English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
coal U زغال کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
char U تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
charring U تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
chars U تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
coke U تبدیل به زغال کردن
cokes U تبدیل به زغال کردن
charr U تبدیل به زغال کردن
Other Matches
huckleberry U درخت زغال اخته زغال اخته
litho crayon U زغال
coal heaver U زغال کش
brushes U زغال
brush U زغال
coal U زغال
charr U زغال
charry U زغال
coal hole U زغال دان
grounding brush U زغال زمین
positive brush U زغال مثبت
lignite U زغال قهوهای
charwomen U زغال فروش
powdered charcoal U خاکه زغال
coal dust U خاکه زغال
gleed U زغال سرخ
coal whipper U زغال کش کشتی
cokes U زغال کوک
coke U زغال کوک
charwoman U زغال فروش
dogberry U زغال اخته
coal U زغال سنگ
pilot brush U زغال راهنما
collector brush U زغال گرداور
battery carbon U زغال باتری
coaler U زغال سنگ کش
negative brush U زغال منفی
coal bed U رگه زغال
clutch pilot bearing U زغال کلاچ
brush ring U حلقه زغال
brush pressure U فشار زغال
pig tail of brush U سیم زغال
brush pig tail U سیم زغال
whortle U زغال اخته
whort U زغال اخته
lag of brush U پس رفتن زغال
brush lag U پس رفتن زغال
brush holder U پایه زغال
brush rocker U فنر زغال
brush yoke U یوغ زغال
brush contact loss U افت زغال
lead of brush U پیشرفتن زغال
charred U زغال مانند
charry U زغال مانند
carbon brush U زغال کربنی
sugar carbon U زغال قند
charcoal U زغال چوب
bituminous coal U زغال قیری
peatery U معدن زغال سنگ
char U جسم زغال برگشتن
coke U زغال سنگ سوخته
gauze brush U زغال توری شکل
char U نیمسوز شدن زغال
charring U نیمسوز شدن زغال
charring U جسم زغال برگشتن
chars U نیمسوز شدن زغال
chars U جسم زغال برگشتن
cokes U زغال سنگ سوخته
coal pit U محل زغال سازی
coal measures U طبقات زغال خیز
coal field U ناحیه زغال خیز
brush lead U پیش رفتن زغال
zinc carbon cell U پیل روی- زغال
red coals U زغال سرخ یا تابیده
cinders U زغال نیم سوز
ember U خاکه زغال نیمسوز
embers U خاکه زغال نیمسوز
third brush generator U دینام با زغال اضافی
third brush regulation U تنظیم با زغال اضافی
coald pit U کود زغال سنگ
brush friction loss U اتلاف مالشی زغال
coaly U زغال سنگ دار
coal field U کان زغال سنگ
decarbonize U زغال چیزی را گرفتن
coal gas U گاز زغال سنگ
coal tar U قطران زغال سنگ
bituminous coal U زغال سنگ چاق
blind coal U زغال سنگ بی شعله
briquet U خاک زغال قالبی
decarbonate U زغال چیزی را گرفتن
cornel tree U درخت زغال اخته
briquette U خاک زغال قالبی
cinder U زغال نیم سوز
goal predicates blackness U زغال از سیاهی خبر میدهد
hewer U کارگر معدن زغال سنگ
keels U کشتی زغال کش عوارض بندری
keel U کشتی زغال کش عوارض بندری
fat coal U زغال سنگ قیرداریاچربی دار
flyash U خاکستر حاصل از زغال سنگ
cornaceous U وابسته بخانواده زغال اخته
coaler U وسیله حمل زغال سنگ
stone coal U زغال سنگ خشک یا خالص
chauldron U پیمانه زغال برابر1296 لیتر
benzole U فراورده قیر زغال سنگ
dogwood U زغال اخته سیاه توسه
breeze-block U خاکه زغال نیمه سوز
blueberry U قره قاط زغال اخته
blueberries U قره قاط زغال اخته
lignite U زغال سنگ چوب نما
he had a good supply of coal U زغال سنگ کافی ذخیره کرده
cornelian U عقیق جگری درخت زغال اخته
poudrette U کودی که از مدفوع و زغال امیخته باشد
exhaustable resources U زغال سنگ و سایر مواد کانی
duff U سبزیهای فاسد جنگل خاکه زغال سنگ
hutches U نوعی پیمانه قدیمی زغال سنگ وغیره
hutch U نوعی پیمانه قدیمی زغال سنگ وغیره
anthracite U زغال سنگ نسبتا خالص که حاوی تاحدود 59% کربن میباشد
peaty U دارای زغال سنگ نارس مانندزغال نارس
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com