Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
the investigation of accounts
U
رسیدگی بحساب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to verify the accounts
رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
To take into account (consideration).
U
بحساب آوردن
to carry to a
U
بحساب بردن
on the map
U
بحساب اوردنی
on my own account
U
بحساب خودم
make little of
U
بحساب نیاوردن
unaccounted
U
بحساب نیامده
fixes
U
بحساب کسی رسیدن
fix
U
بحساب کسی رسیدن
to go for nothing
U
هیچ بحساب امدن
uncharged
U
بحساب هزینه نیامده
to pay in
U
بحساب بانک گذاشتن
to count for lost
U
از دست رفته بحساب آوردن
They consider him as an outsider .
U
اورا غریبه بحساب می آورند
I reckon she is twenty.
U
بحساب من بیست سالش است
Put it on my account. I'll foot the bill. Charge it to me.
بحساب من بگذار
[پای من حساب کن ]
score
U
حساب کردن بحساب اوردن
scores
U
حساب کردن بحساب اوردن
scored
U
حساب کردن بحساب اوردن
defferential assets
U
هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
No one sent me, I am here on my own account.
U
هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
The campaign was considered to have failed.
U
مبارزه
[انتخاباتی]
شکست خورده بحساب آورده شد.
Is that enough to be a problem?
U
آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
I'm not very hungry, so please don't cook on my account.
U
من خیلی گرسنه نیستم، پس لطفا بحساب من آشپزی نکن.
veil of money
U
نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
to regard somebody
[something]
as something
U
کسی
[چیزی]
را بعنوان چیزی بحساب آوردن
on your own account
U
بابت خود
[بحساب خود]
inquiries
U
رسیدگی
conizance
U
حق رسیدگی
controlment
U
رسیدگی
inquiry
U
رسیدگی
cassation
U
رسیدگی
matureness
U
رسیدگی
oyer
U
رسیدگی
ripeness
U
رسیدگی
serviced
U
رسیدگی به
service
رسیدگی به
examination
U
رسیدگی
puberty
U
رسیدگی
probes
U
رسیدگی
probed
U
رسیدگی
probe
U
رسیدگی
consideration
U
رسیدگی
considerations
U
رسیدگی
handling
U
رسیدگی
investigation
U
رسیدگی
investigations
U
رسیدگی
examinations
U
رسیدگی
attentions
U
رسیدگی
verification
U
رسیدگی
attention
U
رسیدگی
audited
U
رسیدگی
audits
U
رسیدگی
adjustment
U
رسیدگی
auditing
U
رسیدگی
adjustments
U
رسیدگی
audit
U
رسیدگی
inspects
U
رسیدگی کردن
scrutiny
U
رسیدگی مداقه
inspecting
U
رسیدگی کردن
inspected
U
رسیدگی کردن
inspect
U
رسیدگی کردن
verifies
U
رسیدگی کردن
verify
U
رسیدگی کردن
verifying
U
رسیدگی کردن
attendance
U
رسیدگی تیمار
quest
U
تحقیق و رسیدگی
attendances
U
رسیدگی تیمار
investigatory
U
وابسته به رسیدگی
verifiable
U
قابل رسیدگی
verified
U
رسیدگی کردن
quests
U
تحقیق و رسیدگی
investigator
U
رسیدگی کننده
investigators
U
رسیدگی کننده
go into
U
رسیدگی کردن
investigable
U
قابل رسیدگی
to see to
U
رسیدگی کردن
look into
U
رسیدگی کردن
to look in to
U
رسیدگی کردن
to see about
U
رسیدگی کردن
to llok
U
رسیدگی کردن
to go into
U
رسیدگی کردن
mellowness
U
نرمی رسیدگی
to do for
U
رسیدگی کردن به
stock taking
U
رسیدگی به موجودی
trial on merits
U
رسیدگی ماهوی
trial on procedural matters
U
رسیدگی شکلی
trial on technicalities
U
رسیدگی شکلی
examination
U
رسیدگی معاینه
tendentious
U
رسیدگی کننده
attention key
U
کلید رسیدگی
audit trail
U
اثر رسیدگی
investigation in the supreme court
U
رسیدگی فرجامی
cassation
U
رسیدگی فرجامی
claims handling
U
رسیدگی به شکایات
court of iquiry
U
دادگاه رسیدگی
deal with
U
رسیدگی کردن
storekeeping
U
رسیدگی به انبار
attending
U
رسیدگی کردن
audit
U
بازرسی رسیدگی
investigate
U
رسیدگی کردن
investigated
U
رسیدگی کردن
investigates
U
رسیدگی کردن
audits
U
رسیدگی کردن
audited
U
رسیدگی کردن
audits
U
بازرسی رسیدگی
auditing
U
رسیدگی کردن
attend
U
رسیدگی کردن
auditing
U
بازرسی رسیدگی
consider
U
رسیدگی کردن
considers
U
رسیدگی کردن
tries
U
رسیدگی کردن
audited
U
بازرسی رسیدگی
try
U
رسیدگی کردن
inquests
U
بازجویی رسیدگی
examinations
U
رسیدگی معاینه
inquest
U
بازجویی رسیدگی
auditor
U
مامور رسیدگی
inquisitorial
U
وابسته به رسیدگی
auditors
U
مامور رسیدگی
revisions
U
رسیدگی ثانوی
revision
U
رسیدگی ثانوی
scope
U
دامنه رسیدگی
assistance
U
موافبت رسیدگی
examining
U
با into رسیدگی کردن
investigating
U
رسیدگی کردن
examining
U
رسیدگی کردن
examine
U
رسیدگی کردن
examine
U
با into رسیدگی کردن
audit
U
رسیدگی کردن
examined
U
رسیدگی کردن
examined
U
با into رسیدگی کردن
examines
U
رسیدگی کردن
examines
U
با into رسیدگی کردن
investigative
U
مبنی بر رسیدگی
attends
U
رسیدگی کردن
I consider that a mistake.
[I regard that as a mistake.]
U
این به نظر من اشتباه است.
[این را من اشتباه بحساب می آورم.]
handler
U
رسیدگی کننده مربی
audit
U
ممیزی رسیدگی کردن
hearing
U
رسیدگی بمحاکمه گزارش
master in lunacy
U
مامور رسیدگی به دیوانگی ها
inquiries
U
پرسش بازجویی رسیدگی
handlers
U
رسیدگی کننده مربی
to go through
U
رسیدگی کردن گذشتن از
think over
<idiom>
U
با دقت رسیدگی کردن
look into
<idiom>
U
رسیدگی یا وارسی کردن
trial court
U
دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
tick off
U
نشان رسیدگی و مقابله
to take into consideration
U
مورد رسیدگی قراردادن
hearings
U
رسیدگی بمحاکمه گزارش
attendance
U
ملازمت مراقبت رسیدگی
venues
U
محل رسیدگی به جرم
audits
U
ممیزی رسیدگی کردن
inquiry
U
پرسش بازجویی رسیدگی
auditing
U
ممیزی رسیدگی کردن
audited
U
ممیزی رسیدگی کردن
venue
U
محل رسیدگی به جرم
i will see sbout it
U
من به ان رسیدگی خواهم کرد
attend
U
توجه یا رسیدگی کردن
attendances
U
ملازمت مراقبت رسیدگی
attends
U
توجه یا رسیدگی کردن
investigatory
U
تحقیقی مبنی بر رسیدگی
attending
U
توجه یا رسیدگی کردن
continuous stock taking
U
رسیدگی مستمر موجودی
to w up a company
U
امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
adjournments
U
احاله رسیدگی به جلسه بعد
to go to
U
رسیدگی کردن انجام دادن
adjournment
U
احاله رسیدگی به جلسه بعد
will not hear of
<idiom>
U
رسیدگی ویا اجازه ندادن
to go into the matter
U
به این مطلب رسیدگی کردن
prejudging
U
بدون رسیدگی قضاوت کردن
expertism
U
تفتیش و رسیدگی خبره کارشناسی
prejudge
U
بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudication
U
صدور رای پیش از رسیدگی
practice court
U
دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
inquisitional
U
وابسته به تحقیق یا رسیدگی تحقیقی
account executive
U
متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
prejudged
U
بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudges
U
بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudicate
U
بی رسیدگی رای دادن در باره
cut both ways
<idiom>
U
به هردوطرف دعوا رسیدگی کردن
to check up
U
درست رسیدگی یاحساب کردن
spot checks
U
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
pray consider my case
U
خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
spot check
U
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
think better of
<idiom>
U
رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
grand inquisitor
U
رئیس دادگاه رسیدگی دربرخی کشورها
traffic court
U
دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
appose
U
موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
to revisit a criminal case
[judicial proceedings]
U
یک پرونده جنایی
[رسیدگی قضائی]
را بازدید کردن
dut of court
U
ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
to check off
U
رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
equity
U
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
e. of pleas
U
دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
equities
U
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
inquisitions
U
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
inquisition
U
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
concurrent jurisdiction
U
رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
overseer of the poor
U
ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
churchwardens
U
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com