English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (9638 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to form into groups U دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
group U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
sort U دسته کردن طبقه بندی کردن
sorted U دسته کردن طبقه بندی کردن
sorts U دسته کردن طبقه بندی کردن
grade U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
Other Matches
categorizes U دسته بندی کردن
resorts U دسته بندی کردن
sort U دسته بندی کردن
categorised U دسته بندی کردن
to categorize U دسته بندی کردن
categorize U دسته بندی کردن
to erect into U دسته بندی کردن به
categorized U دسته بندی کردن
categorising U دسته بندی کردن
groups U دسته بندی کردن
categorises U دسته بندی کردن
to form into groups U دسته بندی کردن
regimentalation U دسته بندی کردن
groupage U دسته بندی کردن
categorizing U دسته بندی کردن
classifies U دسته بندی کردن
rally U دسته بندی کردن
rating U دسته بندی کردن
group U دسته بندی کردن
grade U دسته بندی کردن
resort U دسته بندی کردن
grades U دسته بندی کردن
ratings U دسته بندی کردن
resorted U دسته بندی کردن
classifying U دسته بندی کردن
classify U دسته بندی کردن
ranked U درجه دادن دسته بندی کردن
rank U درجه دادن دسته بندی کردن
ranks U درجه دادن دسته بندی کردن
resorted U رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resorts U رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resort U رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
lot integrity U دسته بندی مهمات به حسب نوبه یا جدا کردن انها درانبار
downgrading U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
bundles U متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle U متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling U متمرکز کردن دسته کردن دسته
declassification U از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
estate U دسته طبقه
estates U دسته طبقه
classify U دسته دسته کردن
groups U دسته دسته کردن
distribute U دسته دسته کردن
group U دسته دسته کردن
windrow U دسته دسته کردن
assort U دسته دسته کردن
sorts U دسته دسته کردن
regiments U دسته دسته کردن
regiment U دسته دسته کردن
sort U دسته دسته کردن
sorted U دسته دسته کردن
classifications U دسته بندی
scale U دسته بندی
assortment U دسته بندی
ratings U دسته بندی
rating U دسته بندی
assortments U دسته بندی
groupage U دسته بندی
grading U دسته بندی
classification U دسته بندی
juntas U دسته بندی
ordinations U دسته بندی
clustering U دسته بندی
ordination U دسته بندی
junta U دسته بندی
factions U دسته بندی
faction U دسته بندی
sorting test U ازمون دسته بندی
classifications U عمل دسته بندی
division U قسمت دسته بندی
clanship U دسته بندی قبیلهای
divisions U قسمت دسته بندی
assorted <adj.> U دسته بندی شده
zone punch U سوراخ دسته بندی
zone decimal U دسته بندی ده دهی
junto U دسته بندی سیاسی
qsort U دسته بندی پرسشها
classification U عمل دسته بندی
zone decimal U دسته بندی اعشاری
factionist U عضو دسته بندی
zones U ناحیه دسته بندی
sorter U دسته بندی کننده
classification chart U نمودار دسته بندی
zone U ناحیه دسته بندی
factional U مربوط به دسته بندی یا توط ئه
card sorting test U ازمون دسته بندی برگه ها
color sorting test U ازمون دسته بندی رنگها
marshalling yard U محوطه تفکیک و دسته بندی کالاها
mounting U دسته و پشت بند دسته شمشیر
ratings U طبقه بندی کردن درجه بندی
rating U طبقه بندی کردن درجه بندی
nerve bundle U دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]
nerve fascicle U دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]
natives Olivenöl extra U روغن زیتون کاملا طبیعی [دسته بندی یک]
classification U طبقه بندی کردن طبقه بندی
classifications U طبقه بندی کردن طبقه بندی
cingulum bundle U دسته ای از رشته عصبی در مغز [ساختمان استخوان بندی ]
yarn sorting U دسته بندی نخ [بر اساس ظرافت، نمره نخ، جنس و غیره]
cingulum U دسته ای از رشته عصبی در مغز [ساختمان استخوان بندی ]
exceptions U چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
catchall U بخشی که شامل مواد مختلف وبدون دسته بندی باشد
exception U چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
band U دسته کردن
truss U دسته کردن
bands U دسته کردن
trussed U دسته کردن
wreathed U گل ها را دسته کردن
wreathe U گل ها را دسته کردن
wreathing U گل ها را دسته کردن
trusses U دسته کردن
wreathes U گل ها را دسته کردن
trussing U دسته کردن
faggot U دسته کردن
faggots U دسته کردن
bundles U دسته کردن
bundle U دسته کردن
cluster U دسته کردن
batching U دسته کردن
sheaf U دسته کردن
aggroup U دسته کردن
fagot U دسته کردن
bundling U دسته کردن
nosegay U دسته گل یایک دسته علف
defense classification U طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
grades U طبقه بندی کردن کلاسه کردن
break down U تجزیه کردن طبقه بندی کردن
types U ماشین کردن طبقه بندی کردن
type U ماشین کردن طبقه بندی کردن
grade U طبقه بندی کردن کلاسه کردن
typed U ماشین کردن طبقه بندی کردن
resorted U جدا کردن طبقه بندی کردن
resorts U جدا کردن طبقه بندی کردن
resort U جدا کردن طبقه بندی کردن
cluster bombs U سنبله دسته کردن
cluster bomb U سنبله دسته کردن
cluster U سنبله دسته کردن
teams U دسته درست کردن
record blocking U دسته کردن رکوردها
clusters U سنبله دسته کردن
team U دسته درست کردن
quire U کاغذ را دسته کردن
categorized U طبقه بندی کردن
categorizing U طبقه بندی کردن
graduate U طبقه بندی کردن
categorising U طبقه بندی کردن
graduates U طبقه بندی کردن
graduating U طبقه بندی کردن
categorises U طبقه بندی کردن
categorize U طبقه بندی کردن
to categorize U طبقه بندی کردن
classifies U طبقه بندی کردن
categorised U طبقه بندی کردن
pigeonhole U طبقه بندی کردن
categorizes U طبقه بندی کردن
aggroup U طبقه بندی کردن
systemize U طبقه بندی کردن
layer U طبقه بندی کردن
layers U طبقه بندی کردن
classifying U طبقه بندی کردن
classify U طبقه بندی کردن
chorus U هم سرایی کردن دسته خوانندگان
hand to hand U دسته و پنجه نرم کردن
To put ones foot in it . <idiom> U دسته گل به آب دادن [افتضاح کردن]
hand-to-hand U دسته و پنجه نرم کردن
To drop a brick . <idiom> U دسته گل به آب دادن [افتضاح کردن]
To make a gaffe . <idiom> دسته گل به آب دادن [افتضاح کردن]
to make up hay in to bundles U علف خشک را دسته کردن
troupe U بصورت دسته حرکت کردن
gangs U دسته جمعی عمل کردن
rat U دسته خود را ترک کردن
gang U دسته جمعی عمل کردن
choruses U هم سرایی کردن دسته خوانندگان
chorused U هم سرایی کردن دسته خوانندگان
troupes U بصورت دسته حرکت کردن
chorusing U هم سرایی کردن دسته خوانندگان
classed U طبقه بندی کردن رده
integrade U [طبقه بندی داخلی کردن]
class U طبقه بندی کردن رده
classing U طبقه بندی کردن رده
intergrade U طبقه بندی داخلی کردن
classes U طبقه بندی کردن رده
lorgnettes U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
log rolling U دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
sheave U دسته کردن بصورت بافه دراوردن
labels U برچسب زدن طبقه بندی کردن
label U برچسب زدن طبقه بندی کردن
assort U طبقه بندی کردن مناسب بودن
labeling U برچسب زدن طبقه بندی کردن
labelled U برچسب زدن طبقه بندی کردن
to crack [break up] a gang U دسته جنایتکاران را منحل کردن [اصطلاح روزمره]
beam U دسته کردن اشعه الکترونی جهت دادن
beams U دسته کردن اشعه الکترونی جهت دادن
stapled U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapling U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
staple U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
bunches U دسته کردن خوشه کردن
Recent search history Forum search
2New Format
1Potential
1A hero can affect on the people.
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1ترجمه ی stirling numberبه انگلیسی؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com