Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reorder level
U
سطح سفارش مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
reorder cost
U
هزینه سفارش مجدد
reorder point
U
نقطه سفارش مجدد
Other Matches
economic order quantity
U
کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
charge
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement
U
پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerates
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
ordering costs
U
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
indenting
U
سفارش
indent
U
سفارش
enjoinment
U
سفارش
indents
U
سفارش
reference
U
سفارش
order
U
سفارش
commendation
U
سفارش تقدیر
trial order
U
سفارش ازمایشی
Put in a good word for me.
U
سفارش من رابکن
ordering
U
سفارش دهی
call the shots
<idiom>
U
سفارش دادن
order
U
دستور سفارش
asking and ordering
U
درخواست و سفارش
order
U
سفارش دادن
I asked for ...
من سفارش ... را دادم.
enjoining
U
سفارش کردن به
enjoined
U
سفارش کردن به
processing of the order
U
انجام سفارش
send away for
U
سفارش دادن
engaged
U
سفارش شده
enjoins
U
سفارش کردن به
acknowledgement of order
U
تصدیق سفارش
order format
U
قالب سفارش
back order
U
سفارش معوق
blanket order
U
سفارش کلی
conditional order
U
سفارش مشروط
economic order quantity
U
حد مطلوب سفارش
factory order
U
سفارش ساخت
enjoin
U
سفارش کردن به
letter of recommendation
U
سفارش نامه
modification order
U
سفارش اصلاحی
order for goods
U
سفارش کالا
acknowledgement of order
تایید سفارش
outwork
U
سفارش به بیرون
place an order
U
سفارش دادن
purchase order
U
سفارش خرید
indents
U
سفارش دادن
indent
U
سفارش دادن
indenting
U
سفارش دادن
order processing time
U
مدت انجام سفارش
order time
U
زمان سفارش کالا
indent
U
سفارش درخواست کردن
order
U
دستور دادن سفارش
outwork
U
سفارش به خارج از شرکت
indenting
U
سفارش رسیده از خارج
indents
U
سفارش درخواست کردن
order processing time
U
زمان انجام سفارش
indenting
U
سفارش درخواست کردن
ordered
U
سفارش داده شده
lead time
U
زمان انجام سفارش
bespeak
U
ازپیش سفارش دادن
order
[placed with somebody]
U
سفارش
[ازطرف کسی]
indent
U
سفارش رسیده از خارج
open indent
U
سفارش خرید باز
dispatch order
U
سفارش حمل سریع
re order
U
سفارش دوم باره
To place an order for some goods.
U
کالائی را سفارش دادن
to book something
U
چیزی را سفارش دادن
to countermand goods
U
سفارش کالا را پس گرفتن
custom-made
U
سفارش داده شده
engage
U
از پیش سفارش دادن
reorder
U
دوباره سفارش دادن
custom made
U
سفارش داده شده
indents
U
سفارش رسیده از خارج
engages
U
از پیش سفارش دادن
reorder interval
U
زمان بین دو سفارش
order
U
سفارش دادن کالا یا جنس
indents
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
batch costing
U
تعیین قیمت سفارش کالا
That's not what I ordered.
آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
order
U
سفارش دادن تنظیم کردن
testimonials
U
سفارش وتوصیه رضایت نامه
I asked for the child.
من یک برای بچه سفارش دادم.
testimonial
U
سفارش وتوصیه رضایت نامه
mail order
U
سفارش کالا بوسیله پست
I asked for a small portion.
من یک پرس کوچک سفارش دادم.
indenting
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
ordering costs
U
هزینههای مربوط به سفارش کالا
a la carte
U
جداجدا سفارش داده شده.
order form
U
نمونه سفارش نامه پر نکرده
the goods are on order
U
کالا را سفارش داده ایم
indent
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
mail order
U
سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
reorder level
U
مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
To order a meal.
U
سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
open indent
U
سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
indent upon a person for goods
U
درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody.
U
سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
canvass
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
procurement lead time
U
زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
cash with order
U
پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
canvassing
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
May I use your name as a reference?
U
اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
lead time
U
مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
furthering
U
مجدد
reflorescence
U
مجدد
further
U
مجدد
furthered
U
مجدد
furthers
U
مجدد
further on
U
مجدد
furthermore
U
مجدد
renewed
U
مجدد
seconding
U
مجدد
second
U
مجدد
seconded
U
مجدد
seconds
U
مجدد
reloading
U
بارکردن مجدد
reloading
U
پر کردن مجدد
reloaded
U
بارکردن مجدد
redirection
U
راهنمایی مجدد
reloaded
U
پر کردن مجدد
reload
U
بارکردن مجدد
reloads
U
پر کردن مجدد
reloads
U
بارکردن مجدد
readjustment
U
سازگاری مجدد
readjustments
U
سازگاری مجدد
retrial
U
ازمایش مجدد
retrial
U
محاکمه مجدد
retrials
U
ازمایش مجدد
retrials
U
محاکمه مجدد
re attachment
U
توقیف مجدد
re claim
U
تقاضای مجدد
reload
U
پر کردن مجدد
rededication
U
تقدیم مجدد
rededication
U
اهدا مجدد
recrystallization
U
تبلور مجدد
recoupment
U
کسب مجدد
reconviction
U
محکومیت مجدد
reconveyance
U
اعاده مجدد
reconversion
U
گرایش مجدد
recompile
U
کامپایل مجدد
recaption
U
توقیف مجدد
reapparition
U
فهور مجدد
reallocation
U
تخصیص مجدد
reactivation
U
فعالیت مجدد
re establishment
U
تاسیس مجدد
revaluation
U
بهاگذاری مجدد
revaluation
U
ارزیابی مجدد
reorganised
U
تشکیلات مجدد
after shrinkage
U
انقباض مجدد
re-examination
U
بازپرسی مجدد
reproductions
U
تولید مجدد
reproduction
U
تولید مجدد
reinforcement
U
وضع مجدد
recurrences
U
رویدادن مجدد
recurrence
U
رویدادن مجدد
restatements
U
بیان مجدد
restatement
U
بیان مجدد
reassurances
U
اطمینان مجدد
reassurance
U
اطمینان مجدد
recreations
U
خلق مجدد
recreation
U
خلق مجدد
re examination
U
بازپرسی مجدد
reorganizing
U
سازماندهی مجدد
reorganizing
U
تشکیلات مجدد
reorganised
U
سازماندهی مجدد
reorganises
U
تشکیلات مجدد
reorganises
U
سازماندهی مجدد
reorganising
U
تشکیلات مجدد
reorganising
U
سازماندهی مجدد
reorganize
U
تشکیلات مجدد
reorganize
U
سازماندهی مجدد
reorganized
U
تشکیلات مجدد
crossecheck
U
مقابله مجدد
reorganized
U
سازماندهی مجدد
reebtry
U
تملک مجدد
reorganizes
U
تشکیلات مجدد
reorganizes
U
سازماندهی مجدد
reconditioning
U
تعمیر مجدد
re-election
U
انتخاب مجدد
retaken
U
گرفتن مجدد
retake
U
گرفتن مجدد
re-runs
U
نمایش مجدد
re-running
U
نمایش مجدد
re-run
U
نمایش مجدد
re-ran
U
نمایش مجدد
comebacks
U
دستیابی مجدد
comeback
U
دستیابی مجدد
regelation
U
انجماد مجدد
redrawn
U
رسم مجدد
redraws
U
رسم مجدد
redrew
U
رسم مجدد
retread process
U
تعمیر مجدد
retakes
U
گرفتن مجدد
retaking
U
گرفتن مجدد
redrawing
U
رسم مجدد
repayment
U
پرداخت مجدد
repayments
U
پرداخت مجدد
reversion
U
ترجمه مجدد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com