English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
extreme U دورترین نقطه فزونی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
farthest U دورترین نقطه
aboral U دورترین نقطه از جهان
outermost U از دورترین نقطه خارج
soputheasternmost U در دورترین نقطه جنوب شرقی
hyperborean U ساکن دورترین نقطه شمالی زمین بسیار سرد
junctions U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point U نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
furthermost U دورترین
furthest U دورترین
farthest U دورترین
lattermost U دورترین
hindmost U دورترین
farmost U دورترین
farthermost U دورترین
utmost U دورترین
ultimate U دورترین
endmost U دورترین
excesses U فزونی
excess U فزونی
increases U فزونی
increased U فزونی
increase U فزونی
preponderate U فزونی
amplitude U فزونی
congestion U فزونی
the back of beyond U دورترین گوشه جهان
the utmost limits U دورترین منتهای کوشش
northernmost U دورترین محل در شمال
surplus production U فزونی تولید
hyperesthesia U فزونی حساسیت
intensity U شدت فزونی
excess demand U فزونی تقاضا
escalate U فزونی یافتن
escalated U فزونی یافتن
escalates U فزونی یافتن
escalating U فزونی یافتن
intension U شدت فزونی
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
preponderance U فزونی سنگین تری
hypertonicity U فزونی تونوس عضلانی
hyperglycemia U فزونی قند خون
passive trade balance U فزونی واردات بر صادرات
land's end U دماغهای که در دورترین قسمت باختر انگلستان واقع است
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point U نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
bearing U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go U زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism U شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision U خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeroes U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
approached U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
marks U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point U نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
azimuth U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approaches U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
outfield U محوطه زمین کریکت دورترین قسمت از توپزن کریکت
pyramid spot U نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing point U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point U نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point U نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
pointillism U نقاشی نقطه نقطه
break up point U نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
lies U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
speckle U نقطه نقطه یا خال خال کردن
polkadot U طرح نقطه نقطه خال خال
speck U نقطه
point to point U نقطه به نقطه
point to point line U خط نقطه به نقطه
neel point U نقطه نل
tittle U نقطه
punchation U نقطه
speckle U نقطه
prick U نقطه
pricking U نقطه
pricked U نقطه
specks U نقطه
dotting U نقطه
spotter U نقطه نقطه
punctate U نقطه نقطه
stpular U نقطه نقطه
dotty U نقطه نقطه
punctulate U نقطه نقطه
dot U نقطه
punctum U نقطه
point U نقطه
punctation U نقطه
two dots one dash line U خط دو نقطه یک خط
ice melting point U نقطه یخ
spot U نقطه
ellipsis U سه نقطه [...]
period U نقطه
periods U نقطه
ice point U نقطه یخ
jot U نقطه
jots U نقطه
jotted U نقطه
full stop U نقطه
full stops U نقطه
pricks U نقطه
spots U نقطه
lambda point U نقطه لاندایی
point of symmetry U نقطه تقارن
point of support U نقطه اتکا
release point U نقطه رهایی
intercept point U نقطه رهگیری
break even point U نقطه عطف
point of sight U نقطه دید
abscissa U طول نقطه
symmetry point U نقطه تقارن
ignition point U نقطه اشتعال
ignition point U نقطه افروزش
igniting point U نقطه اشتعال
igniting point U نقطه احتراق
access point U نقطه دسترس
azeotrope point U نقطه ازئوتروپ
point plotting U رسم نقطه
point of weld U نقطه جوش
access point U نقطه دستیابی
bp U نقطه جوش
branchpoint U نقطه انشعاب
point of regard U نقطه دید
break point U نقطه توقف
break off position U نقطه رهایی
point of intersection U نقطه تلاقی
growing point U نقطه رویش
center U نقطه گره
light spot U نقطه نور
point of intersection U نقطه تقاطع
point of inflexion U نقطه عطف
point of inflection U نقطه عطف
light spot U نقطه منور
check point U نقطه بازرسی
firing point U نقطه اشتعال
burning point U نقطه اشتعال
point of loading U نقطه بارگیری
perihelion U نقطه الراس
landing spot U نقطه فرود
lattice point U نقطه شبکه
level point U نقطه مسطح
gutty U نقطه دار
breakpoint U نقطه انفصال
brittle point U نقطه شکنندگی
bubble point U نقطه جوش
point of impact U نقطه اصابت
adjusting point U نقطه تنظیم
reference point U نقطه مبنا
puncuation U نقطه گذاری
intersection point U نقطه تلاقی
injection point U نقطه تزریق
isoelectronic point U نقطه ایزوالکتریک
anchoring point U نقطه مرجع
directing point U نقطه نشانی
inflexion point U نقطه عطف
at the point of sale U در نقطه فروش
punctation U نقطه سازی
initial point U نقطه اولیه
reentry point U نقطه بازگشت
radix point U نقطه ممیز
agreed point U نقطه قراردادی
injection point U نقطه پاشش
aiming point U نقطه نشانی
radix point U نقطه مبنا
quiescent point U نقطه استراحت
initial point U نقطه اغاز
intersection point U نقطه تقاطع
initial point U نقطه شروع
inflection point U نقطه عطف
joining point U نقطه اتصال
punctate U مثل نقطه
base point U نقطه مبنا
basic point U نقطه مبداء
projection of a point U تصویر نقطه
access point U نقطه فرود
pour point U نقطه سیلان
pour point U نقطه ریزش
post equivalence point U پس از نقطه هم ارزی
image point U نقطه تصویر
image element U نقطه تصویر
binary point U نقطه دودوئی
lacuna U نقطه ابهام
accumulation point U نقطه تجمع
auxiliary target U نقطه کمکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com