Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
redesign
U
سر وصورت فاهری دادن به
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to lick in to shope
U
سر وصورت دادن
reconditions
U
سر وصورت دادن به
recondition
U
سر وصورت دادن به
reconditioned
U
سر وصورت دادن به
To sort out ones affairs
U
بکارهای خود سر وصورت دادن
volt ampere meter
U
دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
organizable
U
سر وصورت دادنی
orthocephalic
U
دارای سر نسبتا کوتاه وصورت پهن
apparent recession
U
انحراف سمت فاهری ژیروسکوپ انحراف فاهری محور ژیروسکوپ
formfitting
U
فاهری
outward
U
فاهری
nominal
U
فاهری
outwards
U
فاهری
surface
U
فاهری
superficially
U
فاهری
seeming
U
فاهری
surfaced
U
فاهری
self styled
U
فاهری
self-styled
U
فاهری
skin deep
U
فاهری
apparent
U
فاهری
surfaces
U
فاهری
indicated horsepower
U
توان فاهری
exteriorize
U
فاهری دانستن
apparent diameter
U
قطر فاهری
engineering stress
U
تنش فاهری
apparent luminosity
U
درخشندگی فاهری
apparent horizon
U
افق فاهری
apparent error
U
خطای فاهری
apparent motion
U
حرکت فاهری
apparent power
U
توان فاهری
bulk gravity
U
چگالی فاهری
artificial daylight
U
فلق فاهری
apparent wind
U
باد فاهری
externalising
U
فاهری ساختن
apparent velocity
U
سرعت فاهری
apparent resistivity
U
مقاومت فاهری
externalises
U
فاهری ساختن
apparent magnitude
U
قدر فاهری
externalised
U
فاهری ساختن
assentation
U
رضایت فاهری
apparent density
U
تکاتف فاهری
externality
U
احوال فاهری
external
U
فاهری پدیدار
pepper corn rent
U
اجاره فاهری
admittance
U
هدایت فاهری
glitz
U
گیرایی فاهری
impedance
U
مقاومت فاهری
externals
U
فاهری پدیدار
prime facie evidence
U
قرائن فاهری
false horizon
U
افق فاهری
externalize
U
فاهری ساختن
externalized
U
فاهری ساختن
externalizes
U
فاهری ساختن
externalizing
U
فاهری ساختن
superficial
U
سرسری فاهری
false parallax
U
پارالاکس فاهری
terrain relief
U
شکل فاهری زمین
of the surface
U
فاهری نمادادن رودادن
reactance
U
مقاومت فاهری خازنها
apparent solar year
U
سال فاهری شمسی
on the surface
U
فاهری نمادادن رودادن
pro forma
U
منباب فاهر فاهری
soil morphology
U
شکل فاهری خاک
masquerade
U
قیافه فاهری بخوددادن
inductive impedance
U
مقاومت فاهری القائی
simulative
U
دارای شباهت فاهری
masqueraded
U
قیافه فاهری بخوددادن
masquerading
U
قیافه فاهری بخوددادن
volt ampere hour meter
U
کنتور مصرف فاهری
extern
U
فاهری واقع در خارج
impedance ratio
U
نسبت مقاومت فاهری
impedance matrix
U
ماتریس مقاومت فاهری
inductive resistance
U
مقاومت فاهری القایی
input impedance
U
مقاومت فاهری اولیه
masquerades
U
قیافه فاهری بخوددادن
coupling impedance
U
مقاومت فاهری پیوست
capacitive resistance
U
مقاومت فاهری خازن
mechanical move
U
حرکت مکانیکی یا فاهری شطرنج
exterior
U
فاهری واقع در سطح خارجی
exteriors
U
فاهری واقع در سطح خارجی
relief
U
شکل فاهری و پست و بلندی
impedance compensator
U
متعادل کننده مقاومت فاهری
indicated airspeed
U
سرعت فاهری نسبت به هوا
apparent solar
U
روز شمسی فاهری روزشمسی
inductive impedance
U
مقاومت فاهری با جزء القائی
apparent precession
U
انحراف فاهری محور ژایرو
feinted
U
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feinting
U
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feints
U
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
formalization
U
انطباق با ایین واداب فاهری رسمی سازی
signalment
U
تعیین هویت باشرح علائم فاهری شخص
feint
U
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
false parallax
U
تغییر محل فاهری اشیاء به علت شکست نور
limiting speed
U
بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین
parallax
U
اختلاف جهت یا موقعیت فاهری یک جسم از دو زاویه دید مختلف
stroboscope
U
وسیلهای برای بی حرکت کردن فاهری جسم دوار یانوسان دار توسط پرتوافکنی متناوب
coriolis force
U
نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
radio bearing
U
زاویه بین جهت فاهری ایستگاه ثابت و جهت مرجع
external good order
U
اصطلاحی در حمل و نقل که دال بر وضعیت فاهری مناسب کالای مورد حمل میباشد
zinky
U
بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
zincy
U
بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
zincky
U
بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
high oblique
U
عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
choke impedance
U
امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
impedance
U
مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
editing run
U
در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
pseudo random
U
قط عات حافظه RAM پویا , که قادر به تنظیم مجدد هستند و بنابراین فاهری مشابه قطعه , RAM ایستا دارند
smiley
U
فاهری که با حروف متن ایجاد میشود که به پیام پست الکترونیکی معنای واقعی دهد مثلاگ به معنای خنده و - غیگین است
pitot static system
U
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
virtual mass
U
مجموع جرم واقعی و جرم فاهری
pin money
U
وجهی که شوهر به همسر خود برای حوایج خصوصی و شخصیش می پردازد و زن با صرف ان باید وضع فاهری خود رامتناسب با موقعیت اجتماعی شوهرش بیاراید
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
ostensible
U
شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
apparent altitude
U
ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
ferrying
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
example is better than precept
U
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
to sue for damages
U
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
to put any one up to something
U
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
defining
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
televises
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conduct
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
televising
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
expands
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
expand
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expanding
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
formation
U
سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
televise
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
shift
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifted
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
televised
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shifts
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
adjudged
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
development
U
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
adjudges
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudging
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
developments
U
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
to picture
U
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
outdoing
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoes
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdo
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
shifting
U
حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
advances
U
ترقی دادن ترفیع رتبه دادن
organization of the ground
U
سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
promulge
U
انتشار دادن بعموم اگهی دادن
greaten
U
درشت نشان دادن اهمیت دادن
allowance
U
جیره دادن فوق العاده دادن
organization
U
سازمان دادن ارایش دادن موضع
allowances
U
جیره دادن فوق العاده دادن
square away
U
سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
indemnify
U
غرامت دادن به تامین مالی دادن به
organizations
U
سازمان دادن ارایش دادن موضع
organisations
U
سازمان دادن ارایش دادن موضع
drags
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dynamic
U
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
mouse
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
dynamically
U
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
mouses
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
triple option
U
بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
relates
U
گزارش دادن شرح دادن
informing
U
اطلاع دادن گزارش دادن
circulated
U
انتشار دادن رواج دادن
circulates
U
انتشار دادن رواج دادن
individualizing
U
تمیز دادن تشخیص دادن
informs
U
اطلاع دادن گزارش دادن
circulate
U
انتشار دادن رواج دادن
to set forth
U
شرح دادن بیرون دادن
relate
U
گزارش دادن شرح دادن
pronounce
U
حکم دادن فتوی دادن
direct
U
دستور دادن دستورالعمل دادن
pronounces
U
حکم دادن فتوی دادن
directed
U
دستور دادن دستورالعمل دادن
loaning
U
قرض دادن عاریه دادن
directs
U
دستور دادن دستورالعمل دادن
to switch on
U
اتصال دادن جریان دادن
inform
U
اطلاع دادن گزارش دادن
massaged
U
ماساژ دادن تغییر دادن
embellishing
U
ارایش دادن زینت دادن
cure
U
شفا دادن بهبودی دادن
cured
U
شفا دادن بهبودی دادن
cures
U
شفا دادن بهبودی دادن
illustrating
U
شرح دادن نشان دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com