English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mandate U دستور مافوق
mandated U دستور مافوق
mandates U دستور مافوق
mandating U دستور مافوق
superior order U دستور مافوق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
statements U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statement U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
one for one U که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
separator U نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
modifiers U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
modifier U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
skips U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skip U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skipped U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
statement U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
statements U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
actual address U دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
pipe U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
piped U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
basic U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basics U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
GOSUB U دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
fetched U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetch U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetches U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
prefixes U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
effective U دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
prefix U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
branches U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
discrimination instruction U دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions U دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
supersonic U هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
trancscendent U مافوق
transcendent U مافوق
upmost U مافوق
trans- U مافوق
superordinate U مافوق
superordinates U مافوق
superiors U مافوق
superior U مافوق
macroinstruction U دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
hypermedia U مافوق رسانه
superhuman U مافوق انسانی
supersensory U مافوق احساس
hypertext U مافوق متن
supersonic U مافوق صوت
preternatural U مافوق طبیعی
ultrasonics U مافوق صوت
hyperphyscal U مافوق طبیعت
superconducter U مافوق هادی
dominant U مقتدر مافوق
past U بعد از مافوق
overlord U سرور مافوق
supranational U مافوق ملیت
overlords U سرور مافوق
superior U مافوق بالارتبه
hypersonic U مافوق فراصوت
superiors U مافوق بالارتبه
superior order U امر مافوق
hereinabove U مافوق این
language U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction U دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halted U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halt U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
ultra U خیلی متعصب مافوق
metagnostic U مافوق علم بشر
supersonic propeller U ملخ مافوق صوت
supermen U موجود مافوق انسان
supersonic U علم مافوق صوت
suoersonic compressor U کمپرسور مافوق صوت
superconducting computers U کامپیوترهای مافوق هادی
superman U موجود مافوق انسان
supersonic nozzle U نازل مافوق صوت
hypersonic U سرعت مافوق صوت
above U مافوق واقع دربالا
supersonic turbine U توربین مافوق صوت
beyond one's expectation U مافوق انتظار کسی
supersonic U سرعت مافوق صوت
supranational U مافوق محدودیتهای ملی
supramundane U مافوق این جهان
resident U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
residents U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
supersonic tunnel U تونل باد مافوق صوت
branches U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branch U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
one plus one address U قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
immediate U دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
hyperphysical U خارق العاده مافوق قوه بدنی ومادی
sonic booms U صدای برخورد هوا با جلوهواپیمای دارای سرعت مافوق صوت
sonic boom U صدای برخورد هوا با جلوهواپیمای دارای سرعت مافوق صوت
it is past cure U از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
conical flow U تئوری جریانهای مافوق صوت روی صفحات مسطح گوشه دار
rarefaction U جریان مافوق صوت درمجرای همگرا که در ان فشارکاهش یافته و سرعت شدیداافزایش یابد
bow wave U موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
super U : پیشوندی است بمعنی مربوط ببالا- واقع درنوک چیزی- بالایی- فوق- برتر- مافوق-ارجح-بیشتر و ابر
moustaches U سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
ultra U :پیشوندیست بمعنی " ماورا" وماورا فضا" و ماورا حدودوثغور" و برتراز" و"مافوق "و "فرا"
critical mach number U عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
variable geometry engine U موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
unstart U انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
transonic U سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
addressing U در سطح صفر: عملوندی که بخشی از قسمت آدرس دستورالعمل است . سطح اول : عملوندی که در آدرس دستور ذخیره شده است . سطح دوم : عملوندی که در آدرسی که به دستور داده میشود ذخیره شده است
rule U دستور
order U دستور
commandment U دستور
direction U دستور
prescript U دستور
commandments U دستور
say-so U دستور
precept U دستور
say so U دستور
instructions U دستور
instruction U دستور
precepts U دستور
prescriptions U دستور
prescription U دستور
enjoinment U دستور
command U دستور
commanded U دستور
commands U دستور
programs U دستور
program U دستور
formulas U دستور
formula U دستور
formulae U دستور
regulation U دستور
principals U دستور دهنده
ordinace U دستور شرعی
cramer's rule U دستور کرامر
order of the day U دستور جلسه
cancellation order U دستور فسخ
standing order U دستور جاری
standing orders U دستور جاری
commandment U دستور خدا
conditional statement U دستور شرطی
collection order U دستور وصول
principal U دستور دهنده
dictated U دستور دادن
order U دستور سفارش
cancellation order U دستور لغو
operation order U دستور عملیاتی
mandate U دستور مردم به
regulation U دستور قانون
postbyte U در یک دستور برنامه
mandated U دستور مردم به
mandates U دستور مردم به
avaunt U دستور اخراج
programme U دستور نقشه
grammatically U ازروی دستور
programmes U دستور نقشه
statement U بیانیه دستور
behest U امر دستور
mandating U دستور مردم به
purchase order U دستور خرید
administrative order U دستور اداری
blanket order U دستور کلی
runs U دستور RUN
run U دستور RUN
grammer U دستور زبان
permission U دستور پروانه
grammar U دستور زبان
grammar U علم دستور
grammar U کتاب دستور
grammars U دستور زبان
microinstruction U ریز دستور
grammars U علم دستور
mounting instruction U دستور نصب
movement order U دستور حرکت
macroinstruction U درشت دستور
gramarey U دستور زبان
generative grammar U دستور زایشی
job order U دستور کار
formulary U دستور نامه
directions U دستور عمل
laying instruction U دستور نصب
lubrication order U دستور روغنکاری
macro U شرح دستور
macro U درشت دستور
night order U دستور شبانه
grammars U کتاب دستور
intuits U دستور دادن
order code U رمز دستور
dictate U دستور دادن
order format U قالب دستور
recipes U خوراک دستور
recipe U خوراک دستور
macro instruction U درشت دستور
commandments U دستور خدا
dictates U دستور دادن
dictating U دستور دادن
intuiting U دستور دادن
intuited U دستور دادن
operating instruction U دستور کار
operating manual U دستور کار
prescription U دستور عمل
prescriptions U دستور عمل
field manual U دستور رزمی
execute statement U دستور اجرایی
engine order U دستور ماشین
enforcement order U دستور اجرا
embedded code U دستور چاپگر
intuit U دستور دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com