English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
phliander U دنبال زنی افتادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
philander U زن بازی کردن دنبال زن افتادن
Other Matches
to fall on ones knees U بیرون افتادن بلابه افتادن
pick-up artist U زن دنبال کن
player [American E] U زن دنبال کن
pursuit U دنبال
rear U دنبال
philanderers U زن دنبال کن
pickup artist U زن دنبال کن
reared U دنبال
pope's nose U دنبال چه
rearing U دنبال
rears U دنبال
parsmip nose U دنبال چه
in the wake of U در دنبال
pursuits U دنبال
philanderer U زن دنبال کن
dangler U دنبال رو
attachment U دنبال
coursed U :دنبال کردن
reopen U دنبال کردن
courses U :دنبال کردن
reopened U دنبال کردن
reopening U دنبال کردن
reopens U دنبال کردن
chase U دنبال کردن
chased U دنبال کردن
pursuant U دنبال کننده
roil U دنبال هم دویدن
course U :دنبال کردن
continues U دنبال کردن
continuator U دنبال کننده
traced U دنبال کردن
give chase U دنبال کردن
chases U دنبال کردن
trackers U دنبال کننده
dogging U دنبال کردن
tracker U دنبال کننده
graph follower U دنبال گر گراف
continue U دنبال کردن
tracked U دنبال کردن
track U دنبال کردن
chasing U دنبال کردن
pursuing U دنبال کردن
dog U دنبال کردن
What are you looking for ? U دنبال چی؟ می گردی ؟
traces U دنبال کردن
tracks U دنبال کردن
dogs U دنبال کردن
to give chase U دنبال کردن
chasers U دنبال کننده
chaser U دنبال کننده
pursue U دنبال کردن
pursued U دنبال کردن
pursues U دنبال کردن
tandom connection U اتصال دنبال هم
trace U دنبال کردن
He is looking for trouble. U دنبال شر می گردد
hunt down U دنبال کردن و گرفتن
attending U از دنبال امدن منتظرشدن
attend U از دنبال امدن منتظرشدن
tows U دنبال خود کشیدن
careerism U دنبال کردن شغل
dog U مثل سگ دنبال کردن
dogs U مثل سگ دنبال کردن
tow U دنبال خود کشیدن
attends U از دنبال امدن منتظرشدن
dogging U مثل سگ دنبال کردن
to follow ones nose U دنبال قسمت خودرفتن
One must let sleeping dogs lie. U دنبال شر نباید رفت
to pursue a plan U نقشهای را دنبال کردن
pound the pavement <idiom> U دنبال کار گشتن
run close U سخت دنبال کردن
To be on someone trail. To trace someone. U رد کسی را دنبال کردن
To follow up (trace) a matter (case). U موضوعی را دنبال کردن
stick with <idiom> U دنبال کردن کاری
to run on chapters U فصل ها را دنبال هم انداختن
let sleeping dogs lie <idiom> [دنبال دردسر نگرد]
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> U دنبال روی دیگری
look (someone) up <idiom> U به دنبال کسی گشتن
follow the ball U دنبال توپ فرستادن
hitch one's wagon to a star <idiom> U دنبال هدف رفتن
ask for trouble <idiom> U دنبال دردسر گشتن
tagger U تنکه دنبال کننده
to run any one hard U کسیرا سخت دنبال کردن
look (something) up <idiom> U به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
To go about ones business. U دنبال کار خود رفتن
to hang on the rear U برای حمله دنبال کردن
pursuit of happiness U به دنبال رضایت خاطر [خرسندی]
follow out U اخذ نتیجه دنبال کردن
fool's errand U فرستادن دنبال نخود سیاه
I sent him on an errand. U اورا دنبال یک کاری فرستادم
I'll look into the matter. U من موضوع را دنبال خواهم کرد.
fool's errands U فرستادن دنبال نخود سیاه
sink one's teeth into <idiom> U با جدیت دنبال کاری رفتن
practise or tice U دنبال کردن مشق دادن
to pursue pleasure U دنبال خوش گذرانی رفتن
track U دنبال کردن یک مسیر به درستی
to always look for things to find fault with U همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
tracked U دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracks U دنبال کردن یک مسیر به درستی
career women U زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
backing up the wrong tree <idiom> U [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
I am looking for work ( ajob). U دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
We are hunting for a vacant flat. U دربدر دنبال آپارتمان خالی می گردیم
career woman U زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
The dinner will be followed by a concert. U به دنبال شام کنسرتی اجرا می شود.
reoccupy U دنبال کردن دوباره بدست اوردن
rungs U تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
run-down U تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
run down U تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
entrain U اهسته دنبال کسی رفتن بقطار
the police are on his track U مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
to keep at some work U د رکاری پافشاری کردن دنبال کاریراگرفتن
They are openly seeking his being sacked. U آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
lay deacon U شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
To fetch and varry for someone . U دنبال خرده فرمایش های کسی رفتن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
gaze hound U تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
follow through U چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
bargain hunter U کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد.
columns U ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
column U ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
to be after somebody U پی [دنبال] کسی رفتن [برای کیفری مجازاتی]
to search [for] [someone] U دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
follow up U رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
coach dog U یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
rompish U مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
rompy U مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
He sought, if without much success, a social policy. U او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
fetched U سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
fetch U سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
fetches U سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
functions U کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
functioned U کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
function U کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
pot boiler U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boiler U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boilers U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
illegal U دستور یا فرآیندی که پروتکل سیستم کامپیوتری یا قواعد زبان را دنبال نمیکند
tumbled U افتادن
opposes U در افتادن
prostrated U افتادن
prostrates U افتادن
prostrating U افتادن
to come a mucker U افتادن
to be deferred U پس افتادن
toppling U از سر افتادن
tumbles U افتادن
to come a cropper U افتادن
topple U از سر افتادن
toppled U از سر افتادن
to bite the dust U افتادن
to fall down U افتادن
to fall off U افتادن
lapse vi U افتادن
retards U پس افتادن
retarding U پس افتادن
retard U پس افتادن
to be off ones feed U افتادن
topples U از سر افتادن
tumble U افتادن
to be thrown U افتادن
founder U از پا افتادن
foundering U از پا افتادن
lagged U پس افتادن
lied U افتادن
lag U پس افتادن
fall U افتادن
founders U از پا افتادن
To do something in a pique . U سر لج افتادن
clear itself U لا افتادن
lies U افتادن
To go out o fashion . U از مد افتادن
scores U خط افتادن
scored U خط افتادن
score U خط افتادن
plonks U افتادن
oppose U در افتادن
plonking U افتادن
to shank off U افتادن
lie U افتادن
prostrate U افتادن
drop back U افتادن
out of breath <idiom> U به هن هن افتادن
plonked U افتادن
foundered U از پا افتادن
lags U پس افتادن
plonk U افتادن
paths U لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
path U لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
nutate U پایین افتادن
obsolesce U ازرواج افتادن
out act U پیش افتادن از
incapacitate U ازکار افتادن
outpace U پیش افتادن از
lose ground U عقب افتادن
outmatch U پیش افتادن از
outmarch U پیش افتادن از
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com