English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
arise U رخ دادن ناشی شدن
arises U رخ دادن ناشی شدن
arising U رخ دادن ناشی شدن
come U رخ دادن ناشی شدن
comes U رخ دادن ناشی شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
gauche U ناشی کج
on account of somebody [something] U ناشی از
even tual U ناشی
ill U ناشی
ills U ناشی
muffing U ناشی
muffed U ناشی
dilettante U ناشی
muff U ناشی
ill- U ناشی
result U ناشی
therefrom U ناشی از ان
emergent U ناشی
muffs U ناشی
resultant U ناشی
resulting U ناشی
skilless U ناشی
resulted U ناشی
descended U ناشی
amateurish U ناشی
maladroit U ناشی
skill less U ناشی
due U ناشی از
mala filde U ناشی
dilettantes U ناشی
dilettanti U ناشی
Due to U ناشی از
jackleg U ناشی نادرست
novices U ادم ناشی
irritative U ناشی از تحریک
novice U ادم ناشی
gremie U بی تجربه و ناشی
adipic U ناشی ازچربی
internal U ناشی ازدرون
gaucherie U ناشی گری
stingy U ناشی از خست
awkward U بی لطافت ناشی
privative U ناشی از محرومیت
emanated U ناشی شدن
emanates U ناشی شدن
dittographic U ناشی ازتکراراشتباهی
sequent U منتج ناشی
emanating U ناشی شدن
premune U ناشی از جلوگیری
awkward age U سن خامکار [ناشی]
issues U ناشی شدن
tisy U ناشی از مستی
negligent U ناشی از بی مبالاتی
as green as grass <idiom> U کم تجربه و ناشی
unperfect U ناشی نابلد
rises U ناشی شدن
due to an accident U ناشی از یک حادثه
guttural U ناشی از گلو
issue U ناشی شدن
emanate U ناشی شدن
toxic U ناشی از زهراگینی
abnerval U ناشی از عصب
awkwardness U ناشی گری
unfortunate U ناشی ازبدبختی
rises U ناشی شدن از
issued U ناشی شدن
unskil U ناشی بی مهارت
rise U ناشی شدن
variorum U ناشی ازچندمنبع
rise U ناشی شدن از
hypostatic U ناشی از ته نشینی
rhapsodical U ناشی از احساسات
occupation authorities U اقتدارات ناشی از اشغال
proceeded U ناشی شدن از عایدات
use inheritance U وراثت ناشی از کاربرد
absorption losses U تلفات ناشی از جذب
proceed U ناشی شدن از عایدات
royalistic U ناشی از شاه پرستی
vinculo matrimonii U ناشی از علقه زوجیت
renunciative U ناشی از انکار نفس
diastrophic U ناشی ازتغییرات ارضی
toxic psychosis U روان پریشی ناشی از سم
occupation disease U امراض ناشی از کار
tutelar authority U اختیار ناشی از قیومت
despiteous U ناشی ازکینه یالج
resulting U ناشی شدن نتیجه
profits a prendre U حقوق ناشی از مزارعه
sentiment U ضعف ناشی ازاحساسات
thoughtless U لاقید ناشی از بی فکری
scorbutic U ناشی از کمبود ویتامین C
pot valour U دلپری ناشی از مستی
rube U ادم دهاتی ناشی
shear failure U گسیختگی ناشی از برش
ebb current U جریان ناشی از افت اب
renunciatory U ناشی از انکار نفس
shear stress U تنش ناشی از برش
flow U ناشی شدن فلو
transmission U خطای ناشی از اختلال در خط
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
internal U باطنی ناشی ازدرون
perjurious U ناشی از پیمان شکنی
wind wave U خیز اب ناشی از باد
resulted U ناشی شدن نتیجه
inexpertly U ازروی ناشی گری
indiscriminate U ناشی از عدم تبعیض
ravening U حریص ناشی از حرص
well-meaning U ناشی از قصد خوب
well meaning U ناشی از قصد خوب
well-intentioned U ناشی از نیت خوب
result U ناشی شدن نتیجه
inexpertness U ناشی گری بی تخصصی
interoceptive U ناشی از امعاء واحشاء
wind wave U موج ناشی از باد
intuitional U ناشی از درک مستقیم
ingenious U با هوش ناشی از زیرکی
damage feasant U خسارت ناشی از حیوانات
shear crack U ترک ناشی از برش
transmissions U خطای ناشی از اختلال در خط
short sighted U ناشی از کوته نظری
flows U ناشی شدن فلو
associative inhibition U بازداری ناشی از تداعی
war risks U خطرات ناشی از جنگ
associative facilitation U سهولت ناشی از تداعی
flowed U ناشی شدن فلو
impiteous U ناشی از سخت دلی
kinetic energy U نیروی ناشی ازحرکت
forced vibration U ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
hunger osteopathy U بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
rounding errors U خطاهای ناشی از سرراست کردن
derives U ناشی شدن از منتج کردن
faute de mieux U همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
covenant in low U تعهد ناشی ازحکم قانون
paganish U بیت پرست ناشی ار شرک
dispersion error U اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
machine U خطای ناشی از خرابی قطعه
wage push inflation U تورم ناشی از فشار مزد
well mcaning U خوش نیت ناشی از قصدخوب
wind load U سربار ناشی از اثرات باد
titular U ناشی از لقب رسمی افتخاری
technological unemployment U بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
maladroitness U ناشی گری بیدست و پایی
supply push inflation U تورم ناشی از فشار عرضه
catcher U بوکسور ناشی کتک خور
machines U خطای ناشی از خرابی قطعه
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
rental income U درامد ناشی از اجاره بها
deriving U ناشی شدن از منتج کردن
idols of the cave U اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
idols of the market U اوهام ناشی از سخن وامیزش
repetitive stress injury U اسیب ناشی از فشار تکراری
bizarre U غیر مانوس ناشی از هوس
machined U خطای ناشی از خرابی قطعه
derive U ناشی شدن از منتج کردن
laity U مردم غیر روحانی ناشی
deflationary gap U لطمه ناشی از رکود اقتصادی
demand pull inflation U تورم ناشی از فشار تقاضا
awesome U حاکی از ترس ناشی از بیم
social increment U افزایش ناشی از کار جمعی
social decrement U کاهش ناشی از کار جمعی
lummox U ادم ناشی وخام دست
property income tax U مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
property income U درامد ناشی از املاک ومستغلات
occupation authority U اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
greenhorns U مبتدی ادم خام یا ناشی
greenhorn U مبتدی ادم خام یا ناشی
excess demand inflation U تورم ناشی از مازاد تقاضا
form drag U مقاومت ناشی از شکل جسم
scrupulous U ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
cost push inflation U تورم ناشی از فشار هزینه
lewd U ناشی از هرزگی شهوت پرست
to play a poor game U ناشی بودن مهارت نداشتن
somatogenic U ناشی از سلولهای جداری وبدنه
simple content debt U دین ناشی از قرارداد شفاهی
rat a tat tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
rat-a-tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
endogenous U مسائل ناشی از درونه سیستم اقتصادی
eddy loss U افت جریان ناشی از چرخش وپیچش
commutator riple U تغییرات جزئی ناشی از یکسوکردن جریان
failure U خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
waiting delay U تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
rat a tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
machines U خطای ناشی خرابی سخت افزار
high cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهای بافرکانس زیاد
idols of the theatre U اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
inducing U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
machined U خطای ناشی خرابی سخت افزار
induces U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
induced U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
awkwardly U از روی خام دستی یا ناشی گری
induce U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
truncation U خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
cooling drag U پسای ناشی از خنک کردن موتور
bomb damage assessment U تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
social security wealth U ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
to die a violent death U مردن ناشی ازمرگ غیر طبیعی
machine U خطای ناشی خرابی سخت افزار
failures U خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
jus in re U حق کامل و مطلق ناشی ازمالکیت عمومی
posthypnotic U ناشی از اثرات بعدی خواب مغناطیسی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com