English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
signal operation instruction U دستور کار مخابرات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
communication operation instructions (co U دستور کار مخابرات دستورالعمل مخابرات
Other Matches
statements U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statement U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
one for one U که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
separator U نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
statements U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
actual address U دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
modifier U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
statement U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
modifiers U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
skipped U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skip U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skips U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
piped U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
pipe U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
GOSUB U دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
fetch U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
basics U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetched U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
basic U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetches U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
prefix U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
effective U دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
prefixes U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
branch U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branches U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
discrimination instruction U دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions U دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
macroinstruction U دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
languages U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
language U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction U دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halt U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
resident U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
residents U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
branch U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
one plus one address U قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
branches U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
immediate U دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
electric communication U مخابرات
communication U مخابرات
signal corps U قسمت مخابرات
signal corps U رسته مخابرات
signal axis U محور مخابرات
signal center U مرکز مخابرات
signal bridge U پل مخابرات ناو
signal communications U ارتباط و مخابرات
signal panel U پرده مخابرات
radiographic U مخابرات رادیویی
telecommunication network U شبکه مخابرات
telecommunications U مخابرات تلگرافی
signal U رسته مخابرات
telecommunication technique U تکنیک مخابرات
telecommunication traffic U ترافیک مخابرات
communication U ارتباط و مخابرات
transmission U مخابره مخابرات
transmission U مخابرات ارسال
panel U پرده مخابرات
interphone U مخابرات داخلی
signalled U رسته مخابرات
signaled U رسته مخابرات
communication receiver U گیرنده مخابرات
communication technician U تکنیسین مخابرات
panels U پرده مخابرات
data link U محور مخابرات
communications U ارتباط و مخابرات
communication engineering U مهندسی مخابرات
transmissions U مخابره مخابرات
transmissions U مخابرات ارسال
panel code U کد پرده مخابرات
intercom U مخابرات داخلی
intercoms U مخابرات داخلی
communication center U مرکز مخابرات
communication engineer U مهندس مخابرات
marking panel U پرده مخابرات
communication theory U تئوری مخابرات
subscriber line U خط مشترک [مخابرات]
communication network U شبکه ارتباط و مخابرات
signalled U علایم مخابراتی مخابرات
signaled U علایم مخابراتی مخابرات
signal U علایم مخابراتی مخابرات
communication and electronics U رسته مخابرات و الکترونیک
communication chief U رئیس مخابرات یکان
panels U پرده شبکه مخابرات
communication technician U تعمیر کارفنی مخابرات
helio U ایینه ویژه مخابرات
intercommunication U مخابرات داخلی یکان
cordless telephone U تلفن بی سیم [مخابرات]
cordless phone U تلفن بی سیم [مخابرات]
cordless [cordless telephone] U تلفن بی سیم [مخابرات]
panel U پرده شبکه مخابرات
master station U پست اصلی مخابرات
area signal center U مرکز مخابرات منطقه
intercept U نفوذکردن در شبکه مخابرات
digital subscriber line [DSL] U خط مشترک دیجیتال [مخابرات ]
standing operating procedures U روش جاری مخابرات
strangle U در مخابرات یعنی دستگاه
intercepted U نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercepts U نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercepting U نفوذکردن در شبکه مخابرات
cordless phone U گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
asymmetric digital subscriber line [ADSL] U خط مشترک دیجیتال نامتقارن [مخابرات ]
cordless telephone U گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
cryptofacility U تاسیسات مربوط به مخابرات رمز
teletypewriter U دستگاه تایپ مخابرات تلگرافی
cordless [cordless telephone] U گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
spring loaded U فنری کلید ناپایدار در مخابرات
wigway U ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
phone extension U شماره تلفن فرعی [مخابرات]
sign off U علایم ختم مخابرات یامکالمات
radiograph U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
tele communication U مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور
radiographs U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
cryptocompromise U تولید خطر برای مخابرات رمز
communication deception U گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
loran U تعیین خط سیر هواپیمایاکشتی بوسیله مخابرات رادیویی
lights out U علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
demodulate U از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
high bit-rate digital subscriber line [HDSL] U خط مشترک دیجیتال برای نرخ بیت بالا [مخابرات ]
teleprinters U تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
phonopore U اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
teleprinter U تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
dial up line U خط تلفن معمولی که میتواندبه عنوان دست دستگاه فرستنده در مخابرات استفاده شود
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
track telling U ارتباط و مخابرات بین هواپیمای شناسایی و سیستم کنترل و ردگیری زمینی مبادله اخبار و اطلاعات ردگیری و تعقیب هدف
G. U استاندارد در چند رسانهای و مستقیم مخابرات برای موضوع سیگنال صوتی با پهنای باند a کیلوهرتز که روی کانال ای با فرفیت a کیلوبایت در ثانیه ارسال میشود
axis of signal communication U محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
communication engineering U تکنیک مخابرات تکنیک جریان ضعیف
addressing U در سطح صفر: عملوندی که بخشی از قسمت آدرس دستورالعمل است . سطح اول : عملوندی که در آدرس دستور ذخیره شده است . سطح دوم : عملوندی که در آدرسی که به دستور داده میشود ذخیره شده است
private automatic branch exchange U یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
formulae U دستور
instructions U دستور
commands U دستور
direction U دستور
instruction U دستور
prescript U دستور
regulation U دستور
formula U دستور
commanded U دستور
say-so U دستور
commandment U دستور
commandments U دستور
precepts U دستور
precept U دستور
formulas U دستور
say so U دستور
prescriptions U دستور
order U دستور
rule U دستور
prescription U دستور
command U دستور
programs U دستور
program U دستور
enjoinment U دستور
principals U دستور دهنده
intuited U دستور دادن
intuit U دستور دادن
prescriptions U دستور عمل
lubrication order U دستور روغنکاری
laying instruction U دستور نصب
technical manual U دستور فنی
intuiting U دستور دادن
intuits U دستور دادن
macro U شرح دستور
principal U دستور دهنده
runs U دستور RUN
daily order U دستور روز
transformational grammar U دستور گشتاری
dictating U دستور دادن
dictates U دستور دادن
to give instractions U دستور دادن
dictated U دستور دادن
job order U دستور کار
generative grammar U دستور زایشی
grammar U علم دستور
grammar U دستور زبان
programme U دستور نقشه
field manual U دستور رزمی
execute statement U دستور اجرایی
directions U دستور عمل
permission U دستور پروانه
engine order U دستور ماشین
warning order U دستور اگهی
grammar U کتاب دستور
grammer U دستور زبان
prescription U دستور عمل
embedded code U دستور چاپگر
enforcement order U دستور اجرا
gramarey U دستور زبان
dictate U دستور دادن
grammars U کتاب دستور
grammars U علم دستور
grammars U دستور زبان
run U دستور RUN
superior order U دستور مافوق
order format U قالب دستور
postbyte U در یک دستور برنامه
administrative order U دستور اداری
operation order U دستور عملیاتی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com