Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 222 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
capitalism
U
سرمایه داری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
free enterprise
U
رقابت ازاد درسیستم سرمایه داری
bourgeoisie
U
سرمایه داری حکومت طبقه دوم
bourgeoisie
U
سرمایه داری بورژوازی
capitalistic
U
منسوب به سرمایه داری
capitalism
U
رژیم سرمایه داری
capitalism
U
کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
advanced capitalism
U
سرمایه داری پیشرفته
anti capitalist
U
ضد سرمایه داری
black capitalism
U
سرمایه داری سیاه
capitalist countries
U
کشورهای سرمایه داری
capitalist system
U
نظام سرمایه داری
capitalization
U
اعمال سیستم سرمایه داری
collapse capitalism
U
فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
first world
U
کشورهای کنونی سرمایه داری پیشرفته ازنظر اقتصادی
industrial capitalism
U
سرمایه داری صنعتی
laws of motion of capitalism
U
قوانین حرکت سرمایه داری
marxist economics
U
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
mixed capitalism
U
سرمایه داری مختلط
precapitalism
U
پیش از سرمایه داری
precapitalism
U
ماقبل سرمایه داری
stagnation thesis
U
تز انحطاط و ورشکستگی رژیم سرمایه داری
Other Matches
dude ranch
U
گله داری واسب سواری وحشم داری
You deserve it.
U
حق داری ( استحقاق آنرا داری )
statecraft
U
کشور داری ملک داری
over capitalised
U
براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
supply price of capital
U
قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
capital stock
U
سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
capital consumption allowance
U
کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
liquidity trap
U
سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
capitalization
U
تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
disinvestment
U
سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
multiplier principle
U
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
financiers
U
سرمایه دار سرمایه گذار
financier
U
سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain
U
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
residential investments
U
سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
overcapitalization
U
سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
desired investment
U
سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
cooperative scorer
U
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment
U
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
marginal utility of capital
U
مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
capital program
U
برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
registered capital
U
سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
cobb doglas production function
U
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
bigamy
U
دو زن داری
blind man's buff
U
از من داری
tensility
U
کش داری
grittiness
U
شن داری
wet storage
U
تر داری
trusteeship
U
امانت داری
angularity
U
زاویه داری
farming
U
مزرعه داری
slavery
U
برده داری
sang froid
U
خود داری
viscosity
U
شیره داری
tresury general
U
خزانه داری کل
bank protection
U
ساحل داری
treasury general
U
خرانه داری کل
trusteedhip
U
امانت داری
pernoctation
U
شب زنده داری
treasurership
U
خزانه داری
angulation
U
زاویه داری
bean caper
U
پیرسن داری
sang-froid
U
خود داری
communism
U
مردم داری
altruism
U
همگونه داری
rhythmicity
U
نواخت داری
vigil
U
شب زنده داری
vigils
U
شب زنده داری
wake
U
شب زنده داری
waked
U
شب زنده داری
wakes
U
شب زنده داری
treasury
U
خزانه داری
retenv
U
خود داری
abstinence;or abstinency
U
خود داری
thrift
U
خانه داری
quartermaster
U
سررشته داری
leasing
U
اجاره داری
quartermasters
U
سررشته داری
self restraint
U
خود داری
serrulation
U
دندانه داری
slaveholding
U
برده داری
bursaries
U
خزانه داری
bursary
U
خزانه داری
Exchequer
U
خزانه داری
night waking
U
شب زنده داری
wakefulness
U
شب زنده داری
tenure
U
اجاره داری
leasehold
U
اجاره داری
angularity
U
گوشه داری
stigmatism
U
خال داری
spinosity
U
سیخ داری
menage
U
خانه داری
blind mans buff
U
ازمن داری
tenancies
U
اجاره داری
tenancy
U
اجاره داری
continenece
U
خود داری
house work
U
خانه داری
creaminess
U
خامه داری
refusal
U
خود داری رد
refusals
U
خود داری رد
fasting
U
روزه داری
household art
U
هنرخانه داری
dry storage
U
خشک داری
fisk
U
خزانه داری
cellarge
U
حق انبار داری
housekeeping
U
خانه داری
non commital
U
خود داری
notbility
U
خانه داری
charge
U
عهده داری
incumbency
U
عهده داری
charges
U
عهده داری
bulkiness
U
جثه داری
lucubration
U
شب زنده داری
bulkiness
U
تنه داری
patchiness
U
وصله داری
vigilance
U
شب زنده داری
conchiferous
U
داری صدف
joint tenancy
U
اجاره داری مشترک
house keeping operation
U
اعمال خانه داری
household art
U
اصول خانه داری
procurator general
U
کفیل خزانه داری
get by
U
نگه داری کردن
housekeep
U
خانه داری کردن
nolle proseequi
U
خود داری از پی کرد
run the show
U
اختیار داری کردن
refrainment
U
خود داری اجتناب
quartermasters
U
رسته سررشته داری
quartermaster
U
رسته سررشته داری
chamberlainship
U
پرده داری گنجوری
You have cobwebs in your head.
<idiom>
U
تو گچ تو سرت داری.
[اصطلاح]
succulence
U
اب داری حالت ابکی
continence
U
خویشتن داری پرهیزگاری
wakes
U
شب زنده داری کردن
waked
U
شب زنده داری کردن
wake
U
شب زنده داری کردن
double entry
U
دفتر داری مضاعف
chests
U
تابوت خزانه داری
chest
U
تابوت خزانه داری
explicit rent
U
اجاره داری کردن
holding
U
متصرفی اجاره داری
How old are you?Whats your age?
U
چند سال داری ؟
to keep house
U
خانه داری کردن
baby-sitting
U
بچه داری کردن
to possess oneself
U
خود داری کردن
light housekeeping
U
کارهای خانه داری
keeps
U
حفافت امانت داری
to keep shop
U
دکان داری کردن
attorn
U
اجاره داری کردن
To keep late nights
[hours]
شب زنده داری کردن
baby sit
U
بچه داری کردن
baby-sat
U
بچه داری کردن
baby-sit
U
بچه داری کردن
baby-sits
U
بچه داری کردن
bailment
U
امانت داری سمساری
to rule the roast
U
اختیار داری کردن
keep
U
حفافت امانت داری
refrains
U
خود داری کردن
to govern one's passions
U
خود داری کردن
home economics
U
اقتصاد خانه داری
land tenure
U
اجاره داری زمین
keepworthy
U
قابل نگه داری
keep house
U
خانه داری کردن
spatiality
U
فضا داری فضائیت
joint tenancy
U
شرکت در اجاره داری
What do you feel like having today?
U
امروز تو به چه اشتها داری؟
day nurseries
U
بچه داری در روز
angularity
U
زاویه داری لاغری
refrained
U
خود داری کردن
refraining
U
خود داری کردن
Chancellor of the Exchequer
U
وزیر خزانه داری
Chancellors of the Exchequer
U
وزیر خزانه داری
day nursery
U
بچه داری در روز
refrain
U
خود داری کردن
capacity utilization rate
U
نرخ بهره داری از فرفیت
passive resistance
U
خود داری از قبول یاموافقت
cornetcy
U
پرچم داری سواره نظام
purulence
U
زخم چرکی چرک داری
jointure
U
اجاره داری مشترک و مشاعی
mental reservation
U
خود داری از ذکر مطلبی
accounties
U
علم حساب یا دفتر داری
to contain one self
U
خود داری یا حوصله کردن
subtenancy
U
اجاره داری دست دوم
piquancy
U
گوشه داری طعنه امیزی
to have custody of
U
نگهداری یا امانت داری کردن از
Treasury Department
U
اداره خزانه داری
[ در آمریکا]
ruffed
U
دارای یقه چین داری
to run the show
U
در کاری اختیار داری کردن
He is a brainy person .
U
آدم کله داری است
roister
U
عیاشی و شب زنده داری کردن
I cant be bothered. bother the flies!
U
برو بابا حوصله داری !
You really are cheeky!
U
واقعا" عجب رویی داری !
quartermasters
U
فروشگاه وسایل سررشته داری
quartermaster
U
فروشگاه وسایل سررشته داری
Do you have an extra pen to lend me?
U
یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
He has a glib (an oily, a persuasive,asmooth)tongue.
U
آدم سر وزبان داری است
lucubrate
U
شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
municipalist
U
طرفدار نظارت یا اقدامات شهر داری
He is of noble birth.
U
آدم پدر و مادر داری است
to recede from an opinicn
U
ازافهار عقیدهای خود داری کردن
gange
U
باسیم نازک نگاه داری کردن
to keep oneself to oneself
U
ازامیزش بادیگران خود داری کردن
You are sure a dead ringer for muy brother.
U
تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
carpet sweeper
U
جارو نپتون
[نظافت]
[خانه داری]
wombats
U
جانور کیسه داری شبیه خرس
wombat
U
جانور کیسه داری شبیه خرس
tenantry
U
اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
to recede from an engagement
U
از افهار عقیدهای خود داری کردن
to flinch the flagon
U
ازخوردن نوشابه خود داری کردن
housewifely
U
از روی خانه داری یا صرفه جوئی
to keb at a lamb
U
ازشیردادن به بره خود داری کردن
What is that strange contraption you've got in the garage?
U
آن دستگاه عجیب و غریب که تو در گاراژ داری چیست؟
Let's see how much you can take.
<idiom>
U
ببینیم تا چه حد توانایی
[استقامت]
داری .
[اصطلاح روزمره]
You are roasting yourself in front of the fire .
U
خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
licensed victualler
U
مهمانخانه داری که پروانه نوشابه فروشی دارد
vesta
U
الهه رومی خدای اجاق وخانه داری
proctorize
U
زیر انضیاط در اوردن اختیاری داری کردن بر
cang
U
تخته سوراخ داری که چینی هادورگردن خطاکاران می اندازند
Perhaps you are waiting for the plums fall into your mouth.
U
لابد انتظار داری که لقمه را بجوند ودهانت بگذارند
cangue
U
تخته سوراخ داری که چینی هادورگردن خطاکاران می اندازند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com