان فعال
active element
U
عنصر فعال
active device
U
دستگاه فعال
active index
U
ایندکس فعال
active index
U
شاخص فعال
active site
U
محل فعال
active sonar
U
سونار فعال
active lines
U
خطهای فعال
active mine
U
مین فعال
active installation
U
قسمت فعال
active installation
U
تاسیسات فعال
active sonar
U
ردیاب فعال
active site
U
موضع فعال
active hydrogen
U
هیدروژن فعال
active window
U
پنجره فعال
actual output
U
بازداده فعال
active area
U
ناحیه فعال
adrenergic
U
فعال شونده
actuator
U
فعال کننده
active centers
U
مراکز فعال
active aircraft
U
هواپیمای فعال
active center
U
مرکز فعال
active avoidance
U
اجتناب فعال
active balance
U
مانده فعال
active absorption
U
جذب فعال
active carbon
U
کربن فعال
unbalanced cell
U
سلول باطری نیکل کادنیم که بیش از سلولهای دیگر تخلیه شده است
pragmatic
U
فعال واقع بین
reactivate
U
دوباره فعال کردن
reactivated
U
دوباره فعال کردن
reactivates
U
دوباره فعال کردن
arm
U
خط وط وقفه فعال شده .
passive element
U
یکان غیر فعال
inactivate
U
غیر فعال کردن
idle money
U
پول غیر فعال
passive sonar
U
ردیاب غیر فعال
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com