English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (43 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
salvaged U اوراق کردن وسایل
salvaging U اوراق کردن وسایل
mounting U سوار کردن وسایل
salvage U اوراق کردن وسایل
salvages U اوراق کردن وسایل
cryptodevice U وسایل رمز کردن
stack U ردیف کردن وسایل و تجهیزات
dismount U پیاده کردن قطعات و وسایل
dismounting U پیاده کردن قطعات و وسایل
cannibalises U محل اوراق کردن وسایل
cannibalize U محل اوراق کردن وسایل
dismounts U پیاده کردن قطعات و وسایل
camouflaged U پنهان کردن وسایل جنگی
cannibalizing U محل اوراق کردن وسایل
cannibalized U محل اوراق کردن وسایل
camouflages U پنهان کردن وسایل جنگی
stacks U ردیف کردن وسایل و تجهیزات
hoists U بلند کردن وسایل سنگین
cannibalizes U محل اوراق کردن وسایل
cannibalising U محل اوراق کردن وسایل
cannibalised U محل اوراق کردن وسایل
stacked U ردیف کردن وسایل و تجهیزات
hoisted U بلند کردن وسایل سنگین
camouflaging U پنهان کردن وسایل جنگی
camouflage U پنهان کردن وسایل جنگی
hoist U بلند کردن وسایل سنگین
juryrig U سوار کردن موقت وسایل
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
pickup zone U منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
cocooning U اب بندی کردن درز وسایل هواپیما
stacked U جمع اوری و منظم کردن وسایل
stacks U جمع اوری و منظم کردن وسایل
stack U جمع اوری و منظم کردن وسایل
sync U حرف ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
mekeready U وسایل تهیه کردن فرم وصفحه بندی
sync U بیت ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
neutralize U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
roll up U پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
augmentation U تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
procurement U تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
furnishing U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
cryptocustodian U مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
furnish U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
furnishes U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
stages U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
disposal U انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
fanned U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
camouflage U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
sickest U مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
sick U مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
accessorize U اضافه کردن وسایل جانبی و تزئینات به لباس و اتاق و غیره
enhancing U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhances U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhanced U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhance U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
directing U اداره کردن روانه کردن وسایل
tetragraph U کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
maintenance U جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
target materials U مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
mechanises U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
self- U برای اطمینان از صحت نحوه کار کردن , معمولاگ حافظه , وسایل جانبی و دیسک درایوها بررسی می شوند
rig in U باز کردن قطعات و باربندیها باز کردن وسایل و باربندی ناو
personal U محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
furniture U وسایل
accouterment U وسایل
plant U وسایل
plants U وسایل
facilities U وسایل
assets U وسایل
media U وسایل
means U وسایل
tubing U ورزش یا تفریح قایق سواری درمسیر رود
deadline U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
shop supply U وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
deadlines U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
single up U یک لا کردن طنابها
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
push botton U وسایل خودکار
Home appliances U وسایل خانگی
mess kit U وسایل غذاخوری
fabricator U سازنده وسایل
essential elements U وسایل ضروری
bedding U وسایل خواب
artificial aids U وسایل کمکی
captured material U وسایل اغتنامی
fitment U وسایل نصب
utensils U وسایل اسباب
pool equipment U وسایل تعمیرگاه
salvage U وسایل اسقاطی
mnemonics U وسایل یادیار
rigging warrant U فهرست وسایل
tentage U وسایل چادر
salvages U وسایل اسقاطی
artificial suporters U وسایل محافظتی
tentage U وسایل چادرزنی
tentage U وسایل چادرها
salvaged U وسایل اسقاطی
utensil U وسایل اسباب
salvaging U وسایل اسقاطی
test equipment U وسایل ازمایش
fitments U وسایل نصب
communication channels U وسایل ارتباطی
installs U از کارانداختن وسایل
furtherance U تهیه وسایل
tools of research U وسایل تحقیقات
means of production U وسایل تولید
installing U از کارانداختن وسایل
utility U وسایل رفاهی
sonic equipment U وسایل اوازی
install U از کارانداختن وسایل
scuba diving U غواصی با وسایل
building plant U وسایل ساختمان
means U استطاعت وسایل
dust collection equipment U وسایل گردگیری
subsistence U وسایل زیست
sonic equipment U وسایل اوایی
erosion U فرسایش وسایل
auxiliary equipment U وسایل کمکی
auxiliary equipment U وسایل یدکی
cable accessory U وسایل کابل
attachment U وسایل وابسته
check out equipment U وسایل ازمایشگاهی
loading facilities U وسایل بارگیری
chaffing gear U وسایل ضد سایش
chaffing gear U وسایل ضد ساییدگی
layouts U ترتیب وسایل
mess gear U وسایل غذاخوری
cryptodevice U وسایل رمز
accessory equipment U وسایل یدکی
cryptomaterial U وسایل رمز
sundry items U وسایل متفرقه
war material U وسایل جنگی
layout U ترتیب وسایل
scuba diver U غواص با وسایل
clamper U مداری که سطح سیگنال را از نوک اسکن کردن یا سایر وسایل ورودی به بیشترین حد محدود میکند زودتر از وقتی که به یک مقدار عددی تبدیل شود
gimmickry U وسایل اغفال یا تقلب
spin U ماهیگیری با وسایل چرخان
incommunicado U بدون وسایل ارتباط
sail locker U انبار وسایل ملوانی
plugs U ورودی که به وسایل مختلف
gasmen U مکانیک وسایل گازسوز
gate U وسایل ورود ورودیه
incoming traffic U جاده وسایل که می آیند
drawing instrument U وسایل رسم فنی
aids to navigation U وسایل کمک ناوبری
Other means of transport U سایر وسایل نقلیه
drawing instrument U وسایل نقشه کشی
aircraft arresting complex U وسایل مهار هواپیما
gun bag U کیسه وسایل توپ
spins U ماهیگیری با وسایل چرخان
plugging U ورودی که به وسایل مختلف
splint U وسایل شکسته بندی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com