English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
depart U روانه شدن حرکت کردن
departing U روانه شدن حرکت کردن
departs U روانه شدن حرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
collimator U وسیله روانه کردن توپ کولیماتور روانه کردن توپ
send U روانه کردن
dismissing U روانه کردن
to pack off U روانه کردن
to give the mitten U روانه کردن
to send away U روانه کردن
to put a way childish U روانه کردن
sends U روانه کردن
hale U روانه کردن
dismiss U روانه کردن
dismisses U روانه کردن
sending U روانه کردن
to give the sack U روانه کردن
lays U روانه کردن
kick out <idiom> U روانه کردن
dispateh U روانه کردن
pack off U روانه کردن
orientation U روانه کردن
lay U روانه کردن
send away U روانه کردن
reciprocal U روانه کردن متقابله
to send someone packing U کسیرا روانه کردن
dispatches U روانه کردن فرستادن
dispatch U روانه کردن فرستادن
direct laying U روانه کردن مستقیم
despatching U روانه کردن فرستادن
despatches U روانه کردن فرستادن
laying U روانه کردن توپ
to send one to the right about کسی را روانه کردن
dispatched U روانه کردن فرستادن
orientation U روانه کردن دستگاهها
despatched U روانه کردن فرستادن
orienting U روانه کردن تطبیق دادن
reciprocal laying U روانه کردن متقابله توپها
orients U روانه کردن تطبیق دادن
get off U روانه کردن عقب رفتن از
indirect fire U روانه کردن غیر مستقیم
orient U روانه کردن تطبیق دادن
relayed U عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relays U عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relay U عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
gun pointing data U عناصر مربوط به روانه کردن توپ
lay U روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
layihg azimuth U گرای روانه کردن لوله توپ
lays U روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
let out <idiom> U روانه کردن یا مرخص شدن (ازکلاس)
steering U روانه کردن راندن ناو یا هواپیما یاخودرو
sending U ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
send U ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
directing U اداره کردن روانه کردن وسایل
sends U ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
pip matching U روش بصری روانه کردن انتن رادار در ارتفاع و سمت
launch U روانه کردن مامور کردن
launching U روانه کردن مامور کردن
launched U روانه کردن مامور کردن
launches U روانه کردن مامور کردن
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
direct fire U هدایت کردن اتش روانه کردن اتش
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
streamed U روانه
streams U روانه
stream U روانه
stream routing U روند روانه
fling U روانه ساختن
flings U روانه ساختن
goes U روانه ساختن
reshaping U روانه کاری
to get one's mittimus U روانه شدن
to get the mitten U روانه شدن
flinging U روانه ساختن
go U روانه ساختن
information flow U روانه خبر
launghing U روانه سازی پرتاب
back sight method U روش نشانه روی متقابله روش روانه کردن متقابله
continuously pointed fire U اتش روانه شده مداوم
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
sail U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
braids U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbers U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braid U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbering U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braided U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbered U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumber U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
hooks U روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
hook U روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
loitered U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
departures U حرکت کردن
waggles U حرکت کردن
to weigh anchor U حرکت کردن
sailings U حرکت کردن
departure U حرکت کردن
waggle U حرکت کردن
waggled U حرکت کردن
whir U حرکت کردن
get under way U حرکت کردن
moves U حرکت کردن
have way on U حرکت کردن
moved U حرکت کردن
skew U کج حرکت کردن
skewing U کج حرکت کردن
skews U کج حرکت کردن
to bear oneself U حرکت کردن
inch U حرکت کردن
waggling U حرکت کردن
sail U حرکت کردن
sailed U حرکت کردن
move U حرکت کردن
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
crab U به پهلو حرکت کردن
sneak U دزدکی حرکت ه کردن
crabs U به پهلو حرکت کردن
trances U باچالاکی حرکت کردن
trailed U بدنبال حرکت کردن
streak U بسرعت حرکت کردن
trail U بدنبال حرکت کردن
jink U بسرعت حرکت کردن
trance U باچالاکی حرکت کردن
streaked U بسرعت حرکت کردن
larrup U سنگین حرکت کردن
sneaked U دزدکی حرکت ه کردن
sail U با نازوعشوه حرکت کردن
sneaks U دزدکی حرکت ه کردن
to move on U واداربه حرکت کردن
to make an early start U زود حرکت کردن
pule U باصدا حرکت کردن
infile U به ستون دو حرکت کردن
spirals U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiralling U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiralled U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraling U بطورمارپیچ حرکت کردن
spanks U با سرعت حرکت کردن
spiraled U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiral U بطورمارپیچ حرکت کردن
trails U بدنبال حرکت کردن
trailing U بدنبال حرکت کردن
lug U سنگین حرکت کردن
lugged U سنگین حرکت کردن
crawfish U به پشت حرکت کردن
lugging U سنگین حرکت کردن
lugs U سنگین حرکت کردن
spanked U با سرعت حرکت کردن
spank U با سرعت حرکت کردن
sailed U با نازوعشوه حرکت کردن
streaking U بسرعت حرکت کردن
zigzags U حرکت زیگزاگی کردن
laziest U باکندی حرکت کردن
zigzag U حرکت زیگزاگی کردن
dart U بسرعت حرکت کردن
to tail to the tide U باجزرومد حرکت کردن
lazy U باکندی حرکت کردن
make leeway U حرکت پهلویی کردن
submarines U زیردریا حرکت کردن
to bolt U ناگهانی حرکت کردن
underway U در حال حرکت کردن
darted U بسرعت حرکت کردن
darting U بسرعت حرکت کردن
zigzagged U حرکت زیگزاگی کردن
whirry U بعجله حرکت کردن
skeet U باسرعت حرکت کردن
streaks U بسرعت حرکت کردن
ranges U سیر و حرکت کردن
submarine U زیردریا حرکت کردن
ranged U سیر و حرکت کردن
range U سیر و حرکت کردن
sailings U با نازوعشوه حرکت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com