English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2991 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
EBNF U روش انعط اف پذیر بیان اصول زبان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
extends U روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
extend U روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
extending U روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
postscript U زبان استاندارد شرح صفحه ساخت Adobe Systems. حاوی نوع نوشتاری انعط اف پذیر و قابل تغییر است و در چاپگرهای لیزری دیده میشود
postscripts U زبان استاندارد شرح صفحه ساخت Adobe Systems. حاوی نوع نوشتاری انعط اف پذیر و قابل تغییر است و در چاپگرهای لیزری دیده میشود
cable U اتصال الکتریکی یا نوری انعط اف پذیر
cabled U اتصال الکتریکی یا نوری انعط اف پذیر
compiler U که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
diskette U دیسک سبک و انعط اف پذیر که میتواند داده مغناطیسی ذخیره کند و در اغلب کامپیوترهای شخصی به کار می رود
cards U فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
card U فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
neological U ناشی از تجد د مذهبی وابسته به اصول نوین یاواژه سازی در زبان
extensible language U زبان توسعه پذیر
bnf U سیستم نوشتن و بیان زبان برنامه سازی
There's pure jealousy in his every word. U هر کلمه ای که از زبان او [مرد] در می آید حسادت را بیان می کند.
name U کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
algorithmic language U یک زبان که برای بیان الگوریتم ها طراحی شده است
names U کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
dummies U متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
dummy U متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
problems U زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان مشکلات شخصی را به سادگی میدهد
algorithmic U زبان کامپیوتر که برای پردازش و بیان الگوریتم ها طراحی شده است مثل ALGOL
orientated U زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان ساده برخی مشکلات را میدهد
problem U زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان مشکلات شخصی را به سادگی میدهد
users U زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
user U زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
macro U استفاده از برچسب در زبان برنامه نویسی اسمبلی برای بیان به اسمبلر که تابع ماکرو در آن نقط ه وارد میشود
delimiter U 1-حرف یا نشانهای که به زبان یابرنامه شروع و پایان داده یا کورد یا اطلاع بیان میکند. 2-مرز بین دستور و آرگومان
close U در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
closest U در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
closer U در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
closes U در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
statement U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statements U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
sanitize U مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
integrity U انعط اف پذیری داده
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
antinomian U مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
to speak [things indicating something] U بیان کردن [رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
warned U بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warn U بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warns U بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
high U روش ذخیره سازی اطلاعات فایل که از DOS-MS FAT سریع تر و انعط اف پذیرتر است
HPFS U روش ذخیره سازی اطلاعات فایل که از DOS-MS FAT سریع تر و انعط افپذیرتر است
highs U روش ذخیره سازی اطلاعات فایل که از DOS-MS FAT سریع تر و انعط اف پذیرتر است
highest U روش ذخیره سازی اطلاعات فایل که از DOS-MS FAT سریع تر و انعط اف پذیرتر است
repairable U اصلاح پذیر تعمیر پذیر
reparable U اصلاح پذیر تعمیر پذیر
educable U تربیت پذیر تعلیم پذیر
mixable U امیزش پذیر امتزاج پذیر
ascendible U تفوق پذیر فراز پذیر
educatable U تربیت پذیر تعلیم پذیر
ascendable U تفوق پذیر فراز پذیر
translator U برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translators U برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
languages U برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language U برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
languages U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
assembly U زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
host language U زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
snobol U Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
targets U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental U زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
targeting U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
author language U زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
modula U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
professional slang U زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
mealymouthed U ادم چرب زبان شیرین زبان
He is speechless (inarticulate). U سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
bal U زبان ساده شده زبان اسمبلی
adaptable organism U موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
adjustable wheel U چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
interprets U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
language U مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
Arabic U زبان تازی زبان عربی
glib U چرب زبان زبان دار
interpreting U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreted U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpret U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
languages U مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
negative true logic U سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
scottish gaelic U زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
technic U اصول
doctrine U اصول
ism U : اصول
principles U اصول
tenet U اصول
teaching U اصول
roots U اصول
root U اصول
teachings U اصول
ism U اصول
nitty-gritty U اصول
doctrines U اصول
monopolosm U اصول انحصار
abolitionist U اصول بردگی
economic principles U اصول اقتصادی
roots and branches U اصول وفروع
kinesiology U اصول مکانیزم
relativity principles U اصول نسبیت
monopolism U اصول انحصار
chung shin U اصول تکواندو
constitutionalism U اصول مشروطیت
mutualism U اصول همکاری
mormonism U اصول mormon ها
politics U اصول سیاسی
technologically U اصول فنی
technological U اصول فنی
theory U اصول نظری
dogma U اصول عقاید
dogmas U اصول عقاید
copernician system U اصول کپرنیک
tenets U اصول مسلم
principles of economics U اصول اقتصاد
communism U اصول اشتراکی
creationism U اصول افرینش
tenet U اصول مرام
denial measures U اصول ممانعت
general principles U اصول کلی
system U روش اصول
system U اصول وجود
systems U روش اصول
methodology U علم اصول
systems U اصول وجود
methodologies U علم اصول
theories U اصول نظری
neodoxy U اصول نوین
principles of religion U اصول مذهب
technics U اصول فنی
grimacing U ادا و اصول
grimaces U ادا و اصول
rational principle U اصول عقلیه
naziism U اصول نازی
banking principles U اصول بانکداری
grimaced U ادا و اصول
grimace U ادا و اصول
doctrine U اصول حکمت
accounting principles U اصول حسابداری
principles of economy U اصول اقتصاد
modernism U اصول امروزی
prineipal parts U اصول فعل
nazism U اصول نازی
functional U اصول مبادی
doctrines U اصول حکمت
rhetoric U علم معانی بیان معانی بیان
code of procedure U قانون اصول محاکمات
anomie U بی توجهی به اصول دین
household art U اصول خانه داری
liberalism U اصول ازادی خواهی
image shearing principle U اصول برش تصویر
ethics U اصول اخلاقی اخلاقیات
unnatural U بر خلاف اصول طبیعت
unnaturally U بر خلاف اصول طبیعت
anomy U بی توجهی به اصول دین
to pull a wry face U اداو اصول دراوردن
civil procedure U اصول محاکمات حقوقی
modernism U اصول تجدد نوگرایی
Euclid's Elements U اصول اقلیدس [ریاضی]
Euclid's Elements U اصول اقلیدس [ریاضی]
to do v to one's principles U برخلاف اصول خودرفتارکردن
fascism U اصول عقاید فاشیست
probity U پیروی دقیق از اصول
asceticism U اصول ریاضت و مرتاضی
hierarchism U اصول سلسله مراتب
anticonstitutional U مخالف اصول مشروطیت
hedonics U اصول خوشی ولذت
ex post facto U شامل اصول گذشته
fourteen points U اصول چهارده گانه
Protestantism U اصول ایین پروتستانت
principled U دارای اصول وعقاید
telephone switching technique U اصول اتصالات تلفنی
musically U مطابق اصول موسیقی
naturalistic U موافق با اصول طبیعی
mouths U ادا و اصول در اوردن
monarchism U اصول سلطنت مستقل
economization U رعایت اصول اقتصادی
unparliamentary U برخلاف اصول پارلمانی
counter current principle U اصول جریان متقابل
revivalism U اصول بیداری مذهبی
principle of civil litigation U اصول محاکمات مدنی
principle of criminal procedure U اصول محاکمات جزائی
sail close to the wind U اندکی از اصول تجاوزکردن
mouthing U ادا و اصول در اوردن
manichaeanism U اصول فلسفه مانی
technically U مطابق اصول فنی
moralists U معتقد به اصول اخلاق
pauli U اصول مذهبی پولس
mouth U ادا و اصول در اوردن
moralist U معتقد به اصول اخلاق
mouthed U ادا و اصول در اوردن
democratism U اصول حکومت ملی
Catholicism U اصول مذهب کاتولیکی
individualism U اصول استقلال فردی
rationale U توضیح اصول عقاید
Recent search history Forum search
1Vintage style
1tink and grow rich
1affixation
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
2مهرآسا
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1معنی لغوی کیسینگ در رشته مهندسی آب چیست؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com