English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
procession U دسته راه انداختن
processions U دسته راه انداختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
mounting U دسته و پشت بند دسته شمشیر
bring down U به زمین انداختن حریف انداختن شکار
nosegay U دسته گل یایک دسته علف
lorgnettes U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
horrifies U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying U بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard U بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrified U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify U بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping U کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
group U دسته دسته کردن
classify U دسته دسته کردن
groups U دسته دسته کردن
distribute U دسته دسته کردن
sect U دسته دسته مذهبی
sects U دسته دسته مذهبی
regiments U دسته دسته کردن
in detail U مفصلا دسته دسته
regiment U دسته دسته کردن
windrow U دسته دسته کردن
assort U دسته دسته کردن
sort U دسته دسته کردن
shoals of people U دسته دسته مردم
streams of people U دسته دسته مردم
scores of people U دسته دسته مردم
sorted U دسته دسته کردن
sorts U دسته دسته کردن
troop U دسته دسته شدن
trooping U دسته دسته شدن
they came in bands U دسته دسته امدند
trooped U دسته دسته شدن
assort U دسته دسته شدن
coaction U عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
to form into groups U دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
let down U پایین انداختن انداختن
lies U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
bundle U متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling U متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles U متمرکز کردن دسته کردن دسته
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
haft U دسته
handgrip U دسته
helve U دسته
nosegay U دسته گل
passel U دسته
pitman U دسته
work team U دسته
handhold U دسته
gens U دسته
platoon U دسته
covey U دسته
confraternity U دسته
classis U دسته
corps U دسته
cheque book U دسته چک
rabble U دسته
boodle U دسته
shook U دسته
bodle U دسته
ears U دسته
ear U دسته
tuft U دسته
section U دسته
lug U دسته
platoons U دسته
fasciculate U دسته دسته
fascicled U دسته دسته
fascicle or cule U دسته
setting up U دسته
sets U دسته
set U دسته
fascicle U دسته
wisp U دسته
wisps U دسته
tufts U دسته
helm U دسته
troop U دسته
ranged U دسته
ranges U دسته
groups U دسته
group U دسته
crank U دسته
cranked U دسته
cranking U دسته
cranks U دسته
bouquet U دسته گل
skulks U دسته
skulking U دسته
trooped U دسته
trooping U دسته
helms U دسته
hilt U دسته
hilts U دسته
bracket U دسته
clique U دسته
cliques U دسته
batches U دسته
procession U دسته
batch U دسته
processions U دسته
sections U دسته
range U دسته
skulked U دسته
skulk U دسته
bouquets U دسته گل
clusters U دسته
lugs U دسته
lugging U دسته
lugged U دسته
army U دسته
armies U دسته
host U دسته
hosted U دسته
hosting U دسته
hosts U دسته
ringleader U سر دسته
ringleaders U سر دسته
cluster bombs U دسته
bail arm U دسته
drove U دسته
genus U دسته
droves U دسته
kind U دسته
kindest U دسته
A bouquet (bunch)of flowers. U دسته گه
kinds U دسته
team U دسته
teams U دسته
cluster U دسته
cluster bomb U دسته
A bunch ( bouquet ) of flowers . U دسته گل
bundling U دسته
tussocks U دسته مو
tussock U دسته مو
lever U دسته
levers U دسته
gang U دسته
gangs U دسته
clan U دسته
bundles U دسته
bundle U دسته
tress U دسته مو
leader U سر دسته
ilk U دسته
stems U دسته
stemming U دسته
stemmed U دسته
stem U دسته
nibs U دسته
nib U دسته
parcel U دسته
parcels U دسته
assortments U دسته
clans U دسته
category U دسته
bunching U دسته
bunches U دسته
detachments U دسته
bunched U دسته
detachment U دسته
bunch U دسته
handles U دسته
party U دسته
handle U دسته
class U دسته
sheaf U دسته
schools U دسته
school U دسته
assortment U دسته
classing U دسته
classes U دسته
classed U دسته
congregation U دسته
congregations U دسته
horde U دسته
hordes U دسته
scores U دسته دسته
bevy U دسته
fagot U دسته
groups U دسته دسته
clumping U دسته
brigades U دسته
faggots U دسته
skeins U دسته
skein U دسته
brigade U دسته
clumped U دسته
clump U دسته
lot U دسته
faggot U دسته
clumps U دسته
cranking U دسته دارشدن
cranks U دسته محور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com