Total search result: 201 (24 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
processor U |
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
slice U |
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر |
 |
 |
slices U |
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر |
 |
 |
fixes U |
که اندازه کلمه |
 |
 |
fix U |
که اندازه کلمه |
 |
 |
data word size U |
اندازه کلمه داده |
 |
 |
hyphens U |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
 |
 |
hyphen U |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
 |
 |
logogriph U |
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد |
 |
 |
paired registers U |
دو ثبات پایه با اندازه کلمه که با هم به عنوان یک ثبات با طول زیاد به کار می روند. |
 |
 |
search and replace U |
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند |
 |
 |
rulers U |
میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود |
 |
 |
ruler U |
میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود |
 |
 |
word U |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
 |
 |
worded U |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
 |
 |
least significant bit U |
رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد. |
 |
 |
prefixes U |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
 |
 |
prefix U |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
 |
 |
statute at large U |
چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی |
 |
 |
worded U |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
 |
 |
augmented U |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
 |
 |
augmenting U |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
 |
 |
augment U |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
 |
 |
word U |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
 |
 |
augments U |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
 |
 |
markers U |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
 |
 |
marker U |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
 |
 |
Persian rug U |
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.] |
 |
 |
to rime one word with another U |
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن |
 |
 |
framework U |
بسته نرم افزاری ساخت ASHTON-TATE که پردازش کلمه |
 |
 |
frameworks U |
بسته نرم افزاری ساخت ASHTON-TATE که پردازش کلمه |
 |
 |
ring shift U |
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
bottoming reamer U |
وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها |
 |
 |
oversize U |
اندازه بزرگ |
 |
 |
larged sized U |
اندازه بزرگ |
 |
 |
wordstar U |
برنامه کاربردی کلمه پرداز معروف ساخت Micropro International برای کامپیوترهای CPLM و IBMPC |
 |
 |
hypertext U |
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر |
 |
 |
synonyms U |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
 |
 |
synonym U |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
 |
 |
syllables U |
جزء کلمه مقطع کلمه |
 |
 |
syllable U |
جزء کلمه مقطع کلمه |
 |
 |
biblical proportions U |
به اندازه بسیار زیاد [بزرگ] |
 |
 |
super U |
بسیار خوب بزرگ اندازه |
 |
 |
over housed U |
ساکن در خانه بی اندازه بزرگ |
 |
 |
lsb U |
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است |
 |
 |
angles U |
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد |
 |
 |
angle U |
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد |
 |
 |
enclitic U |
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد |
 |
 |
keyword U |
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد |
 |
 |
softer U |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
 |
 |
softest U |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
 |
 |
soft U |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
 |
 |
zahn cup U |
محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال |
 |
 |
If the cap fit,wear it. <proverb> U |
اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار). |
 |
 |
typefaces U |
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود |
 |
 |
typeface U |
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود |
 |
 |
capitalization U |
عمل یک کلمه پردازکه یک خط یا بلاک متن رابه حروف بزرگ تبدیل میکند |
 |
 |
shifted U |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
shifts U |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
shift U |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
analog U |
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی |
 |
 |
analogue U |
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی |
 |
 |
orifice meter U |
روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ |
 |
 |
analogues U |
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی |
 |
 |
I'm old enough to take care of myself. U |
من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم. |
 |
 |
soft U |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
 |
 |
softest U |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
 |
 |
softer U |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
 |
 |
abac scale U |
وسیله اندازه گیری زوایای با قوس بزرگ در سیستم مرکاتور |
 |
 |
wordperfect U |
برنامه کاربردی کلمه پرداز معروف ساخت Word Perfeet Covp که روی محدوده وسیعی از سیستم عامل و سخت افزار اجرا میشود |
 |
 |
cycled U |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
 |
 |
cycle U |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
 |
 |
cycles U |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
 |
 |
microprocessor U |
UPC با کلمات با اندازه بزرگ که با اتصال یک عدد با بلاکهای سایز کوچک ساخته میشود |
 |
 |
microprocessors U |
UPC با کلمات با اندازه بزرگ که با اتصال یک عدد با بلاکهای سایز کوچک ساخته میشود |
 |
 |
gage U |
اندازه گیر اندازه گرفتن |
 |
 |
gage U |
اندازه وسیله اندازه گیری |
 |
 |
sizes U |
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ |
 |
 |
size U |
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ |
 |
 |
blocage U |
[بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.] |
 |
 |
measure U |
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن |
 |
 |
phrase U |
کلمه بندی کردن |
 |
 |
phrases U |
کلمه بندی کردن |
 |
 |
phrased U |
کلمه بندی کردن |
 |
 |
gauged U |
اندازه اندازه گیر |
 |
 |
gauge U |
اندازه اندازه گیر |
 |
 |
gauges U |
اندازه اندازه گیر |
 |
 |
moment of momentum U |
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت |
 |
 |
stream gaging U |
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه |
 |
 |
angular momentum U |
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت |
 |
 |
measuring converter U |
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری |
 |
 |
justifies U |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
 |
 |
justify U |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
 |
 |
justifying U |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
 |
 |
adobe type manager U |
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است |
 |
 |
logs U |
وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز |
 |
 |
hyphens U |
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه |
 |
 |
log U |
وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز |
 |
 |
hyphen U |
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه |
 |
 |
phoneticism U |
عقیده به نوشتن و املا کردن کلمه مطابق صدایا تلفظان |
 |
 |
size U |
به اندازه کردن |
 |
 |
sizes U |
به اندازه کردن |
 |
 |
superpurgation U |
بی اندازه ازکار کردن |
 |
 |
to a agarment to the body U |
جامهای را اندازه تن کردن |
 |
 |
gauge=gage U |
اندازه کردن اشل |
 |
 |
vary infinitely U |
بی اندازه تغییر کردن |
 |
 |
measure U |
اندازه گیری کردن |
 |
 |
to take measures U |
اندازه گیری کردن |
 |
 |
subsystem U |
بخش کوچکتر سیستم بزرگ |
 |
 |
search U |
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل |
 |
 |
searches U |
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل |
 |
 |
searched U |
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل |
 |
 |
tetragraph U |
کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل |
 |
 |
searchingly U |
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل |
 |
 |
to fit U |
برازاندن [اندازه کردن] جامه |
 |
 |
stack up U |
جمع کردن اندازه گرفتن |
 |
 |
to set a U |
اندازه گرفتن باطل کردن |
 |
 |
margins U |
مشخص کردن اندازه و حاشیه |
 |
 |
margin U |
مشخص کردن اندازه و حاشیه |
 |
 |
burdens U |
بار کردن به اندازه فرفیت |
 |
 |
burden U |
بار کردن به اندازه فرفیت |
 |
 |
transliterate U |
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن |
 |
 |
label U |
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف |
 |
 |
labels U |
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف |
 |
 |
labeling U |
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف |
 |
 |
labelled U |
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف |
 |
 |
metre U |
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن |
 |
 |
metres U |
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن |
 |
 |
to fit a dress on somebody U |
جامه ای را برای کسی اندازه کردن |
 |
 |
live up to one's income U |
به اندازه درامد خود خرج کردن |
 |
 |
to set measures to anything U |
برای چیزی اندازه یا حد معین کردن |
 |
 |
meters U |
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن |
 |
 |
meter U |
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن |
 |
 |
to overexert U |
خود را بیش از اندازه خسته کردن |
 |
 |
word star U |
یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic |
 |
 |
shoot U |
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید |
 |
 |
shoots U |
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید |
 |
 |
overwind U |
بیش از اندازه کوک کردن زیاد پیچیدن |
 |
 |
minimise U |
کوچک کردن پنجره برنامه به اندازه یک نشانه |
 |
 |
meter U |
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن |
 |
 |
leave (let) well enough alone <idiom> U |
دل خوش کردن به چیزی که به اندازه کافی خوب است |
 |
 |
metres U |
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن |
 |
 |
sizes U |
سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه |
 |
 |
meters U |
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن |
 |
 |
size U |
سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه |
 |
 |
metre U |
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن |
 |
 |
text U |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
 |
 |
texts U |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
 |
 |
halving adjustment U |
تنظیم نیم حبابها به منظورتراز کردن دستگاههای اندازه گیر |
 |
 |
redliner U |
خصوصیتی در گروه کاری یا نرم افزای کلمه پرداز که امکان رنگی کردن نوشتار متن در جاهای مختلف میدهد |
 |
 |
declinating station U |
ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف |
 |
 |
torsionmeter U |
وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو |
 |
 |
batch U |
اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن |
 |
 |
batches U |
اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن |
 |
 |
parol U |
کلمه |
 |
 |
MOT U |
کلمه |
 |
 |
MOTs U |
کلمه |
 |
 |
road sense U |
کلمه |
 |
 |
worded U |
کلمه |
 |
 |
word for word U |
کلمه به کلمه |
 |
 |
verb U |
کلمه |
 |
 |
exactly <adv.> U |
کلمه به کلمه |
 |
 |
faithfully <adv.> U |
کلمه به کلمه |
 |
 |
letter for letter <adv.> U |
کلمه به کلمه |
 |
 |
to the letter <adv.> U |
کلمه به کلمه |
 |
 |
verbatim <adv.> U |
کلمه به کلمه |
 |
 |
word for word <adv.> U |
کلمه به کلمه |
 |
 |
word U |
کلمه |
 |
 |
verbs U |
کلمه |
 |
 |
partitions U |
تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند |
 |
 |
partition U |
تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند |
 |
 |
wafer scale integration U |
یک قطعه بزرگ که از مدارهای مجتمع کوچکتر تشکیل شده است که بهم وصل هستند |
 |
 |
literatim U |
کلمه بکلمه |
 |
 |
pass U |
کلمه عبور |
 |
 |
letter perfect U |
کلمه بکلمه |
 |
 |
passed U |
کلمه عبور |
 |
 |
passes U |
کلمه عبور |
 |
 |
reserved word U |
کلمه محفوظ |
 |
 |
word length U |
درازای کلمه |
 |
 |
qualifier U |
کلمه توصیفی |
 |
 |
password U |
کلمه رمز |
 |
 |
qualifiers U |
کلمه توصیفی |
 |
 |
machine word U |
کلمه ماشین |
 |
 |
full word U |
کلمه کامل |
 |
 |
fullword U |
تمام کلمه |
 |
 |
vocable U |
کلمه صوتی |
 |
 |
passwords U |
کلمه رمز |
 |
 |
full word U |
تمام کلمه |
 |
 |
ghost word U |
کلمه غیرمصطلح |
 |
 |
ablaut U |
تصریف کلمه |
 |
 |
falderol U |
کلمه بی معنی |
 |
 |
word length U |
طول کلمه |
 |
 |
fallal U |
کلمه بی معنی |
 |
 |
catchword U |
کلمه راهنما |
 |
 |
half word U |
نیم کلمه |
 |
 |
function word U |
کلمه دستوری |
 |
 |
etymon U |
ریشه کلمه |
 |
 |
synonym U |
کلمه مترادف |
 |
 |
alphabetic word U |
کلمه الفبایی |
 |
 |
adverbum U |
کلمه بکلمه |
 |
 |
triliteral U |
کلمه سه حرفی |
 |