English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (704 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
relay U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
early-warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
redintegrate U دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
tempering (metallurgy) U بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
revamped U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
overpacking U دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
notifying U اعلام کردن اخطار کردن
notifies U اعلام کردن اخطار کردن
notified U اعلام کردن اخطار کردن
notify U اعلام کردن اخطار کردن
repair U جبران کردن دوباره دایر کردن
repaired U جبران کردن دوباره دایر کردن
enounce U اعلام کردن
quote U اعلام کردن
quoted U اعلام کردن
acclaimed U اعلام کردن
acclaims U اعلام کردن
announce U اعلام کردن
acclaim U اعلام کردن
promulge U اعلام کردن
exclaims U اعلام کردن
acclaiming U اعلام کردن
enouce U اعلام کردن
damm U بد اعلام کردن
quotes U اعلام کردن
exclaim U اعلام کردن
promulgating U اعلام کردن
promulgates U اعلام کردن
promulgated U اعلام کردن
promulgate U اعلام کردن
exclaimed U اعلام کردن
exclaiming U اعلام کردن
statement U اعلام کردن
statements U اعلام کردن
proclamation U اعلام کردن
announcing U اعلام کردن
announced U اعلام کردن
broadcasts U اعلام کردن
enunciate U اعلام کردن
enunciating U اعلام کردن
blazon U اعلام کردن
announces U اعلام کردن
enunciates U اعلام کردن
proclamations U اعلام کردن
broadcast U اعلام کردن
enunciated U اعلام کردن
acknowledging U اعلام نشانی کردن
hailed U اعلام ورود کردن
acknowledges U اعلام معرف کردن
acknowledging U اعلام معرف کردن
absolved U اعلام بی تقصیری کردن
absolves U اعلام بی تقصیری کردن
absolving U اعلام بی تقصیری کردن
hails U اعلام ورود کردن
call out U اعلام خطر کردن
acknowledging U اعلام وصول کردن
hailing U اعلام ورود کردن
acknowledge U اعلام وصول کردن
announce in advance U از پیش اعلام کردن
pretypify U قبلا اعلام کردن
to call a meeting U جلسهای را اعلام کردن
acknowledge U اعلام نشانی کردن
indicted U اعلام جرم کردن
acknowledges U اعلام وصول کردن
indicts U اعلام جرم کردن
indicting U اعلام جرم کردن
impeached U اعلام جرم کردن
acknowledge U اعلام معرف کردن
hail U اعلام ورود کردن
absolve U اعلام بی تقصیری کردن
early warning U اعلام خطر کردن
impeach U اعلام جرم کردن
impeaching U اعلام جرم کردن
indict U اعلام جرم کردن
impeaches U اعلام جرم کردن
early-warning U اعلام خطر کردن
acknowledges U اعلام نشانی کردن
recriminate U اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
to do homage U اعلام رسمی بیعت کردن
to call to arms U اعلام دست به اسلحه کردن
warnings U اعلام خطر کردن هشدار
to announce one's arrival U ورود خود را اعلام کردن
kithe U اعلام داشتن اعتراف کردن
open the meeting U رسمیت جلسه را اعلام کردن
enunciated U اعلام کردن صریحا گفتن
enunciate U اعلام کردن صریحا گفتن
enunciating U اعلام کردن صریحا گفتن
enunciates U اعلام کردن صریحا گفتن
warning U اعلام خطر کردن هشدار
to givein one's a. U موافقت خودرا اعلام کردن
to render homage U اعلام رسمی بیعت کردن
to pay homage U اعلام رسمی بیعت کردن
acknowledges U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
lay an information against someone U بر علیه کسی اعلام جرم کردن
lay an information against some one U نسبت به کسی اعلام جرم کردن
acknowledging U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledge U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
refresh U دوباره پر کردن
refill U دوباره پر کردن
double-check <idiom> U دوباره چک کردن
refilling U دوباره پر کردن
refilled U دوباره پر کردن
replenishes U دوباره پر کردن
replenish U دوباره پر کردن
refills U دوباره پر کردن
refreshes U دوباره پر کردن
replenished U دوباره پر کردن
replenishing U دوباره پر کردن
refreshed U دوباره پر کردن
heralds U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
herald U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
heralded U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
to ring the knell of anything U موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
toll U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
outlaw U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlaws U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawing U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawed U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
tolls U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolling U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
heralding U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
authentication U تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
renegotiate U دوباره مذاکره کردن
remonetize U دوباره رایج کردن
retrocede U دوباره واگذار کردن
re examine U دوباره بازپرسی کردن
reinterpret U دوباره تفسیر کردن
rewires U دوباره سیمکشی کردن
reinsure U دوباره بیمه کردن
revisits U دوباره ملاقات کردن
reschedules U دوباره برنامهریزی کردن
rewired U دوباره سیمکشی کردن
re export U دوباره صادر کردن
rejuveoize U دوباره جوان کردن
revisit U دوباره ملاقات کردن
reimport U دوباره وارد کردن
revising U دوباره چاپ کردن
reinstate U دوباره برقرار کردن
revisited U دوباره ملاقات کردن
revises U دوباره چاپ کردن
reinstated U دوباره برقرار کردن
reconditions U دوباره درست کردن
revise U دوباره چاپ کردن
reinstall U دوباره برقرار کردن
rescheduled U دوباره برنامهریزی کردن
redeliver U دوباره مستخلص کردن
revalues U دوباره ارزیابی کردن
revisiting U دوباره ملاقات کردن
redirects U دوباره راهنمایی کردن
reinstates U دوباره برقرار کردن
reactivating U دوباره فعال کردن
rewake U دوباره بیدار کردن
retransmit U دوباره مخابره کردن
remarry U دوباره عروسی کردن
retakes U دوباره تسخیر کردن
reemploy U دوباره استخدام کردن
reexamine U دوباره امتحان کردن
retry U دوباره ازمایش کردن
resurface U دوباره روکاری کردن
reinstating U دوباره برقرار کردن
retry U دوباره محاکمه کردن
resurfaced U دوباره روکاری کردن
revalue U دوباره ارزیابی کردن
revalued U دوباره ارزیابی کردن
retranslate U دوباره ترجمه کردن
revaluing U دوباره ارزیابی کردن
retake U دوباره تسخیر کردن
revalidate U دوباره پادار کردن
retaken U دوباره تسخیر کردن
reuse U دوباره استفاده کردن
resurfaces U دوباره روکاری کردن
reengage U دوباره استخدام کردن
reforge U دوباره جعل کردن
retaking U دوباره تسخیر کردن
re-examine U دوباره بازپرسی کردن
redirected U دوباره راهنمایی کردن
reorder U دوباره مرتب کردن
oversrike U دوباره چاپ کردن
redirecting U دوباره راهنمایی کردن
rescheduling U دوباره برنامهریزی کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
republish U دوباره چاپ کردن
republish U دوباره منتشر کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com