English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blurred black ground U زمینه و متن فرشی که نامشخص و مبهم باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
double-faced U فرش های دو رو [فرشی که پشت و روی آن دارای پرز باشد.]
fragment U [فرشی که در طول زمان بصورت تکه تکه درآمده باشد. باستان شناسان با مطالعه همین تکه ها عمر فرش، قدمت رنگرزی، نوع طرح و محل بافت را ارزیابی می کنند.]
greige carpet U فرش خود رنگ [فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
inversion U تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
inversions U تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
cloud lattice design U طرح ابری شبکه ای که بیشتر بصورت بندی و در فرش چین دیده می شود . زمینه معمولا زرد و شبکه ها آبی رنگ می باشد .
middle distance U فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
Pope, Arthur Upham U آرتور پوپ [که در ایران به پروفسور پوپ معروف می باشد یک کاشف و منتقد آمریکایی استکه در زمینه های مختلف هنر ایران سال ها تحقیق نموده.]
motif U گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
under felt U زیر فرشی
wax cloth U مشمع فرشی
linoleum U مشمع فرشی
Tianjan U شهر تیانجان [شهری در شمال چین که از مراکز اصلی تولید فرش در چین بشمار رفته. زمینه اکثر فرش ها آبی رنگ به همراه طرح های زرد و طلایی می باشد.]
tone-on-tone U [بکار گیری یک رنگ با پس زمینه متفاوت در زمینه فرش بطور مثال دو نوع رنگ قرمز یکی تیره و دیگری روشن]
floor cloth U قسمی مشمع فرشی
gold washing U شستن طلائی [نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
partition U بخشی از حافظه کامپیوتر به عنوان حافظه پیش زمینه یا پس زمینه
partitions U بخشی از حافظه کامپیوتر به عنوان حافظه پیش زمینه یا پس زمینه
flocked rug U [فرشی که پشت آنرا پارچه چسبانده اند.]
peddling U نامشخص
on again, off again [off again, on again] U نامشخص
indeterminate U نامشخص
unlimited U نامشخص نامعین
undistinguished U غیرقابلتمیز نامشخص
undifferentiated schizophrenia U اسکیزوفرنی نامشخص
clutch up U نامشخص بودن نتیجه
blur U نامشخص بنظر امدن
blurring U نامشخص بنظر امدن
blurs U نامشخص بنظر امدن
blurred U نامشخص بنظر امدن
to put a [big] question mark over something U چیزی را نامشخص [نامعلوم ] کردن
buzzed U ورور کردن نامشخص حرف زدن
buzzing U ورور کردن نامشخص حرف زدن
buzz U ورور کردن نامشخص حرف زدن
buzzes U ورور کردن نامشخص حرف زدن
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] U آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament. U آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او [مرد] را برای مسابقات نامشخص می کند.
warp tension U کشش نخ های تار [میزان کشیدگی نخ های چله در دار که یکنواختی آن در بوجود آمدن فرشی یکنواخت و صاف امری ضروری است.]
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
esoteric U مبهم
irrational U مبهم
obscuring U مبهم
vague U مبهم
obscurer U مبهم
vaguer U مبهم
hazier U مبهم
enigmatical U مبهم
haziest U مبهم
amphibolic U مبهم
ambiguous U مبهم
opaque U مبهم
hazy U مبهم
involute U مبهم
nubilous U مبهم
vaguest U مبهم
nebular U مبهم
veiled U مبهم
slurry U مبهم
misty U مبهم
obscure U مبهم
mysterious U مبهم
obscured U مبهم
imprecise U مبهم
dim U مبهم
dimmed U مبهم
obscurest U مبهم
forked U مبهم
dusky U مبهم
enigmatic U مبهم
dims U مبهم
obscures U مبهم
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
obscure U مبهم نامفهوم
adumbrate U مبهم کردن
ambiguous language U زبان مبهم
ambiguously U بطور مبهم
ambiguous figure U شکل مبهم
incidental U غیر مبهم
unequivocal U غیر مبهم
unequivocally U غیر مبهم
obscures U مبهم نامفهوم
obscuring U مبهم نامفهوم
obscurer U مبهم نامفهوم
pronominal adjective U صفت مبهم
involved U مبهم گرفتار
oracle U پاسخ مبهم
oracles U پاسخ مبهم
vaguely U بطور مبهم
obscurest U مبهم نامفهوم
obscured U مبهم نامفهوم
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hazily U بطور تیره و مبهم
enigma U رمز بیان مبهم
enigmas U رمز بیان مبهم
obscurantism U سبک نگارش مبهم
ambiguous grammar U دستور زبان مبهم
obfuscation U مبهم و تاریک کردن
obfuscate U مبهم و تاریک کردن
left handedly U بطورمشکوک یا مبهم یا دوپهلو
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
oracularly U بطور سر بسته یا مبهم ازغیب
blurs U مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
blurring U مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
blurred U مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
blur U مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
ambiguities U خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
ambiguity U خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
metaphysically U از روی علم ماورای طبیعت بطور معنوی یا مبهم
backgrounds U پس زمینه
predisposition U زمینه
sketches U زمینه
tendencies U زمینه
background U زمینه
conspectus U زمینه
settings U زمینه
terrain U زمینه
sketch U زمینه
sketched U زمینه
context U زمینه
contexts U زمینه
predispositions U زمینه
background U پس زمینه
backgrounds U زمینه
setting U زمینه
outlines U زمینه
designs U زمینه
flat paint U زمینه
ground U زمینه
design U زمینه
flash color U زمینه
ichnograph U زمینه
basis U زمینه
ground note U نت زمینه
tendency U زمینه
outlined U زمینه
outline U زمینه
outlining U زمینه
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
opaquely U چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
foreground U پیش زمینه
contrasts U رنگ زمینه
protective ground U زمینه حفافتی
predispose U زمینه را مهیاساختن
predisposes U زمینه را مهیاساختن
roots U سرچشمه زمینه
root U سرچشمه زمینه
predisposing U زمینه را مهیاساختن
dominant design U زمینه اصلی
matrixes U زمینه ملاط
ground color U رنگ زمینه
ambient music U موسیقی پس زمینه
background music U موسیقی پس زمینه
theme U ریشه زمینه
background sound U موسیقی پس زمینه
themes U ریشه زمینه
matrix U زمینه ملاط
surveys U زمینه یابی
surveyed U زمینه یابی
survey U زمینه یابی
main color U رنگ زمینه
in this connextion U دراین زمینه
contrasting U رنگ زمینه
background process U فرایندهای پس زمینه
groundwork U زمینه اساس
ambient U پس زمینه معمولی
blue print U زمینه ابی
background radiation U تابش زمینه
background printing U چاپ پس زمینه
background noise U اختلال پس زمینه
background noise U صدای پس زمینه
background level U تراز زمینه
background communication U ارتباط پس زمینه
contrast U رنگ زمینه
display background U زمینه نمایش
wherein U درچه زمینه
intriguing U زمینه سازی
planning U زمینه سازی
intrigue U زمینه سازی
predisposed U زمینه را مهیاساختن
host crystal U بلور زمینه
ground colour U رنگ زمینه
figure ground U شکل و زمینه
background current U جریان زمینه
ichnography U زمینه سازی
contrasted U رنگ زمینه
intrigues U زمینه سازی
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
attitude survey U زمینه یابی نگرش
contrast U زمینه طرح و سایه
undertones U ته صدا موجود در زمینه
contrasts U زمینه طرح و سایه
background recalculation U محاسبه مجدد پس زمینه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com