Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
contrast
U
زمینه طرح و سایه
contrasted
U
زمینه طرح و سایه
contrasting
U
زمینه طرح و سایه
contrasts
U
زمینه طرح و سایه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inversion
U
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
inversions
U
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
middle distance
U
فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
shade
U
سایه دار کردن سایه افکندن
shades
U
سایه دار کردن سایه افکندن
shadings
U
سایه دار کردن سایه افکندن
tone-on-tone
U
[بکار گیری یک رنگ با پس زمینه متفاوت در زمینه فرش بطور مثال دو نوع رنگ قرمز یکی تیره و دیگری روشن]
silhouettes
U
طرح سایه سایه انداختن
silhouette
U
طرح سایه سایه انداختن
partitions
U
بخشی از حافظه کامپیوتر به عنوان حافظه پیش زمینه یا پس زمینه
partition
U
بخشی از حافظه کامپیوتر به عنوان حافظه پیش زمینه یا پس زمینه
half tone screen
U
صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting
U
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
foreground
U
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
He fight with his shadow.
<proverb>
U
او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
tendency
U
زمینه
ground
U
زمینه
tendencies
U
زمینه
ground note
U
نت زمینه
design
U
زمینه
designs
U
زمینه
contexts
U
زمینه
context
U
زمینه
sketches
U
زمینه
sketched
U
زمینه
sketch
U
زمینه
terrain
U
زمینه
conspectus
U
زمینه
flat paint
U
زمینه
flash color
U
زمینه
predispositions
U
زمینه
ichnograph
U
زمینه
predisposition
U
زمینه
outlined
U
زمینه
outline
U
زمینه
background
U
زمینه
backgrounds
U
زمینه
background
U
پس زمینه
setting
U
زمینه
outlining
U
زمینه
settings
U
زمینه
outlines
U
زمینه
backgrounds
U
پس زمینه
basis
U
زمینه
shadiness
U
سایه
shadowless
U
بی سایه
shade
U
سایه
shadow
U
سایه
shadowing
U
سایه
sunshades
U
سایه
sunshade
U
سایه
cleek
U
سایه
shading
U
سایه
shadows
U
سایه
shadowed
U
سایه
thanks to.....
U
در سایه
umbrage
U
سایه
shadings
U
سایه
auspices
U
سایه
umber
U
سایه
shades
U
سایه
umbra
U
سایه
intriguing
U
زمینه سازی
matrixes
U
زمینه ملاط
surveyed
U
زمینه یابی
display background
U
زمینه نمایش
ground colour
U
رنگ زمینه
figure ground
U
شکل و زمینه
ambient
U
پس زمینه معمولی
surveys
U
زمینه یابی
groundwork
U
زمینه اساس
background radiation
U
تابش زمینه
background printing
U
چاپ پس زمینه
background noise
U
اختلال پس زمینه
blue print
U
زمینه ابی
background noise
U
صدای پس زمینه
wherein
U
درچه زمینه
background level
U
تراز زمینه
background current
U
جریان زمینه
matrix
U
زمینه ملاط
planning
U
زمینه سازی
background communication
U
ارتباط پس زمینه
survey
U
زمینه یابی
intrigues
U
زمینه سازی
intrigue
U
زمینه سازی
background process
U
فرایندهای پس زمینه
contrasted
U
رنگ زمینه
foreground
U
پیش زمینه
background sound
U
موسیقی پس زمینه
themes
U
ریشه زمینه
theme
U
ریشه زمینه
contrasting
U
رنگ زمینه
contrasts
U
رنگ زمینه
ambient music
U
موسیقی پس زمینه
background music
U
موسیقی پس زمینه
dominant design
U
زمینه اصلی
ground color
U
رنگ زمینه
main color
U
رنگ زمینه
contrast
U
رنگ زمینه
protective ground
U
زمینه حفافتی
predispose
U
زمینه را مهیاساختن
roots
U
سرچشمه زمینه
ichnography
U
زمینه سازی
host crystal
U
بلور زمینه
in this connextion
U
دراین زمینه
root
U
سرچشمه زمینه
predisposed
U
زمینه را مهیاساختن
predisposing
U
زمینه را مهیاساختن
predisposes
U
زمینه را مهیاساختن
half shadow
U
نیم سایه
halation
U
نیم سایه
shading
U
سایه اندازی
adumbration
U
سایه افکنی
tone
U
سایه رنگ
umbriferous
U
سایه افکن
adumbral
U
سایه افکن
overcast
U
سایه انداختن
shady
[place]
<adj.>
U
سایه دار
ski graphŠetc
U
سایه نگاری
shadowlike
U
سایه مانند
umbrageous
[literary]
<adj.>
U
سایه دار
kinema or cin
U
سایه نما
shadow play
U
نمایش سایه ها
penumbra
U
نیم سایه
bowery
U
سایه دار
shader
U
سایه رنگ زن
shadeless
U
بدون سایه
sciamachy
U
جنگ با سایه
half tone
U
سایه روشن
sciagraphy
U
سایه نگاری
penumbra
U
سایه روشن
obtenebrate
U
سایه افکندن بر
silhouette target
U
سایه هدف
drop shadow
U
سایه برجسته
kinephantoscope
U
سایه نما
To cast a shadow .
U
سایه انداختن
To cast a shadow.
U
سایه انداختن
umbrageous
U
سایه دار
light and shade
U
سایه روشن
to go to the shades
U
سایه افکندن در
somber
U
سایه دار
boxed cornice
U
سایه بان
tones
U
سایه روشن
overshadowing
U
سایه افکندن بر
overshadowed
U
سایه افکندن بر
overshadow
U
سایه افکندن بر
sombre
U
سایه دار
shaded
<adj.>
U
سایه دار
shading
U
سایه زنی
tinge
U
سایه رنگ
lighting
U
سایه روشن
shade
U
سایه بان
shadow
U
شبح سایه
shadow
U
شدو سایه
overshadows
U
سایه افکندن بر
shadows
U
شبح سایه
shadows
U
شدو سایه
tone
U
سایه روشن
shadowing
U
شبح سایه
tinges
U
سایه رنگ
shadowed
U
شدو سایه
shadowed
U
شبح سایه
canopies
U
سایه بان
shadowing
U
شدو سایه
shadowy
U
سایه مانند
shades
U
سایه انداختن
bower
U
سایه بان
shade
U
سایه انداختن
shadings
U
سایه بان
shadings
U
سایه انداختن
bowers
U
سایه بان
halftones
U
سایه رنگ
shady
U
سایه دار
umber
U
سایه انداختن
hatching
U
سایه زنی
shadowy
<adj.>
U
سایه دار
halftone
U
سایه رنگ
shadowy
U
سایه افکن
shades
U
سایه بان
canopy
U
سایه بان
It is in short supply.
U
زمینه اش دربازار کم است
fields
U
زمینه رزمی صحرایی
survey tests
U
ازمونهای زمینه یابی
fielded
U
زمینه رزمی صحرایی
attitude survey
U
زمینه یابی نگرش
spectrum of war
U
زمینه ها یا طیف جنگ
background recalculation
U
محاسبه مجدد پس زمینه
undertones
U
ته صدا موجود در زمینه
spectrum of war
U
جنگ در تمام زمینه ها
predisposing factor
U
عامل زمینه ساز
field lens adjustment
زمینه تنظیم لنز
survey research
U
پژوهش زمینه یاب
field
U
زمینه رزمی صحرایی
undertone
U
ته صدا موجود در زمینه
halftoning
U
سایه رنگ زدن
tintless
U
بدون سایه رنگ
shading response
U
پاسخ سایه روشن
sciagraph
U
عکس سایه نما
shadow factor
U
ضریب انحراف سایه
pastel shades
U
سایه رنگهای خفیف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com