Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lying in
U
دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lounges
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
farrowed
U
زایمان بچه خوک زایمان خوک
farrow
U
زایمان بچه خوک زایمان خوک
farrowing
U
زایمان بچه خوک زایمان خوک
farrows
U
زایمان بچه خوک زایمان خوک
business cycle
U
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
posterior
U
بعداز
postmeridiem
U
بعداز فهر
post meridiem
U
بعداز فهر
behinds
U
بعداز دیرتراز
behind
U
بعداز دیرتراز
post hostilities
U
بعداز خاتمه مخاصمات
morning call
U
دیدنی بعداز فهر
lie in state
<idiom>
U
بعداز مرگ دیدن جسد
the next process is weaving
U
عمل یا مرحله بعداز بافتن است
fizzle out
<idiom>
U
خراب شدن بعداز شروع خوبی
backwash
U
اضطراب یااشفتگی بعداز انجام عملی عواقب
make up
<idiom>
U
دوباره دوست شدن بعداز مشاجره ودعوا
Safavid period
U
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
pick-me-up
<idiom>
U
بعداز ضعف وخستگی غذا ونوشیدنی خوردن دوباره زنده شدن
parturition
U
زایمان
childbirth
U
زایمان
down lying
U
زایمان
lying-in
U
زایمان
accouchement
U
زایمان
in labour
U
در حال زایمان
labor
U
درد زایمان
labor pain
U
درد زایمان
labored
U
درد زایمان
labors
U
درد زایمان
natural childbirth
U
زایمان طبیعی
lucina
U
الهه زایمان
labour
U
درد زایمان
travail
U
درد زایمان
childbed
U
بستر زایمان
maternity
U
وابسته به زایمان
throe
U
زایمان رنج
in child birth
U
درحال زایمان
confinement
U
زایمان بستری
obstetricians
U
متخصص زایمان قابله
litters
U
زایمان ریخته وپاشیده
obstetrician
U
متخصص زایمان قابله
obstetricians
U
پزشک متخصص زایمان
littering
U
زایمان ریخته وپاشیده
littered
U
زایمان ریخته وپاشیده
litter
U
زایمان ریخته وپاشیده
obstetrician
U
پزشک متخصص زایمان
retard
U
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retarding
U
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retards
U
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
lie-in
U
در بستر زایمان بودن ارزیدن
lie in
U
در بستر زایمان بودن ارزیدن
tokology
U
علم مامایی مبحث زایمان ومامایی
tocology
U
علم مامایی مبحث زایمان ومامایی
cesarean
U
زایمان از راه پاره کردن شکم مادر
milk leg
U
ورم پای نوزاد همراه با دردبهنگام زایمان
vehicle mass ratio
U
نسبت جرم نهایی رسانگر بعداز تمام شدن یا قطع سوخت به جرم اولیه ان
puerperium
U
مرحله بین زایمان واعاده زهدان بحال اولیه خود
new deal
U
برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
breather
U
استراحت
idlest
U
استراحت
idle
U
استراحت
idled
U
استراحت
bye
U
استراحت
byes
U
استراحت
rehabilitation
U
استراحت
recumbency
U
استراحت
rests
U
استراحت
yasme
U
استراحت
breathers
U
استراحت
rest
U
استراحت
relaxation
U
استراحت
vacation
U
استراحت
idles
U
استراحت
vacations
U
استراحت
surcease
U
پایان استراحت
lie up
U
استراحت کردن
sick leave
U
استراحت بیماری
to go to roost
U
استراحت کردن
lie down
U
استراحت کوتاه
lie-down
U
استراحت کردن
lie-down
U
استراحت کوتاه
to take one's rest
U
استراحت کردن
to rest on one's oars
U
استراحت کردن
to rest oneself
U
استراحت کردن
to repose oneself
U
استراحت کردن
lie down
U
استراحت کردن
to retire to bed
U
استراحت کردن
resting potential
U
پتانسیل استراحت
rest period
U
دوره استراحت
electrode bias
U
ولتاژ استراحت
go to rest
U
استراحت کردن
idle period
U
دوره استراحت
outstretch
U
استراحت کردن
nooning
U
استراحت نیمروز
meal break
U
استراحت ناهار
calm down
<idiom>
U
استراحت کردن
rest cure
U
معالجه با استراحت
lie off
U
استراحت کردن
binnacle
U
استراحت پزشکی
respite _
U
فاصله استراحت
relief time
U
زمان استراحت
relief interval
U
استراحت متناوب
quiescent point
U
نقطه استراحت
lie by
U
استراحت کردن
rest
U
استراحت کردن
quiescent current
U
جریان استراحت
to pause
U
استراحت کردن
unbuckle
U
استراحت کردن
unbuckles
U
استراحت کردن
unbuckling
U
استراحت کردن
repose
U
اسودگی استراحت
rest
U
محل استراحت
unbuckled
U
استراحت کردن
rests
U
محل استراحت
rests
U
استراحت کردن
easing
U
سهولت استراحت رسایی
rest up
U
استراحت کامل کردن
eases
U
سهولت استراحت رسایی
eased
U
سهولت استراحت رسایی
ease
U
سهولت استراحت رسایی
to breathe a horse
U
استراحت کردن به اسب
retire
U
استراحتگاه استراحت کردن
retires
U
استراحتگاه استراحت کردن
i yearn for
U
ارزوی استراحت دارم
lairs
U
محل استراحت جانور
binnacle list
U
فهرست استراحت پزشکی
lodgment area
U
منطقه استراحت یا فرود در سر پل
lair
U
محل استراحت جانور
mass practice
U
تمرین بدون استراحت
parlor car
U
سالن استراحت قطار
respite
U
استراحت تمدید مدت
to rest up
U
استراحت کامل کردن
rests
U
تکیه گاه استراحت
rests
U
استراحت کردن بالشتک
jump suits
U
لباس خانه و استراحت
zazen
U
پایان استراحت نشسته
rest
U
استراحت کردن بالشتک
work relief
U
استراحت توام با کار
work ratio
U
نسبت کار به استراحت
kick back
<idiom>
U
تنها استراحت کردن
rest
U
تکیه گاه استراحت
Zen
U
استراحت بحالت نشسته
jump suit
U
لباس خانه و استراحت
stillborn
U
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirth
U
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths
U
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
rehabilitation
U
اردوگاه استراحت تسلی دادن
bedtime
U
وقت استراحت موقع خوابیدن
bucket step
U
فیکس کردن پا برای استراحت
dwell
U
محل توقف توقفگاه استراحت
to take a mandatory break
U
وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
bedtimes
U
وقت استراحت موقع خوابیدن
lounging
U
محل استراحت ولم دادن
lies
U
: دراز کشیدن استراحت کردن
dwells
U
محل توقف توقفگاه استراحت
slack suit
U
لباس مخصوص گردش یا استراحت
lied
U
: دراز کشیدن استراحت کردن
lounge
U
محل استراحت ولم دادن
lie
دراز کشیدن استراحت کردن
lounged
U
محل استراحت ولم دادن
lounges
U
محل استراحت ولم دادن
dwelling
U
پیاده شدن برای استراحت
dwellings
U
پیاده شدن برای استراحت
dwelled
U
محل توقف توقفگاه استراحت
change of pace
U
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
change up
U
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
neutral corner
U
گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
lounge car
U
قطار دارای سالن استراحت وتفریح
swimming
U
دوران
periods
U
دوران
circulation
U
دوران
circulations
U
دوران
period
U
دوران
gyration
U
دوران
gyrations
U
دوران
cycles
U
دوران
cycled
U
دوران
eras
U
دوران
era
U
دوران
rotation
U
دوران
vertigo
U
دوران
cycle
U
دوران
diastasis
U
استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
longtour area
U
منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
lounger
U
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
truce
U
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
truces
U
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
ring stool
U
چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
rotated
U
دوران کردن
fulcrum
U
نقطه دوران
revolution
U
دوران شورش
paleozoic
U
دوران اول
wifehood
U
دوران زوجیت
stound
U
دوران درد
rotates
U
دوران کردن
revolution
U
چرخش دوران
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com