English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stock trading U خرید و فروش سهام
bulls U گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bull U گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
home trade U خرید وفروش داخلی
credit U خرید وفروش اعتباری
credited U خرید وفروش اعتباری
crediting U خرید وفروش اعتباری
furriery U خرید وفروش خز خزدوزی
credits U خرید وفروش اعتباری
burse U مغازه یابازار خرید وفروش
simoniac U خرید وفروش کننده مناصب ومشاغل مذهبی
cash registers U ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
cash register U ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
simony U خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
purchase price variance U سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
stop loss order U دستور خرید یافروش سهام بدلال سهام
brokerage U کارمزد خرید سهام
take over bid U پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
businesses U خرید یا فروش
business U خرید یا فروش
buying and selling U خرید و فروش
dealing U خرید و فروش
nundination U خرید و فروش
buying price U قیمت خرید
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
mutual fund U شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
mutual funds U شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
handles U خرید و فروش کردن
hedging U خرید و فروش تامینی
hedge U خرید و فروش تامینی
hedged U خرید و فروش تامینی
handle U خرید و فروش کردن
hedges U خرید و فروش تامینی
course of dealing U دوره خرید و فروش
dealer U کسی که خرید و فروش میکند
futures market U بازار خرید و فروش سلف
dealers U کسی که خرید و فروش میکند
ship broker U دلال خرید و فروش کشتی
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
field buying U خرید کردن در صحرا خرید محلی
I wont buy it at this price . U با این قیمت آنرا نخواهم خرید
barratry U خرید و فروش مقامهای دولتی ومذهبی با پول
chandler U کسی که به خرید و فروش کالا مشغول است
market overt U بازار عمومی محل خرید و فروش درفضای باز
rug delivery U [جابه جایی و حمل فرش به محل خرید یا فروش]
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
tolls U حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
toll U حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
tolling U حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
stock watering U سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
luck penny U پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
luck money U پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
It is too expensive for me to buy ( purchase ). U برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
convertibility U قابلیت تبدیل پول و اسعار ازادی خرید و فروش ارز درممالک مختلف
order U خرید سفارش خرید
cost plus contracts U به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
operates U به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operate U به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operated U به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
installment plan U خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
futures goods U کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
central purchase U خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
kinked demand curve U و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
stoporder U دستورخرید یا فروش سهام بدلال سهام
cost plus pricing U تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
purchases U خرید
purchased U خرید
underwrite U خرید
underwrites U خرید
underwriting U خرید
underwritten U خرید
underwrote U خرید
buys U خرید
buying U خرید
bondwoman U زن زر خرید
purchasing U خرید
shopping U خرید
buy U خرید
procurement U خرید
bond servant U زر خرید
purchase U خرید
forward purchase U پیش خرید
cornering U خرید یکجا
corners U خرید یکجا
procurement cycle U دوره خرید
purchasable U باب خرید
purchase notice agreements U قراردادهای خرید
shopping basket U سبد خرید
purchase notice agreements U پیمان خرید
purchase order U دستور خرید
purchase order U سفارش خرید
to make a purchase U خرید کردن
forward purchasing U پیش خرید
futures exchange U خرید اتی
open purchase U خرید ازاد
oniomania U جنون خرید
corner U خرید یکجا
purchasing power U قدرت خرید
redemption U باز خرید
coemption U خرید کل محصول
bids U پیشنهاد خرید
bid U پیشنهاد خرید
bulk buying U خرید فله
purchasing analyst U تحلیل گر خرید
conditions of purchase U شرایط خرید
purchase rate U نرخ خرید
shopping cart U گاری خرید
field buying U خرید در صحرا
buys U خرید کردن
buy U خرید کردن
real estate U خرید زمین
bargain U خرید ارزان
monopolist U انحصار خرید
dear bought U گران خرید
short covering U پیش خرید
credit purchase U خرید نسیه
regional purchase U خرید محلی
redemption yield U بازده خرید
forward purchase U خرید سلف
purchase requisition U درخواست خرید
purchasing department U قسمت خرید
purchasing department U دفتر خرید
purchasing office U قسمت خرید
purchasing office U دفتر خرید
purchasing officer U مامور خرید
purchasing officer U مسئول خرید
purchasing patterns U الگوی خرید
counter purchase U خرید متقابل
rebuy U خرید مکرر
hire purchase U خرید اقساطی
offer to purchase U پیشنهاد خرید
acquisition authority U اجازه خرید
purchasing power U توان خرید
buying rate U نرخ خرید
buyers market U بازار خرید
buyer's market U بازار خرید
lump sum purchase U خرید یکجا
monopsony U انحصار خرید
blanket buying U خرید کلی
advance purchase U خرید سلف
achate U عقیق خرید
local procurement U خرید محلی
local purchase U خرید از محل
impulse buying U خرید بی مقدمه
lump sum purchase U خرید کلی
local purchase U خرید محلی
tactical reconnaissance U براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است
on approval U خرید کالا به شرط
current purchasing power U قدرت خرید فعلی
saleable U قابل خرید معاملهای
bulk buying U خرید درحجم زیاد
procuration U تحصیل چیزی خرید
call option U خرید به شرط خیار
real account U حساب خرید املاک
salable U قابل خرید معاملهای
institute of purchasing and supply U موسسه خرید و عرضه
blanket buying U خرید بصورت عمده
purchase ledger U دفتر بزرگ خرید
purchase journal U دفتر روزنامه خرید
purchasing power parity U برابری قدرت خرید
purchasing research U تحقیق در خصوص خرید
real purchasing power U قدرت خرید واقعی
procurement lead time U زمان انجام خرید
automated purchasing U خرید بصورت اتوماتیک
buy in advance U پیش خرید کردن
average purchase rate U نرخ متوسط خرید
course of dealing U دوره مذاکرات خرید
purchasing power of money U قدرت خرید پول
income effect U تناسب خرید با درامد
procuance U تحصیل چیزی خرید
offer to purchase U پیشنهاد جهت خرید
purchase U خرید خریداری کردن
demand U تقاضای خرید کالا
purchases U خرید خریداری کردن
demanded U تقاضای خرید کالا
collaborative purchase U خرید با تشریک مساعی
shop U کارخانه خرید کردن
shopped U کارخانه خرید کردن
demands U تقاضای خرید کالا
shops U کارخانه خرید کردن
preclusive buying U خرید پیشگیری کننده
value for money U قدرت خرید پول
overbuy U در خرید افراط کردن
the longs U پیش خرید کنندگان
Examine it first before buying. U قبل از خرید امتحانش کن
oligopsony U خرید نیمه انحصاری
purchased U خرید خریداری کردن
off-market purchases U خرید در بیرون از بورس
duopsony U انحصار دو قطبی خرید
duopsony U انحصار دو جانبه خرید
open purchase U خرید از بازار ازاد
irredeemable U باز خرید نشدنی
open indent U سفارش خرید باز
bulk buying U خرید بصورت عمده
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
specialties U سهام با قیمت ویژه
break in share prices U کاهش قیمت سهام
shopping mall [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com