Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
halving method
U
روش دو نیمه سازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overlap
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
interlap
U
چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
seahorses
U
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorse
U
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
cmos
U
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos
U
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
semilustrous
U
نیمه درخشان نیمه مجلل
spliced
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semipublic
U
نیمه عمومی نیمه دولتی
splice
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splicing
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
imbricate
U
نیمه نیمه روی هم گذاشتن
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
rectification
U
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
half life
U
نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
beneficial occupancy
U
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june
U
از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
calculating
U
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
U
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
jagger
U
الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant
U
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
semifinal
U
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
pre-treatment
U
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
U
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
ouster
U
بی بهره سازی محروم سازی
imagery
U
مجسمه سازی شبیه سازی
frustration
U
خنثی سازی محروم سازی
frustrations
U
خنثی سازی محروم سازی
formularization
U
کوتاه سازی ضابطه سازی
irritancy
U
پوچ سازی باطل سازی
subjugation
U
مقهور سازی مطیع سازی
erasable
U
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
saves
U
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save
U
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved
U
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression
U
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
semi
U
نیمه
moiety
U
نیمه
semis
U
نیمه
stiffish
U
نیمه شق
midnight
U
نیمه شب
mid
U
نیمه
in noon of night
U
در نیمه شب
mid-
U
نیمه
part way
U
نیمه
half deck
U
نیمه پل
division line
U
خط نیمه
sorts
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hits
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
semiofficial
U
نیمه رسمی
semierect
U
نیمه ایستاده
semifixed
U
نیمه ثابت
semidetached
U
نیمه مجزا
semifluid
U
نیمه ابکی
semiformal
U
نیمه رسمی
semifinal
U
نیمه نهایی
translucent
U
نیمه شفاف
semierect
U
نیمه قائم
semicinductor
U
نیمه هادی
subconsciously
U
نیمه هشیار
semicolonialism
U
نیمه مستعمراتی
semicolonial
U
نیمه مستعمره
semi-conscious
U
نیمه هشیار
semi-conscious
U
نیمه بیهوش
semi-conscious
U
در حال نیمه غش
semi-final
U
نیمه نهایی
semi-precious
U
نیمه بهادار
semicolonial
U
نیمه ازاد
semi-precious
U
نیمه گرانبها
subconscious
U
نیمه اگاه
subconscious
U
نیمه هشیار
half-timbered
U
نیمه چوبی
semidomesticated
U
نیمه اهلی
semidome
U
نیمه گنبد
semidivine
U
نیمه خدا
halfway
U
نیمه راه
semidivine
U
نیمه الهی
foreconscious
U
نیمه هشیاری
semicrystalline
U
نیمه بلورین
semicrystalline
U
نیمه متبلور
semiconscious
U
نیمه بیهوش
semiconscious
U
نیمه اگاه
subconsciously
U
نیمه اگاه
semiconscious
U
نیمه هوشیار
sub-tropical
U
نیمه حاره
solid state
U
نیمه هادی
subsaline
U
نیمه شور
semitranslucent
U
نیمه شفاف
semitranslucent
U
نیمه کدر
semiterrestrial
U
نیمه خاکی
semisynthetic
U
نیمه ترکیبی
semisynthetic
U
نیمه مصنوعی
semisolid
U
نیمه جامد
half loaded
U
سلاح نیمه پر
semiskilled
U
نیمه ماهر
semirigid
U
نیمه سخت
semireligious
U
نیمه مذهبی
semipublic
U
نیمه همگانی
semiprivate
U
نیمه خصوصی
semitransparent
U
نیمه شفاف
subovate
U
نیمه بیضی
subliminally
U
نیمه خوداگاه
subliminal
U
نیمه خوداگاه
drafts
U
نیمه نهایی
drafted
U
نیمه نهایی
draft
U
نیمه نهایی
shaly clay
U
رس نیمه بلوری
midway
U
نیمه راه
subacute
U
نیمه حاد
subadult
U
نیمه بالغ
subarid
U
نیمه خشک
subfossil
U
نیمه سنگواره
semivitrified
U
نیمه شیشهای
semitropic
U
نیمه گرمسیری
semipro
U
نیمه حرفهای
half-time
U
نیمه نخست
first half
U
نیمه نخست
semilustrous
U
نیمه درخشنده
half faced
U
نیمه کاره
semi finals
U
نیمه نهایی
semi-finals
U
نیمه نهایی
semilogarithmic
U
نیمه لگاریتمی
semilog
U
نیمه لگاریتمی
semiliquid
U
نیمه مایع
semilate
U
نیمه دیررس
semihard
U
نیمه محکم
semihard
U
نیمه سخت
semigloss
U
نیمه شفاف
semimobile
U
نیمه متحرک
half mast high
U
نیمه افراشته
semipermeable
U
نیمه تراوا
semipermanent
U
نیمه جاودان
halvers
U
نیمه مشترک
half way
U
نیمه راه
semiparasitic
U
نیمه انگلی
semiopaque
U
نیمه کدر
semis
U
نیمه تاحدی
semiopaque
U
نیمه شفاف
half tracked
U
نیمه شنی
half time
U
نیمه بازی
semi
U
نیمه تاحدی
part-time
U
نیمه وقت
part time
U
نیمه وقت
semigloss
U
نیمه درخشان
quasi concave
U
نیمه مقعر
demigod
U
نیمه خدا
semi trailer
U
نیمه یدک
parboiled
U
نیمه پختن
before mid night
U
قبل از نیمه شب
parboiling
U
نیمه پختن
parboils
U
نیمه پختن
semiactive
U
نیمه فعال
semiaquatic
U
نیمه ابزی
semiarboreal
U
نیمه درختی
semiarid
U
نیمه خشک
partially sighted
U
نیمه بینا
half-mast
U
نیمه افراشتگی
semiautomatic
U
نیمه خودکار
half-mast
U
نیمه افراشتن
aileron
U
نیمه سنتوری
parboil
U
نیمه پختن
dwarf wall
U
دیوار نیمه
half-bat
U
آجر نیمه
quasi commercial
U
نیمه بازرگانی
inchoate
U
نیمه تمام
quasi convex
U
نیمه محدب
quasi public
U
نیمه عمومی
quasi public
U
نیمه دولتی
quasi private
U
نیمه خصوصی
brow ague
U
درد نیمه سر
preconscious
U
نیمه هشیار
second half
U
نیمه دوم
left heart
U
نیمه چپ قلب
semi official
U
نیمه رسمی
half
U
نیمه نخست
semi skilled
U
نیمه ماهر
midsummer
U
نیمه تابستان
half-column
U
نیمه ستون
partially hearing
U
نیمه شنوا
semi mechanization
U
نیمه مکانیزه
semi conductor
U
نیمه هادی
midwatch
U
پاس نیمه شب
midyear
U
نیمه سال
aileron
U
نیمه لچکی
middle watch
U
نگهبانی نیمه شب
semi independent
U
نیمه مستقل
semi literate
U
نیمه نویسا
underemployed
U
نیمه کار
nocturn
U
عبادت نیمه شب
partial
U
نیمه کامل
megrim
U
درد نیمه سر
semicinductor
U
نیمه رسانا
partial fixing
U
نیمه گیرداری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com