Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
belcher
U
دستمال گردن با زمینه ابی وخال سفید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
neckerchiefs
U
دستمال گردن
handkerchiefs
U
دستمال گردن
shawls
U
دستمال گردن
ascot
U
دستمال گردن
neckcloth
U
دستمال گردن
handkerchief
U
دستمال گردن
tie
U
دستمال گردن
ties
U
دستمال گردن
neck cloth
U
دستمال گردن
necker chief
U
دستمال گردن
neckerchief
U
دستمال گردن
shawl
U
دستمال گردن
positive
U
تصویر صفحه نمایش با پشت زمینه سفید
positive
U
که متن و گرافیک به رنگ سیاه ری زمینه سفید نشان داده میشود تا از صفحه چاپ شده تقلید کند
lei
U
دستبند یا گردن بندی از گل وغیره که بر گردن میاویزند گردن بند گل
blueprint
U
نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
blueprints
U
نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
inversion
U
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
inversions
U
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
watermarks
U
علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
watermark
U
علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
Turkaman rugs
U
فرش های ترکمن
[اینگونه فرش ها دارای طرح های ساده و هندسی شکل می باشند و غالبا زمینه قرمز یا قهوه ای ته قرمز با لبه ها و نوارهای سفید رنگ بافته می شوند.]
middle distance
U
فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
tone-on-tone
U
[بکار گیری یک رنگ با پس زمینه متفاوت در زمینه فرش بطور مثال دو نوع رنگ قرمز یکی تیره و دیگری روشن]
partitions
U
بخشی از حافظه کامپیوتر به عنوان حافظه پیش زمینه یا پس زمینه
partition
U
بخشی از حافظه کامپیوتر به عنوان حافظه پیش زمینه یا پس زمینه
neck
U
گردن سر و گردن اسب
necks
U
گردن سر و گردن اسب
foreground
U
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
leukon
U
عناصر سفید خون وسلولهای سازنده انها دودمان سفید خون
white with blue stripes
U
سفید با خطهای ابی سفید باراه راه ابی
platina
U
پلاتین یا طلای سفید طبیعی برنگ طلای سفید
hankies
U
دستمال
napkins
U
دستمال
napkin
U
دستمال
hanky
U
دستمال
handkerchiefs
U
دستمال
headdress
U
دستمال سر
kerchief
U
دستمال
kerchief
U
دستمال سر
kerchiefs
U
دستمال
handkerchief
U
دستمال
torticollis
U
کجی مادرزادی گردن گردن کجی
pocket handkerchief
U
دستمال جیبی
Kleenexes
U
دستمال کاغذی
pocket handkerchiefs
U
دستمال جیبی
Kleenex
U
دستمال کاغذی
napkin
U
دستمال سفره
kerchiefs
U
روسری دستمال سر
napkins
U
دستمال سفره
kerchief
U
روسری دستمال سر
table linen
U
دستمال سفره
towels
U
دستمال کاغذی
towel
U
دستمال کاغذی
bandannas
U
دستمال گلدار
bandanna
U
دستمال گلدار
yashmak shawl
U
دستمال کاغذی
bandana
U
دستمال گلدار
serviette
U
دستمال سفره
serviettes
U
دستمال سفره
a napkin
U
یک دستمال سفره
snot rag
U
دستمال دماغ
dish cloth
U
قاب دستمال
dish clout
U
قاب دستمال
leukocyte
U
گویچه سفید خون گلبول سفید خون
tissue paper
U
دستمال کاغذی نازک
pullicate
U
یکجور دستمال رنگی
napkin ring
U
حلقه دستمال پا سفره
doyley
U
دستمال کوچک سرسفره
doyly
U
دستمال کوچک سرسفره
doilies
U
دستمال کوچک سرسفره
doily
U
دستمال کوچک سرسفره
tea cloth
U
دستمال برای خشکاندن فنجان ها
snot rag
U
دستمال جیب
[اصطلاح عامیانه]
blowrag
U
دستمال جیب
[اصطلاح عامیانه]
Take this handkerchief and wipe your eyes.
U
این دستمال را بگیر اشکهایت را پاک کن
lambrequin
U
دستمال روی کلاه خوددلاروران قدیم
She scrunched the handkerchief into a ball.
U
او
[زن]
دستمال جیب خود را به یک توپ مچاله کرد.
sanitary napkins
U
دستمال کاغذضد عفونی مخصوص قاعدگی زنان
sanitary napkin
U
دستمال کاغذضد عفونی مخصوص قاعدگی زنان
Could we have a napkin please?
U
ممکن است لطفا یک دستمال سفره برایمان بیاورید؟
pullicate
U
پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
jabot
U
دستمال سینه چین دار مردان قرن هجدهم
to wave one's handkerchief
U
دستمال جیب خود را
[برای کسی]
تکان دادن
xanthochroid
U
شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
basis
U
زمینه
tendencies
U
زمینه
designs
U
زمینه
tendency
U
زمینه
design
U
زمینه
outline
U
زمینه
background
U
پس زمینه
backgrounds
U
زمینه
backgrounds
U
پس زمینه
sketch
U
زمینه
sketched
U
زمینه
outlined
U
زمینه
outlines
U
زمینه
outlining
U
زمینه
setting
U
زمینه
settings
U
زمینه
flat paint
U
زمینه
flash color
U
زمینه
terrain
U
زمینه
background
U
زمینه
sketches
U
زمینه
predispositions
U
زمینه
ichnograph
U
زمینه
context
U
زمینه
conspectus
U
زمینه
contexts
U
زمینه
predisposition
U
زمینه
ground note
U
نت زمینه
ground
U
زمینه
ambient
U
پس زمینه معمولی
theme
U
ریشه زمینه
themes
U
ریشه زمینه
groundwork
U
زمینه اساس
foreground
U
پیش زمینه
protective ground
U
زمینه حفافتی
intrigues
U
زمینه سازی
roots
U
سرچشمه زمینه
planning
U
زمینه سازی
intriguing
U
زمینه سازی
root
U
سرچشمه زمینه
predisposing
U
زمینه را مهیاساختن
predisposes
U
زمینه را مهیاساختن
predisposed
U
زمینه را مهیاساختن
wherein
U
درچه زمینه
predispose
U
زمینه را مهیاساختن
intrigue
U
زمینه سازی
blue print
U
زمینه ابی
background printing
U
چاپ پس زمینه
host crystal
U
بلور زمینه
ground colour
U
رنگ زمینه
background sound
U
موسیقی پس زمینه
background music
U
موسیقی پس زمینه
background noise
U
اختلال پس زمینه
contrasts
U
رنگ زمینه
in this connextion
U
دراین زمینه
ground color
U
رنگ زمینه
dominant design
U
زمینه اصلی
main color
U
رنگ زمینه
background radiation
U
تابش زمینه
background process
U
فرایندهای پس زمینه
ichnography
U
زمینه سازی
contrasting
U
رنگ زمینه
background noise
U
صدای پس زمینه
display background
U
زمینه نمایش
surveys
U
زمینه یابی
matrix
U
زمینه ملاط
ambient music
U
موسیقی پس زمینه
contrast
U
رنگ زمینه
surveyed
U
زمینه یابی
background communication
U
ارتباط پس زمینه
background current
U
جریان زمینه
background level
U
تراز زمینه
survey
U
زمینه یابی
figure ground
U
شکل و زمینه
contrasted
U
رنگ زمینه
matrixes
U
زمینه ملاط
fields
U
زمینه رزمی صحرایی
fielded
U
زمینه رزمی صحرایی
field
U
زمینه رزمی صحرایی
contrasted
U
زمینه طرح و سایه
survey tests
U
ازمونهای زمینه یابی
contrast
U
زمینه طرح و سایه
spectrum of war
U
جنگ در تمام زمینه ها
spectrum of war
U
زمینه ها یا طیف جنگ
contrasts
U
زمینه طرح و سایه
contrasting
U
زمینه طرح و سایه
undertone
U
ته صدا موجود در زمینه
undertones
U
ته صدا موجود در زمینه
predisposing factor
U
عامل زمینه ساز
field lens adjustment
زمینه تنظیم لنز
attitude survey
U
زمینه یابی نگرش
It is in short supply.
U
زمینه اش دربازار کم است
background recalculation
U
محاسبه مجدد پس زمینه
survey research
U
پژوهش زمینه یاب
neck
U
گردن
crookneck
U
گردن کج
paxwax
U
پی گردن
napes
U
پس گردن
stiff-necked
U
گردن کش
restiff
U
گردن کش
insubordinate
U
گردن کش
neck necessity
U
گردن
mooic
U
گردن
nape
U
پس گردن
necks
U
گردن
He talked in this connection (vein).
U
دراین زمینه صحبت کرد
foreground task
U
کار یا وفیفه پیش زمینه
plat
U
نقشه کشی زمینه سازی
basic ground
U
زمینه و متن اصلی فرش
ich nographic
U
وابسته به طراحی و زمینه سازی
To pave the way . To prepare the ground.
U
زمینه رافراهم ( هموار) کردن
color contrast
U
تضاد رنگی در زمینه فرش
mufflers
U
شال گردن
muffler
U
شال گردن
anadem
U
گردن بند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com