Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
precedential
U
سابقه درست کن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
It is quite unprecedented.
U
بی سابقه است ( سابقه ندارد )
join
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
OR function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meet
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
and
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
alternation
U
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
disjunction
U
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
either or operation
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
false
U
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
unions
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
union
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunction
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunctions
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
assertion
U
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
tempered
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempers
U
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
U
درست ساختن درست خمیر کردن
antecedents
U
سابقه
antecedent
U
سابقه
scape
U
سابقه پر
past
U
سابقه
ensample
U
سابقه
unprecedented
U
بی سابقه
context
U
سابقه
background
U
سابقه
backgrounds
U
سابقه
record
U
سابقه
prehistory
U
سابقه
scape
U
سابقه
unprecedentedly
U
بی سابقه
track records
U
سابقه
intellect
U
سابقه
shaft
U
سابقه
precedents
U
سابقه
shafts
U
سابقه
intellects
U
سابقه
precedential
U
سابقه شو
contexts
U
سابقه
acquaintance
U
سابقه
acquaintances
U
سابقه
precedent
U
سابقه
it served as a precedent
U
سابقه شد
track record
U
سابقه
judiciousness
U
قضاوت درست تشخیص درست
precedent
U
سابقه داشتن
freedom from evil record
U
عدم سو سابقه
record of service
U
سابقه خدمت
precedented
U
سابقه دار
bad record
U
سوء سابقه
histories
U
سابقه پیشینه
precedents
U
سابقه داشتن
as never before
<adv.>
U
بطور بی سابقه
record
U
سابقه مدرک
precedence
U
امتیاز سابقه
precedency
U
امتیاز سابقه
histogram
U
سابقه نما
history
U
سابقه پیشینه
as much as never before
<adv.>
U
به اندازه بی سابقه
stare decisis
U
قاعده سابقه
stock record
U
سابقه موجودی
unheard of
U
بی سابقه کس نشنیده
infamy
U
افتضاح سابقه بد
grey headed
U
سابقه دار
be the spitting image of someone
<idiom>
U
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
case histories
U
سابقه مرض ودرمان
squall
U
باد بی سابقه وشدید
formed
U
سابقه فعالیت اسب
form
U
سابقه فعالیت اسب
It is base on a precedent.
U
مسبوق به سابقه است
known to the police
U
دارای سابقه در شهربانی
To set(create,establish)a precedent.
U
ایجاد سابقه کردن
seeded
U
بازیکن سابقه دار
unheard
U
بی سابقه توجه نشده
squalls
U
باد بی سابقه وشدید
case history
U
سابقه مرض ودرمان
forms
U
سابقه فعالیت اسب
record
U
مدرک کتبی سابقه
old hand
U
ادم با سابقه و مجرب
record
U
صورت جلسه سابقه
old hands
U
ادم با سابقه و مجرب
To be an old hand at something.
U
درکاری سابقه وتجربه داشتن
perpetual stock record
U
سابقه دائمی موجودی انبار
honorable discharge
U
ترخیص با سابقه خدمت مجدانه
there is no precedent for this
U
این چیز سابقه ندارد
He has a poor service record in this company.
U
دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
vendor rating
U
رده بندی فروشندگان براساس سابقه انها
we cannot trace the petitioner
U
نمیتوانم سابقه عرضحال دهنده را پیدا کنم
stare decisis
U
قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
U
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
alternatives
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
differences
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exjunction
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
EXOR
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
dispersion
U
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
NAND function
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denial
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
equality
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except
U
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
dye analysis
U
[آنالیز کردن رنگینه های بکار رفته در فرش جهت تعیین طول عمر فرش و سابقه تاریخی نوع رنگینه]
Ushak medallion
U
ترنج عشاق
[این ترنج مربوط به شهری به همین نام در ترکیه است که دارای سابقه پانصد ساله در بافت فرش است.]
exacted
U
درست
whole
U
درست
exact
U
درست
legitimates
U
درست
straight
U
درست
legitimate
U
درست
Am I not right?dont you agree with me ?
U
درست می گه یا نه ؟
plain dealing
U
درست
straighter
U
درست
straightest
U
درست
straightforward
U
درست
out and out
U
درست
out-and-out
U
درست
legitimated
U
درست
well advised
U
درست
just
U
درست
exacts
U
درست
valid
U
درست
perfect
U
درست
in a entireness of state
U
درست
perfected
U
درست
in order
U
درست
perfecting
U
درست
incorrupt
U
درست
legitimating
U
درست
orthographically
U
درست
perfects
U
درست
even
U
هم درست
indefectible
U
درست
righting
U
درست
clear
U
درست
truer
U
درست
truest
U
درست
right as nails
U
درست
right as a trivet
U
تن درست
true
<adj.>
U
درست
real
<adj.>
U
درست
right as a trivet
U
درست
genuine
U
درست
correct
U
درست
sock
U
درست
legitimately
U
درست
inviolate
U
درست
practicable
<adj.>
U
درست
proper
<adj.>
U
درست
true
U
درست
clearest
U
درست
clears
U
درست
Quite
[so]
!
U
درست!
smack dab
U
درست
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
U
درست
convenient
<adj.>
U
درست
functional
<adj.>
U
درست
proper
U
درست
orthodox
U
درست
corrects
U
درست
suitable
<adj.>
U
درست
clearer
U
درست
correcting
U
درست
practical
<adj.>
U
درست
purpose-built
<adj.>
U
درست
right
U
درست
exactly
U
درست
by the square
U
درست
integral
U
درست
utilitarian
[useful]
<adj.>
U
درست
veracious
U
درست
aright
U
درست
by fits and starts
U
درست
incorrect
U
نا درست
accurate
U
درست
properly
U
درست
authentic
U
درست
purposeful
<adj.>
U
درست
purposive
<adj.>
U
درست
exact
<adj.>
U
درست
useful
<adj.>
U
درست
entire
U
درست
accurate
[correct]
<adj.>
U
درست
correct
<adj.>
U
درست
conscionable
U
درست
righted
U
درست
behave
U
درست رفتارکردن
plumb
U
درست عینا
fair shake
<idiom>
U
رفتار درست
fashions
U
درست کردن
upright
U
درست درستکار
right minded
U
درست اندیشی
fettle
U
درست کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com