English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
border land U زمین مرزی
marchland U زمین مرزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
drop shot U ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
service line U خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
Other Matches
boundary U مرزی
border U خط مرزی
mete U : خط مرزی
boundaries U مرزی
marginal U مرزی
bordering U خط مرزی
bordered U خط مرزی
borderline U مرزی
paralic U مرزی
border stone U سنگ مرزی
borderline schizophrenia U اسکیزوفرنی مرزی
borderline state U حالت مرزی
boundar trench U نهرچه مرزی
frontalier U نیروهای مرزی
extraterritoriality U برون مرزی
limiting voltage U ولتاژ مرزی
oversea U برون مرزی
marginal test U ازمون مرزی
marginal consciousness U هشیاری مرزی
marginal checking U بررسی مرزی
marginal check U برسی مرزی
marginal check U مقابله مرزی
exterritorial U برون مرزی
outposts U پایگاه مرزی
outpost U پایگاه مرزی
extraterritorial U برون مرزی
frontalier U یکان مرزی
boundary conditions U شرایط مرزی
boundary layer U لایه مرزی
border installations U تاسیسات مرزی
boundary surface U سطح مرزی
boundary trench U نهرچه مرزی
boundary effect U اثر مرزی
critical frequency U فرکانس مرزی
rubicon U مرز خط مرزی
frontier U خط فاصل مرزی
cleavage plane U سطح مرزی
mete U سنگ مرزی
frontier treaty U معاهده مرزی
high seas U ابهای برون مرزی
catchment U حوزه ابریز مرزی
costal frontier U نوار مرزی ساحلی
coastal frontier U نوار مرزی ساحلی
frontalier U جزو یکان مرزی
terry U سربازمدافع مرزی انگلیس
surface boundary layer U لایه مرزی سطح
exterritoriality U حقوق برون مرزی
laminar boundary layer U لایه مرزی خطی
inland U درون مرزی داخله
borderline psychosis U روان پریشی مرزی
borderline mental deficiency U نقص عقلی مرزی
barrier combat air patrol U گشتی مرزی هوایی
extraterritoriality U حقوق برون مرزی
touch in goal U محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
touch in goal line U ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
borderline mental retardation U عقب ماندگی ذهنی مرزی
boundaries U 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
boundary U 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
overseas U ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
service line U حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
oversea command U یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
reynolds stress U تنش برشی در لایه مرزی خطی در سیال نارون
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
This new frontier incident probably means war. U این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
intercoastal U رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
surface to surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction U جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
limitrophe U مجاور مرزی مجاور
surface missile U موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
acre U زمین
grass roots U کف زمین
acres U زمین
ground surface U کف زمین
earthing U زمین
graze U زمین
norland U زمین
ground U زمین
ground line U خط زمین
grazes U زمین
grazed U زمین
land U زمین
land n U زمین
geodetically U زمین
soil U زمین
rooter U زمین کن
soiling U زمین
soils U زمین
extra terrestrial U زمین
lackland U بی زمین
floors U کف زمین
aerospace U جو زمین
domains U زمین
floored U کف زمین
floor U کف زمین
real estate U زمین
fields U زمین
ground U : زمین
cinder track U زمین دو
cinder tracks U زمین دو
floor U کف زمین
ground [British] [floor] U کف زمین
ground U کف زمین
terrain U زمین
globe U زمین
earth U زمین
field U زمین
earths U زمین
tellus U زمین
fielded U زمین
domain U زمین
this earthly round U زمین
globes U زمین
faults U شکست زمین
field of play U زمین بازی
flat ground U زمین تخت
grass U زمین چمن
grasses U زمین چمن
boggy U زمین باطلاقی
playground U زمین بازی
geotropism U زمین گرایی
geological U زمین شناسی
landfall U ریزش زمین
landfalls U ریزش زمین
fault U شکست زمین
faulted U شکست زمین
key terrain U زمین حساس
field hockey U زمین هاکی
emblements U حاصل زمین
geological U زمین شناختی
palsy U زمین گیری
feature line U خط عوارض زمین
emblements U محصول زمین
flat ground U زمین مسطح
foreland U زمین جلوامده
geoid U زمین دیسه
geoisotherm U همدمای زمین
geotherm U همدمای زمین
isogeotherm U همدمای زمین
gridiron U زمین فوتبال
geolatry U زمین پرستی
geosphere U زمین سپهر
geostrategy U زمین شناسی
speculation U زمین خواری
geotaxis U زمین گرایی
glebe U زمین وقف
glebe U زمین خاک
graben U فرو زمین
paralysis U زمین گیری
geoid U زمین وار
geology U زمین شناسی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com